eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.5هزار دنبال‌کننده
33.7هزار عکس
33.3هزار ویدیو
87 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ 🌹سردار شهید عبدالحسین برونسی🌹 🌳 شکنجه من‌ معلم بودم و شهید برونسی استاد بنده. او در جلسات سیاسی مختلفی از جمله جلسات ایت الله خامنه ای شرکت میکرد. او به من توصیه کرد در کارهای مبارزات دخالت نکن تا به واسطه من دستگیر شوید.شما فقط وقتی دستگیر شدم هوای خانواده ام را داشته باش. هر موقع می خواست ماموریتی برود ، به من می گفت : رفتم فلان جا ، اگر بچه ها چیزی خواستند تهیه کن. یک روز فهمیدم دستگیر شده ، وقتی آزاد شد ، رفتم سراغش. دیدم دندانهایش ریخته و اندازه ده سال پیر تر شده است . پرسیدم : چه شده ؟ چرا اینطوری شده ای ؟ گفت : شکنجه ام کرده اند . سنگریزه ریخته اند توی دهانم و با شما و لگد به چانه ام زده اند تا اعتراف کنم. او با لبخندی رضایت بخش ادامه داد: مگر آرزوی شان را به گور ببرند.. خاطره از اکبری منبع: کتاب اوستا عبدالحسین ص ۱۲ ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
شهیدانه🌹 بہ قۅڶِ↓ حاج‌حسٻڹ‌یڪـٺا⋮👤 ݐاے آدمـ جایۍ مـٻره ڪہ دلۺ رفٺہ❗️ دِلارُ مۅاظب باشٻمـ⚠️ ٺا پاۿا جاۍ بدے نره :))  •🙂🥀• ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
⚡ بزرگترین حسࢪٺ قیامت اینه که می‌فهمی با نمـاز تا کجـاها می‌تونستے بالا بری و نࢪفتے💔 از هࢪجهنمے بیشتࢪ آدمو عذاب میده😔 هنوز دیࢪ نشدھ! نمـازٺ ࢪو دࢪیاب🕊🌿 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
°°سلام... ایهاالغریب💔 شمع ها آب شدند... اشک ها خشک شدند... انتظارها... نه؛ انتظار ها ادامه دارد... بیا ؛ ولی جوان ها پیر شدند...😔✋🏻 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
10.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تا آخر ببینید عمل به وصیت شهید سلیمانیان 🌹🍃🌹🍃 @shahidaziz_ebrahim_hadi
یـادِ تو می وزد ولـے بی خبرم ز جـای تو ...💔 جانشین فرمانده لشگر۳۱ عاشورا شهادت: عملیات‌خیبر/ جزیره‌مجنون ٦۲ ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
📎رزمنده ضدگلولهٔ دفاع مقدس 🔺مجروحيت‌هاي هاشم كلهر مثل خودش عجيب و منحصر به فرد هستند. جراحاتي كه شايد هر كدامشان براي يك نفر رخ مي‌دادند براي هميشه او را از جبهه دور مي‌كردند. اصابت تیردوشکا به سر ، انفجارنارنجک ۴۰تکه در دست ، اصابت گلوله پدافتد به بدن ، هیچکدام هاشم را به شهادت نرساند. 🔺يكبار همراه مهدي خندان به سوي دشمن پيشروي مي‌كنند، عراقي‌ها از اينكه دو ايراني با لباس سپاه آن قدر به آنها نزديك شده‌اند تسليم مي‌شوند. 🔺اما تك‌تيرانداز بعثي‌ها، هاشم را از دور نشانه مي‌گيرد و تا هاشم از جايش بلند مي‌شود، تير قناصه درست به صورت و فك و دهانش مي‌خورد؛ «هاشم غافلگير شد. نفهميد چه اتفاقي افتاد، فقط ناخواسته چيزي را قورت داد. شدت ضربه به حدي بود كه در جا چند تا از دندان‌هايش را بلعيد. بقيه هم از دهانش بيرون ريخت. 20 دندان هاشم همان جا ريخت. فك ثابت و متحركش هم در جا متلاشي شد.» 🔺همه این جراحت‌ها موجب شده بود تا روزی هاشم به مادرش که به نماز ایستاده بود بگوید: «ننه من دارم جونمو، قسطی می‌دم. بخدا این مجروحیت‌های من هرکدامش یک شهادته ولی من شهید نشدم.» 🔺پس از نماز، مادر به هاشم گفته بود: «خوب مادرجان هرچه خدا بخواد همان می‌شه» هاشم ادامه داده بود: «ننه بعد نمازت دستهایت را بلند کن به سمت آسمان و بگو خدایا من از هاشم راضیم توهم راضی باش .» مادر هم همین جمله را به زبان آورده بود.برای همین تا هاشم این جمله را شنید ابتدا کف پای مادرش را بوسیده بود و بعد یک پشتک کف منزل زده و گفته بود:دیگه تمام شد... 🌷 سالروز شهادت ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahi