5.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی بعضی از مسئولین و خواص، رهبری را تنها گذاشتند!
صدرالحسینی کارشناس شبکه افق: برخی مسئولان جمهوری اسلامی، داعشی ها را آزادی خواه میدانستند!
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_بیست_و_هشتم 💠 شنیدن همین جمله کافی بود تا کاسه دلم ترک بردارد و از رفتن ح
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_نهم
💠 در تمام این مدت منتظر #شهادتش بودم و حالا خطش روشن بود که #عطش چشیدن صدایش آتشم میزد.
باطری نیمه بود و نباید این فرصت را از دست میدادم که پیامی فرستادم :«حیدر! تو رو خدا جواب بده!» پیام رفت و دلم از خیال پاسخ #عاشقانه حیدر از حال رفت.
💠 صبر کردن برایم سخت شده بود و نمیتوانستم در #انتظار پاسخ پیام بمانم که دوباره تماس گرفتم. مقابل چشمانم درصد باطری کمتر میشد و این جان من بود که تمام میشد و با هر نفس به #خدا التماس میکردم امیدم را از من نگیرد.
یک دستم به تمنا گوشی را کنار صورتم نگه داشته بود، با دست دیگرم لباس عروسم را کنار زدم و چوب لباسی بعدی با کت و شلوار مشکی دامادی حیدر در چشمم نشست.
💠 یکبار برای امتحان پوشیده و هنوز عطرش به یادگار مانده بود که دوباره مست محبتش شدم. بوق آزاد در گوشم، انتظار احساس حیدر و اشتیاق #عشقش که بیاختیار صورتم را سمت لباسش کشید.
سرم را در آغوش کتش تکیه دادم و از حسرت حضورش، دامن #صبوریام آتش گرفت که گوشی را روی زمین انداختم، با هر دو دست کتش را کشیدم و خودم را در آغوش جای خالیاش رها کردم تا ضجههای بیکسیام را کسی نشنود.
💠 دیگر تب و تشنگی از یادم رفته و پنهان از چشم همه، از هر آنچه بر دلم سنگینی میکرد به خدا شکایت میکردم؛ از #شهادت پدر و مادر جوانم به دست #بعثیها تا عباس و عمو که مظلومانه در برابر چشمانم پَرپَر شدند، از یوسف و حلیه که از حالشان بیخبر بودم و از همه سختتر این برزخ بیخبری از عشقم!
قبل از خبر #اسارت، خطش خاموش شد و حالا نمیدانستم چرا پاسخ دل بیقرارم را نمیدهد. در عوض #داعش خوب جواب جان به لب رسیده ما را میداد و برایمان سنگ تمام میگذاشت که نیمهشب با طوفان توپ و خمپاره به جانمان افتاد.
💠 اگر قرار بود این خمپارهها جانم را بگیرد، دوست داشتم قبل از مردن نغمه #عشقم را بشنوم که پنهان از چشم بقیه در اتاق با حیدر تماس گرفتم، اما قسمت نبود این قلب غمزده قرار بگیرد.
دیگر این صدای بوق داشت جانم را میگرفت و سقوط #خمپارهای نفسم را خفه کرد. دیوار اتاق بهشدت لرزید، طوریکه شکاف خورد و روی سر و صورتم خاک و گچ پاشید.
💠 با سر زانو وحشتزده از دیوار فاصله میگرفتم و زنعمو نگران حالم خودش را به اتاق رساند. ظاهراً خمپارهای خانه همسایه را با خاک یکی کرده و این فقط گرد و غبارش بود که خانه ما را پُر کرد.
نالهای از حیاط کناری شنیده میشد، زنعمو پابرهنه از اتاق بیرون دوید تا کمکشان کند و من تا خواستم بلند شوم صدای پیامک گوشی دلم را به زمین کوبید.
💠 نگاهم پیش از دستم به سمت گوشی کشیده شد، قلبم به انتظار خبری از #تپش افتاد و با چشمان پریشانم دیدم حیدر پیامی فرستاده است.
نبض نفسهایم به تندی میزد و دستانم طوری میلرزید که باز کردن پیامش جانم را گرفت و او تنها یک جمله نوشته بود :«نرجس نمیتونم جواب بدم.»
💠 نه فقط دست و دلم که نگاهم میلرزید و هنوز گیج پیامش بودم که پیامی دیگر رسید :«میتونی کمکم کنی نرجس؟»
ناله همسایه و همهمه مردم گوشم را کر کرده و باورم نمیشد حیدر هنوز نفس میکشد و حالا از من کمک میخواهد که با همه احساس پریشانیام به سمتش پَر کشیدم :«جانم؟»
💠 حدود هشتاد روز بود نگاه #عاشقش را ندیده بودم، چهل شب بیشتر میشد که لحن گرمش را نشنیده بودم و اشتیاقم برای چشیدن این فرصت #عاشقانه در یک جمله جا نمیشد که با کلماتم به نفس نفس افتادم :«حیدر حالت خوبه؟ کجایی؟ چرا تلفن رو جواب نمیدی؟»
انگشتانم برای نوشتن روی گوشی میدوید و چشمانم از شدت اشتیاق طوری میبارید که نگاهم از آب پُر شده و به سختی میدیدم.
💠 دیگر همه رنجها فراموشم شده و فقط میخواستم با همه هستیام به فدای حیدر شوم که پیام داد :«من خودم رو تا نزدیک #آمرلی رسوندم، ولی دیگه نمیتونم!»
نگاهم تا آخر پیامش نرسیده، دلم برای رفتن سینه سپر کرد و او بلافاصله نوشت :«نرجس! من فقط به تو اعتماد دارم! #داعش خیلیها رو خریده.»
💠 پیامش دلم را خالی کرد و جان حیدرم در میان بود که مردانه پاسخ دادم :«من میام حیدر! فقط بگو کجایی؟» که صدای زهرا دلم را از هوای حیدر بیرون کشید :«یه ساعت تا #نماز مونده، نمیخوابی؟»
نمیخواستم نگرانشان کنم که گوشی را میان مشتم پنهان کردم، با پشت دستم اشکم را پاک کردم و پیش از آنکه حرفی بزنم دوباره گوشی در دستم لرزید.
💠 دلم پیش اضطرار حیدر بود، باید زودتر پیامش را میخواندم و زهرا تازه میخواست درددل کند که به در تکیه زد و #مظلومانه زمزمه کرد :«امّ جعفر و بچهاش #شهید شدن!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💢سرگذشت روحانی اخراجی مدافع حرم/ راستش را بگو! تو افغانستانی هستی؟!
حاج آقا! بذار رک و پوستکنده یک چیزی بگویم و خلاص! منظور بدی ندارم، بگو به حضرت زینب(س) افغانستانی هستی؟ ابوهادی برافروخته شد و گفت: چی؟ قسم بخورم؟ بعد هم نگو پوستکنده، بفرما پوستکَنَنده!
روایتی از روحانی شهید "حجت الاسلام علی تمامزاده":
fna.ir/4be9l
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
دآرَد
دلِمآ♥️
از #تو تمنآےنگآهے
مَحروممَگرداندلِمآرا،
ڪهروآنیست...🥺
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔
و تمام #درد ما اینست که
#کثیفی گناهانمان
روحمان را مکدّر کرده
و از #شهدا عقب انداخته است...
#پروفایل
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
یاد همه شهدای وحدت گرامی باد…
شهدایی از اهل تسنن و تشیّع که با خون خود نهال انقلاب اسلامی را بارور و تنومند کردند.
سمت راست: #شهید_بهزاد_همتی بخشدار شیعه دیواندره
سمت چپ: #شهید_حمید_محمدی شهردار اهل سنت دیواندره
این دو عزیز سال 1361 در یک روز به دست دژخیمان گروهک کومله در کردستان به شهادت رسیدند.
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
تولـد؛
زیباتـریـن
اتفاق زندگیست
امّـا زیباتـر از آن ،
این است کہ زندگـی
با تولـد آغـاز و با شهادت تمام شود.
#شهید_حسین_هریری
🎋تاریخ تولد : 1368/08/03
تاریخ شهادت :1395/08/22
🌹محل شهادت : حلب - سوریه
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
سرداری که یک تنه ۶ ساعت جلوی داعش ایستاد❗️
شهید جبار عراقی
🌷خصوصیات اخلاقی
🍂"شهید در جلسات امــــــــــربه معـــــروف و نهـــــی از منکر پایگاه مقاومت بسیج شهید محلاتی حضوری فعال داشتند و این امر مهم و الهی را یک وظیفه شرعی برای خود میدانستند. و در بیشتر اختلافات محله حضوری خیرخواهانه داشتند و دنبال رفع و حل مشکلات بودند. چون از نظر شهید حل مشکلات از راه دوستی و برادری یکی از راههای امربه معروف میدانستند.
🍂ایشان دارای اخلاق حسنه ای بود وهمیشه خندان و خوش اخلاق بوده وبه کوچک و بزرگ احترام یکسانی داشتند هیچ وقت نمازش رو با تأخیر نمیخوند همیشه اول وقت.....نه غیبت و نه دروغ میگه انسان شریفی بود ،خیلی هم مهربون واقعاً خیلی دوست داشتنی بود، سخن گفتنش عالیه، اخلاقش خیلی خیلی عالی بود ،شهید عراقی مرد بسیار مؤمن ومهربان وبا اخلاق بود. هنگام برخورد با مرد گشاده رو بودند وبا دو دست هرکس که باشد او را بغل میکردند. کلاً اخلاق و رفتار ایشان دارای جذبه خاصی بود.ایشان همیشه دنبال رفع مشکلات مردم بخصوص بسیجیان منطقه بودند👌.
🍂آن شهید محترم هنگامی که در منزل حضور داشتند خودشان دنبال همسایگان میفرستادند و از آنان با چای قهوه پذیرایی میکردند. حتی موقع نهار و شام به تنهایی غذا نخورده اند همیشه یک یا دو تن از همسایگان حضور داشتند چون شهید میگفت دوست ندارم تنهایی غذا بخورم. در مراسمات مذهبی و هییت حضوری فعال داشتند و همیشه به برگزاری این گونه مراسم کمک میکردند.
🍂سخن و رفتار ایشان دارای جذبه خاصی بود و هرکس برای اولین بار با او برخورد میکرد از همین برخورد اول یک دوستی بسیار صمیمی بوجود می آمد چون شهیدهیچ کس را از خودش ناراحت نمیکرد. شهید در چند مرتبه که فرمانده پایگاه شهید محلاتی جهت حل مشکلات بسبجیان به ایشان مراجعه کرده شهید در جواب گفته فرمانده بسیج شما فقط دستور بدید من خدمتگزار شما بسیجیان هستم و در حد توانم برای حل مشکلات فرد نمیگذارم🌹
#سالروز_شهادت شهید🕊
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔
#قرار_عاشقی
دلخوشمتنهابهاینکهاینغریببیپناه
میشودآرامروزیدرپناهتعاقبت🌱
#اللهم_صل_علی_علی_بن_موسی_الرضا_المرتضی
#امام_رضآی_دلم
#دلتنگ_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi