9.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت شنیدنی
شفاعت امامحسین علیهالسلامدر عالم برزخ
#حجتالاسلامانصاریان
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
🍃🌹🍃🌹
4.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌🏻یک جمله طلایی برای زیارت ائمه!
👈🏻 هر موقع رفتید حرم، این جمله رو یادتون نره ..
🍃🌹🍃🌹
وَشَھـٰادَت
نَصیبِڪَسـٰانۍمۍشَـود
کِہدررَهِعشـق
بِـۍتَرس
بٰـاجـٰانِخودبـٰازِی ڪُنَنَد!
#روزتون_شهدایی
🍃🌹🍃🌹
💔
#دم_اذانی
اصلا ما اگه میدونستیم خدا تا چه حد عاشق ما هاست ، هیچوقت دل به کسی نمی دادیم :)
🍃🌹🍃🌹
3.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_شهدا
🔴این فیلمو تمام طلب کاران از انقلاب حتما ببینند و خجالت بکشند
مرد شما بودید و بس❤️❤️😔
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
#فرازے_از_وصیت_نامہ
✍حاج حسین یکتا :
کُلُّ یَومٍ عاشورا وَ کُلُّ عَرضٍ کَربَلا؛
راجع به تکتکِتون پیاده میشه!
#شهیدحامدجوانی
#یادشباصلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
اعتبار آدمها به حضورشان نیست
به دلهره ای است که در نبودشان
احساس میشود
☘بعضی از نبودنها را هیچ بودنی پُر نمی کند...
#مردانبیادعا🍃
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
🌹گاهی اوقات که خیلی مشغولیت کاری داشت. بلیط قطار میگرفت و فقط سه چهار ساعتی زیارت میکرد و بعد از زیارت هم راهی راهآهن میشد و به تهران برمیگشت، به اطرافیان میگفت: این زیارتهای سه چهار ساعته خیلی خوبه؛ هم خیلی حال میدهد، هم آدم میتواند به آقا بگوید یا امام رضا سلام الله علیه فقط به عشق خود شما آمدم و الان هم بر میگردم
🌷شهید حسن عبدالله زاده
🍃یادش با ذکر #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💚بعضی ها
شبیه عطر بهار نارنج هستند
آنقدر عمیقند که عطر بودنشان را
میتوانی تا آخرین ثانیه عمرت در
وجودت ذخیره کنی…
اصلا خداوند در خلقت بعضی ها
سنگ تمام گذاشته
سایه شان کم نشود از روزگارمان😊
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔
شهید مطلقا فشار قبر ندارد
حتی سوال در قبر هم ندارد...
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
10.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴ڪلیپ
🦋چرا آقا ابراهیم، الگوی #دختـر_ارمنـی میشود؟
🦋 از شهدای دفاع مقدس، شهید مورد علاقهام شهید ابراهیم هادی است
🦋خیلی حرف قشنگیها، خدا دوست نداشت گمنام باشد. وقتی تو به دنبال گمنامی هستی خدا جایگاه تو رو در دلها هزار برابر میکند....
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
📚 میخواهم بدانم آیا حقی از ایشان بر گردن بنده است؟!
🔴 پاییز ۶۱ بود. با موتور به سمت میدان آزادی میرفتیم. میخواستم ابراهیم را برای عزیمت به جبهه به ترمینال غرب برسانم. یک ماشین مدل بالا از کنار ما رد شد. خانمی کنار راننده نشسته بود.
حجاب درستی نداشت. نگاهی به ابراهیم انداخت و حرف زشتی زد. ابراهیم گفت سریع برو دنبالش.
من هم با سرعت به سمت ماشین رفتم.
بعد اشاره کردیم بیا بغل، با خودم گفتم: این دفعه حتما دعوا میکنه.
اتومبیل کنار خیابان ایستاد. ما هم کنار آن ایستادیم. منتظر برخورد ابراهیم بودم. ابراهیم کمی مکث کرد.
بعد همین طور که روی موتور نشسته بود با راننده سلام و احوالپرسی گرمی کرد! راننده که تیپ ظاهری ما و برخورد خانمش را دیده بود، توقع چنین سلام و علیکی را نداشت.
بعد از جواب سلام، ابراهیم گفت: من خیلی معذرت میخوام، خانم شما فحش بدی به من و همه ریشدارها داد. میخوام بدونم که... راننده حرف ابراهیم را قطع کرد وگفت: خانم بنده غلط کرد، بیجا کرد! ابراهیم گفت: نه آقا این طوری صحبت نکن.
من فقط میخواهم بدانم آیا حقی از ایشان بر گردن بنده است؟ یا من کار نادرستی کردم که با من این طور برخورد کردند؟! راننده اصلاً فکر نمیکرد ما این گونه برخورد کنیم.
از ماشین پیاده شد. صورت ابراهیم را بوسید و گفت: نه دوست عزیز، شما هیچ خطایی نکردی.
ما اشتباه کردیم خیلی هم شرمندهایم. بعد از کلی معذرتخواهی از ما جدا شد.
📚 مأخذ: کتاب سلام بر ابراهیم