☘ سلام بر ابراهیم ☘
💥 قسمت شصت و چهارم : عملیات زین العابدین علیه السلام ( ۱ )
✔️راوی : جواد مجلسی
🔸آذر ماه 1361 بود. معمولاً هر جا كه ابراهيم ميرفت با روي باز از او استقبال ميكردند. بسياري از فرماندهان، دلاوري و شجاعت هاي ابراهيم را شنيده بودند.
يكبار هم به گردان ما آمد و با هم صحبت كرديم. صحبت ما طولاني شد.
بچه ها براي حركت آماده شدند. وقتي برگشتم فرمانده ما پرسيد: كجا بودي؟!
گفتم: يكي از رفقا آمده بود با من كار داشت. الان با ماشين داره ميره.
برگشت و نگاه كرد.
🔸پرسيد: اسمش چيه؟ گفتم: ابراهيم هادي.
يكدفعه با تعجب گفت: اين آقا ابراهيم كه ميگن همينه؟!
گفتم: آره، چطور مگه؟!
همينطور كه به حركت ماشين نگاه ميكرد گفت: اينكه از قديمي هاي جنگه چطور با تو رفيق شده؟! با غرور خاصي گفتم: خُب ديگه، بچه محل ماست.
بعد برگشت و گفت: يكبار بيارش اينجا براي بچه ها صحبت كنه.
من هم كلاس گذاشتم و گفتم: سرش شلوغه، اما ببينم چي ميشه.
🔸روز بعد براي ديدن ابراهيم به مقر اطلاعات عمليات رفتم، پس از حال و احوالپرسي و كمي صحبت گفت: صبر كن برسونمت و با فرمانده شما صحبت كنم، بعد هم با يك تويوتا به سمت مقر گردان رفتيم.
در مسير به يك آبراه رسيديم. هميشه هر وقت با ماشين از آنجا رد ميشديم، گير ميكرديم. گفتم: آقا ابراهيم برو از بالاتر بيا، اينجا گير ميكني.
گفت: وقتش را ندارم، از همين جا رد ميشيم.
گفتم: اصلاً نميخواد بيايي، تا همين جا دستت درد نكنه من بقيه اش را خودم ميرم.
گفت: بشين سر جات، من فرمانده شما رو ميخوام ببينم. بعد هم حركت كرد.
با خودم گفتم: چه طور ميخواد از اين همه آب رد بشه!
🔸تو دلم خنديدم و گفتم: چه حالي ميده گير كنه. يه خورده حالش گرفته بشه! اما ابراهيم يك الله اكبر بلند و يك بسم الله گفت، بعد با دنده يك از آنجا رد شد!
به طرف مقابل كه رسيديم گفت: ما هنوز قدرت الله اكبر را نمي دانيم، اگه بدانيم خيلي از مشكلات حل ميشود.
٭٭٭
🔸گردان براي عمليات جديد آمادگي لازم را به دست آورد. چند روز بعد موقع حركت به سمت سومار شد. من رفتم اول سه راهي ايستادم!
ابراهيم گفته بود قبل از غروب آفتاب پيش شما می آيم.
من هم منتظرش بودم. گردان ما حركت کرد. من مرتب به انتهاي جاده خاكي نگاه ميكردم.
تا اينكه چهره زيباي ابراهيم از دور نمايان شد.
هميشه با شلوار كردي و بدون اسلحه مي آمد.
اما اين دفعه بر خلاف هميشه، با لباس پلنگي و پيشاني بند و اسلحه كلاش آمد. رفتم جلو و گفتم: آقا ابراهيم اسلحه دست گرفتي؟!
🔸خنديد و گفت: اطاعت از فرماندهي واجبه. من هم چون فرمانده دستور داده اين طوري آمدم. بعد گفتم: آقا ابراهيم اجازه ميدي من هم با شما بيام؟ گفت: نه، شما با بچه هاي خودتان حركت كن، من دنبال شما هستم. همديگر را مي بينيم.
چند كيلومتر راه رفتيم. در تاريكي شب به مواضع دشمن رسيديم.
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
با دستهای خالی بہ دنیا آمدهایم
با دستهای خالی هم از دنیا خواهیم رفت
پـس نگران چیزهایی ڪه
آرامـش را از تـو میگیـرند نباش
نگرانی، مشکل فـردای تـو را
از بیـن نخواهد بـرد
اما آرامـش امـروزت را قطعاً
از تـو خواهد گرفت
ﻧﮕﺮاﻥ ﻓـﺮﺩاﻳﺖ ﻧﺒـﺎش
ﺧـﺪای دیـروز و اﻣـﺮﻭﺯﺕ
ﻓـﺮﺩا ﻫـﻢ ﻫﺴـﺖ...
خوشبختی یعنی ﻧﮕﺎﻩ خـدا
امیدوارم همیشه در نگاهش باشی
اونقدر آدمها قبل مـن و شمـا
غصـه خوردنـد
گریـه کردنـد
عاشـق شـدند
فـارغ شـدند
اونقدر آدمها قبل مـن و شمـا
بردنـد، باختنـد
گذاشتـن رفتنـد
از دیگـران بریـدند
اونقدر آدمها قبل مـن و شمـا
بہ گذشتـهشون فکـر کردنـد
حسـرت خوردنـد
بغـض کردنـد
اما حالا کجـا هستنـد!؟
پس رفیـق رهـا کن
رهـا کن و شـاد بـاش
از امـروزت، از زنـدگیت لـذت ببـر
تا میتوانیـم دوسـت بداریـم
زمـانه درنـگ و تردیـد
و امـا و اگـر نیسـت
وقت تنـگ اسـت و فاصلـهٔ
بین بـودن تا نبـودن بسیار انـدک!
از بـس همـه چیـز
بہ آنی وابستـه اسـت.
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
*
✍فردی از امام جعفر صادق (ع) سوال کرد: از کجا بدانم که از درگاه خدا رانده شده ام یا نه؟
✅حضرت فرمودند: به قلبت رجوع کن؛ اگر دیدی محبت مادرم زهرا سلام الله علیها در قلبت هست، بدان خدا لطفش با توست؛ و الا از درگاه خدا رانده شده ای.
📚 بحارالانوار، ج ۴۱
✨شــهادت صــدیقه شهـــــیده
حضرت فاطـمه (س) تسلیت باد.
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
هدایت شده از کانال شهید ابراهیم هادی
اذان ابراهیم هادی.mp3
زمان:
حجم:
5.58M
اذان شهید ابراهیم هادی
🍃🌹@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
2.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
📹 #دعای_سلامتی_امام_زمان_(عج)
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
مادر دوبخش است:(ما) و(در)...
وقصه یتیمی( ما) از (در) شروع شد... 💔😔
#مادر_پهلو _شکسته
#فاطمیه
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
هادی، هادیست🍁
✨هادی اگر تویی که کسی گم نمی شود.
✨هادی، هادیست فرقی نمی کند کجا باشد. ایران باشد یا عراق.
کانال کمیل باشد یا وادی السلام (نجف)
دهه شصت باشد یا دهه نود.
✨همین که حواسش به ما باشد کافیست.
✨چه فرقی می کند شهید جاویدالاثر #ابراهیم_هادی باشد یا شهید محمد هادی ذوالفقاری.
که هادی اول مهمان حضرت زهرا (س)
هادی دوم مهمان حضرت علی (ع)
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
فانوسی برایتان روشن می کنم
در زیر باران و
در تاریکی شب
آنگاه از خدا می خواهم
اگر در تاریکی غم اسیر تنهایی شدید
فانوس امیدتان روشن بماند...
#شبتون_روشن
🍃🌹
و أنتَ المَفزَعُ
فِی المُلِمّات
#خدای من
و تو پناهی در
هر پیشامد بد...
به نام خدای همه
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
یک حبه نور✨
فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ
پس هرکس به اندازه ذرّه غباری کار نیکو کرده باشد، آن را خواهد دید و پاداشش را خواهد گرفت.
#زلزلة-آیه ۷
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
چه بسیار غمها که زدوده نشد،زخم شد...
چه بسیار زخمها که مداوا نشد،ماندگار شد...
کجایی منتقم خون های به ناحق ریخته شده؟!
اَللّہُمَعَجِّلفیفَرَجِمَولاناصاحِبَالزَمان🍃
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
🌷سلام_صبحتون_بخیر
🌷برخیز مثل خورشید باش
🍃طلوع کن نور بتاب
🌷و باعث شادی دیگران شو
🌷امروزتون سرشار از
🍃عشق و زیبایی و نشاط
🌷پر از سلامتی و موفقیت
🌷نگاه پر مهر خدا
🍃همراه لحظه هاتون
🌷 شنبتون پر از بهترینها🌷
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi