eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.5هزار دنبال‌کننده
33.7هزار عکس
33.2هزار ویدیو
87 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
به روز سیزده امسال باید، گره زد سبزه چشم انتظاری را فقط و فقط، بر جامه سبز تو آقا تابیایی وسبزشود روزگار زردمان،و شکوفه باران شود بهارمان أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیک ألْفَرَج 🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 مریض آمده اما شفا نمی‌خواهد قسم به جان شما جز شما نمی‌خواهد..⚘⚘⚘ چهارشنبه های امام رضایی (ع) 🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
👈مرحوم شیخ رجبعلی خیاط(ره) می‌فرمود: 🔸بطری وقتی پر است و می‌خواهی خالی اش کنی، خمش می‌کنی. هر چه خم شود خالی تر می‌شود. اگر کاملا رو به زمین گرفته شود سریع تر خالی می‌شود. 🔹دل آدم هم همین طور است، گاهی وقت‌ها پر می‌شود از غم، از غصه، از حرف‌ها و طعنه‌های دیگران. 🔸قرآن می‌گوید: "هر گاه دلت پر شد از غم و غصه ها، خم شو و به خاک بیفت." 🔹این نسخه‌ای است که خداوند برای پیامبرش پیچیده است: ما قطعا می‌دانیم و اطلاع داریم، دلت می‌گیرد، به خاطر حرف‌هایی که می‌زنند. سر به سجده بگذار و خدا را تسبیح کن.. 📚سوره حجر آیه ۹۸ 🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم2 قسمت پنجاه طریقه آشنایی🌺 💢گذشته جالبی نداشتم مثل خیلی از افراد بی حجاب بود
قسمت پنجاه و یکم ابراهیم هدایتگر🌺 💢چهارشنبه که از شرکت خارج می شدم با خودم یک سری کتاب برداشتم و به سمت خانه حرکت کردم. 💢پنجشنبه، جمعه و شنبه به خاطر شب قدر و شهادت حضرت علی علیه السلام تعطیل بود. فرصت خوبی بود تا نواقص سناریویی را که برای دفاع مقدس آماده کرده ام بر طرف کنم. 💢به خانه رسیدم و بعد از مدتی رفتم سراغ کتاب ها و یکی از آن ها را انتخاب کردم. روی کتاب چیزی در خصوص عملیات خاصی نوشته نشده بود. 💢تمام کتاب هایی که برای تحقیق انتخاب کرده بودم قطور بودند و همه مرتبط با موضوع خیبر، والفجر۸ و کربلای۴ 💢با خودم گفتم شاید این هم به این عملیات ها ربط داشته باشد. به نظر از همه کوچکتر می آمد و راحت تر از همه کتاب ها می توانستم تمامش کنم. 💢روی تخت دراز کشیدم و شروع کردم به خواندن کتاب. این کتاب خاطرات یک شهید بود و ربطی به عملیات ها نداشت شهید 💢از هر برگ کتاب که می گذشتم بیشتر از شخصیت ابراهیم خوشم می آمد. جوری شیفته این شخصیت شده بودم که لحظه ای کتاب را زمین نگذاشتم! 💢آن شب خاله و شوهر خاله ام با فرزندانش به خانه ما آمدند. طبق معمول همیشه بدون روسری به استقبالشان رفتم و در را باز کردم. بعد هم دوباره نشستم پای خواندن کتاب. 💢هرچه جلوتر می رفتم بیشتر ابراهیم را می شناختم و برایم عزیزتر می شد. طوری به او وابسته شدم که وقتی در قسمتی خواندم که زخمی یا مجروح شده بی امان اشک می ریختم، ناراحت می شدم و قلبم به درد می آمد. و بعد به خودم گفتم: تو دیوانه ای؟! این کتاب یک شهید است که می خوانی. یعنی اینکه دیگر زنده نیست. برای چه اینقدر از مجروحیتش غمگین می شوی؟! 💢آخر شب وقتی خانواده گریه های من را دیدند گفتند: برای چه اینقدر گریه می کنی! 💢بغض کردم و گفتم: آخه شما ابراهیم را نمی شناسید.. یکدفعه شوهر خاله ام گفت: جبهه همین بود. من شبیه ابراهیم را زیاد دیدم. می دانم چرا گریه می کنی.. آن شب با بحث هایی در مورد جبهه و جنگ و شهدا به پایان رسید. 💢فردا صبح دوباره به سراغ کتاب رفتم نه برای اینکه تحقیقم را کامل کنم برای اینکه بیشتر از ابراهیم بدانم. 💢کتاب را باز کردم رسیدم به جایی که ابراهیم با سوزن پشت پلک خود می زد و خود را برای دیدن نامحرم سرزنش می کرد. 💢کتاب را بستم و از خجالت نمی دانستم چه کنم؟! دوباره زدم زیر گریه. این بار برای فاصله بین انسانیت ابراهیم با خودم. فاصله بین خودم تا خدا.. 💢کتاب رو به پایان بود و من تازه داشتم آغاز می کردم. رسیدم به نحوه شهادت ابراهیم. دلم نمی خواست تمام شود. نمی خواستم پایانش را بخوانم. 👇👇👇
👇👇👇 💢اما وقتی نام والفجر مقدماتی را دیدم گفتم: وای من این عملیات را می شناسم. وقتی روی عملیات والفجر ۸ تحقیق می کردم کاملا تصادفی با غربت شهدای فکه آشنا شدم. ابراهیم یکی از این غریب های خاک فکه بود که در این عملیات پهلوانانه به سوی خدا شتافت. 💢پایان این کتاب دیگر من نبودم. انگار عزیزم را از دست داده بودم. در خود فرو رفتم و به خیلی چیزها فکر کردم. 💢شب قدر بود سال ها بود که آداب این شب را در خواب آلودگی هایم فراموش کرده بودم. طبق معمول سال های گذشته به سمت رختخوابم رفتم و خوابیدم. 💢باورم نمی شد اما ابراهیم بود که به خواب من آمد! ابراهیم را دیدم. آمد بالای سرم با صدایی مهربان گفت: پاشو نماز بخوان دارن اذان میگن! در همان عالم خواب نشستم و نگاهش کردم. نزدیک تر آمد و گفت: شما آبروی اسلامید. 💢از خواب پریدم. یک ربع مانده بود به اذان صبح. بی اختیار گریه کردم و گفتم: خدایا من آبروی اسلامم؟ من رو سیاه؟من که آبروی اسلام را بردم. 💢رفتم وضو گرفتم. در سحر شب قدر اولین نمازم را بعد سال ها خواندم. ابراهیم با حرفش من را شرمنده و خجالت زده کرد. حالا من که نمی توانم آبروی اسلام باشم اما از آن روز به بعد سعی می کنم تا حداقل آبروی اسلام را نبرم. 💢به لطف ابراهیم امروز چادر که حجاب فاطمه زهرا سلام الله علیها است را بهترین پوشش برای خود برگزیدم. 💢از این رو از شما می خواهم با کسانی که بد حجابند یا اعتقادات مان را درک نمی کنند بجای اینکه با خشونت برخورد کنیم بیایید هدایتگری چون باشیم و اگر توانش را نداریم ابراهیم و ابراهیم ها را به آنها معرفی کنیم. یقینا خداوند بخشنده و مهربان است. 💢من تمام تلاشم را می کنم تا تمام روزهایی را که با سرکشی و عصیان به خود ظلم کردم و خودم را از معبود و محبوبم دور ساختم جبران کنم. امیدوارم که خداوند توفیق عبادتش را از ما نگیرد. 💢ابراهیم به من آرامش و شناختی را داد که اگر زمین را زیر پا می گذاشتم در هیچ جای این دنیا نمی توانستم چنین آرامشی بیابم. 💢دلم می خواهد بدانید ابراهیم نه فقط من بلکه اطرافیان من را هم دگرگون ساخته. به هر کس گوشه ای از خصلت های ابراهیم را می گویم دلش می خواهد خدای ابراهیم را بشناسد. 💢سلام خدا بر ابراهیم در آن لحظه که به دنیا آمد، در آن لحظه که به شهادت رسید و در لحظه ی رستاخیز که بر انگیخته خواهد شد. 💢دوستان خوبم بر سر سجاده هایتان که می نشینید من را هم دعا کنید تا خدا من را هم به بندگی قبول کند. 🗣ارسالی از مخاطبین
✨هر ڪس سراغ خدا را گرفت و دلش تنگ بود، آدرس شهدا را به او بدهید. ✨خدایا ما را تا رسیدن به آسمان شهدا یاری فرما. سلام بر علمدار کمیل شهید جاویدالاثر 🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 جای سبزه بر ضریحت مےزنم دل را گِره بخت من پائین پای اکبرت، وا مےشود... ... 🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
چشم هایت ... سرآغازِ عشق است عشقے بی پایان .. ۲۷حضرت‌رسولﷺ ◻️تاریخ ولادت: ۱۳۳۴/۰۱/۱۲ ◻️محل ولادت: شهرضا_اصفهان ◻️تاریخ شهادت: ۱۳۶۲/۱۲/۱۷ ◻️محل شهادت: جزیره مجنون ◻️عملیات : خیبر جوانان چشم شهيدان و تبلور خونشان به شما دوخته است بپاخيزيد و اسلام را و خود را دريابيد نظير انقلاب اسلامی ما در هيچ کجا پيدا نمي شود نه شرقی ، نه غربی ،ای کاش ملتهاي تحت فشار مثلث زور و زر و تزوير به خود می آمدند و آنها نيز پوزه استکبار را بر خاک می ماليدند. من زندگي را دوست دارم ولی نه آنقدر که آلوده اش شوم و خويشتن را گم و فراموش کنم علي وار زيستن و علی وار شهيد شدن، حسين وار زيستن و حسين وار شهيد شدن را دوست مي دارم شهادت در قاموس اسلام كاری‌ترين ضربات را بر پيكر ظلم، جور،شرك و الحاد می زند و خواهد زد. 🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
خدایا تو معجزه زندگےمنے همیشه دلم به مهربانےدست هایت گواهے مےدهد من ... همین بودن های همیشگے ات رامےخواهم گوش هاےشنوایت بخشندگےبے پایانت.. به نام خدای همه 🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
ای احمدیان به نام احمد صلوات هر دم به هزار ساعت از دم صلوات از نور محمدی دلم مسرور است پیوسته بگو تو بر محمد صلوات. اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌸 🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
حبه نور✨ وَأَنجَیْنَا مُوسَى وَمَن مَّعَهُ أَجْمَعِینَ پس موسی را و همه آن‌ها که با او بودند را نجات دادیم... 🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
حالِ قمر و شمس و زمین بی تو خراب است بیا🙏 یا مولای 🍃 🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi