eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.5هزار دنبال‌کننده
33.5هزار عکس
32.9هزار ویدیو
84 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
81.4K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺ششمین آینه ســــــــلام آقـــا آرزومند یک ســـــــــلام توام 🌺مست قال الامام صـــادق من من مسلمان شده به نام توام 🌹🌹میلاد مبارک 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
682.3K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺روایتی عجیب و شنیدنی درباره صلوات 🎙حجت الاسلام عالی🌸 (ص) 🌸 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
از حاج احمد متوسلیان سوال شد؟ چرا اسم تیپی که تشکیل داده است را محمد رسول‌ الله گذاشته؟ در پاسخ سوال گفت: به این دلیل که هر وقت اسم لشکر ۲۷ محمد رسول الله برده می‌ شود، ذکر صلوات را به‌ همراه داشته باشد 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
20.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مولودی خوانی حاج سید مجید بنی فاطمه - میلاد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم💐💐 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
حامد زمانی.mp3
زمان: حجم: 18.62M
💔 🎶ویژه ولادت حضرت رسول اکرم(ص) محمد رحمت للعالمین است 🔉 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
7.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨ السلام علیک یا رسول‌الله "ص" السلام علیک حبیبی، یا نبی‌الله "ص" 💫
...به همراه چند نفر از دوستان نشسته بوديم و در مورد ابراهيم صحبت ميكرديم.🍃 يكی از دوستان كه ابراهيم را نميشــناخت تصويرش را از من گرفت و نگاه كرد. بعد با تعجب گفت: شما مطمئن هستيد اسم ايشون !؟ !با تعجب گفتم: خب بله، چطور مگه؟! گفت: من قبلا تو بازار سلطانی مغازه داشتم. اين آقا ابراهيم دو روز در هفته سَر بازار می ايستاد. يه كوله باربری هم ميانداخت روی دوشش و بار ميبرد. يه روز بهش گفتم: اسم شما چيه؟ گفت: من رو صدا كنيد! 🍃گذشت تا چند وقت بعد يكي از دوستانم آمده بود بازار، تا ايشون رو ديد با تعجب گفت: اين آقا رو ميشناسی!؟ گفتم: نه، چطور مگه! گفت: ايشــون "قهرمان واليبال و كشــتيه "، آدم خيلی باتقوائيه، برای اين كارها رو ميكنه. اين رو هم برات بگم كه آدم خيلی بزرگيه! بعد از آن ماجرا ديگه ايشون رو نديدم! ✨صحبت های آن آقا خيلی من رو به فكر فرو برد. اين ماجرا خيلی برای من عجيب بود. اينطور مبارزه كردن با نفس اصلا با عقل من جور در نمی آمد... ❤️
...به همراه چند نفر از دوستان نشسته بوديم و در مورد ابراهيم صحبت ميكرديم.🍃 يكی از دوستان كه ابراهيم را نميشــناخت تصويرش را از من گرفت و نگاه كرد. بعد با تعجب گفت: شما مطمئن هستيد اسم ايشون !؟ !با تعجب گفتم: خب بله، چطور مگه؟! گفت: من قبلا تو بازار سلطانی مغازه داشتم. اين آقا ابراهيم دو روز در هفته سَر بازار می ايستاد. يه كوله باربری هم ميانداخت روی دوشش و بار ميبرد. يه روز بهش گفتم: اسم شما چيه؟ گفت: من رو صدا كنيد! 🍃گذشت تا چند وقت بعد يكي از دوستانم آمده بود بازار، تا ايشون رو ديد با تعجب گفت: اين آقا رو ميشناسی!؟ گفتم: نه، چطور مگه! گفت: ايشــون "قهرمان واليبال و كشــتيه "، آدم خيلی باتقوائيه، برای اين كارها رو ميكنه. اين رو هم برات بگم كه آدم خيلی بزرگيه! بعد از آن ماجرا ديگه ايشون رو نديدم! ✨صحبت های آن آقا خيلی من رو به فكر فرو برد. اين ماجرا خيلی برای من عجيب بود. اينطور مبارزه كردن با نفس اصلا با عقل من جور در نمی آمد... ❤️