❣ رمضــان میــرود ...
بہ سرعـت لحظات زیبـای رمضـان
ڪه ندانستیم چطـور گذشـت
و دوباره همـان روال سابـق زنـدگـی
تکرار میشـود
آری ...!
این لحظات میگذرند و از آنها فقط یک
خاطره با یک بار از دلتنگی باقی میماند
شاید هم یک حسـرت و آه
خدا نکند، اما این " أَيَّامًا مَعْــدُودَات "ها
بہ زودی محدود میشوند
در شـبهای قــدر و الــوداع هایی که
آشنایی دیرینـهای با سـوز دل دارنـد
و اشـک و بغـض و دعـاهایی ڪه در
سجـده فقط خودش دانست و خودمـان
❣رمضـــان میــرود ...
و آنچه باقـی میمـانـد اعمـالی است
ڪه در دفتــرمان ثبـت کـردهایم
برای تمـام کارهایمان بعـد از رمضان
بہ اندازه سیصد و سی روز و اندی
وقت داریم اما برای رمضـان
و خلوتی خالصانـه با صاحب این مـاه
جز این سی روز نیست
کوچ رمضـان چقـدر شبیـه است
با کوچ نفـسهایمان از این دنیـا
با این تفـاوت ڪه ما دیگر هرگز
باز نخواهیـم گشـت
توشـه راهمـان کم یا زیـاد
مـا باز نخواهیـم گشـت
امیـد دارم امـا روزهـای رمضـان
عمــرمـان چنـان پربـار بـوده باشنـد
ڪه مانـع از افسـوسهای روز موعـود
کوچ مـا شـده باشنــد
❣رمضــان میــرود ...
نکنــد بعـد از رمضان آنچـه باقی میماند
حسـرتهای مـا باشد از کم کاری
و کم طاعتـی های خودمـان
کوله بارمـان را پر کردهایم ؟؟
از دعـا ... از نمـاز ... از ذکـر …
از صـدقـه … از قـرآن … از ...
نمیدانم چه زمـان بخشیده خواهیم شد
از رد سیاه گنـاه اگـر در این مـاه
بخشیـده نشویـم؟؟؟
.
نمیدانم چه زمان دعاهایمـان اجابت میشود
اگر در این مـاه اجابت نشـوند؟
❣رمضــان میــرود ...
🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔
دستخط شهید محسن حججی برای
یکی از دوستانش..
#میم_حاء_سین_نون
🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔
آخر ماه رمضان ڪه مے شود،
فقط یک حسـرت عجیب ...
دلـم را مے سوزاند؛
ڪاش براے ظهور شمــا ...
بیشتر دعا مے ڪردم.
اللّهُمَّ عَجِّل لولیک الفرج ....🙏
🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
اى مهربان ای رفیق
آزادم كن از حلقه تنگ روزگار
وکم کن از من هر غم، اندوه را
و كفايت كن مرا از هر چه طاقتش را ندارم...
به نام خدای همه
🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
مگر تقدیری هست...
بالاتر از تو؟!
برای زمینی که...
لبِ پرتگاه سقوط ایستاده!
# إلهی عَظُمَ البلاء
🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
#یک حبه نور✨
إِلَهِی تَوَلَّ مِنْ أَمْرِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ
خدایا کار مرا آنگونه به سامان
برسان که تو سزاوار آنی
(نه آن سان که من در خور آنم)
🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
أَیْنَ مُؤَلِّفُ شَمْلِ الصَّلاحِ وَالرِّضا...
کُجاست؟!
صاحبِ، دلهاےِ گردُ و خاکے مان.؟!
اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج
🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
سلام
روزتون بخیر و شادی
امیدوارم روزی پر از حال خوب پیش رو داشته باشید
لحظه هاتون
سرشار از اجابت دعا ☀️
🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
هر چه نزدیک تر میشوم به آخرِ سفره!
عطرِ دل انگیزِ بهشت، غلیظ تر میشود!
روزهای آخر، ساعتهایِ اوجِ دلتنگی اند!
رحم کن به بنده ای که بویِ آغوشِ تو،
رویِ پیراهنش جا مانده است !
| ربَنّا آتِنا من لَدُنکَ رَحمَه | ....
اللهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌸
#بیقرار_شهادت
🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
#افطاری محمود بیشتر اوقات نان خرما بود. اگر کنار سفره خرما و شله زرد بود، فقط نان و خرما می خورد و اعتراض می کرد که چرا چند نوع غذا درست کردید؟
یک بار گفتم: داداش! تو با این کارهایت می خواهی #حضرت_علی (ع) شوی؟! او که خودش فرموده نمی توانید مانند من زندگی کنید.
گفت: مثل ایشان زندگی کردن کار سختی است؛ اما ایشان هرگز آن را نفی نکرده اند. اگر مثل حضرتش نشوم، می توانم حداقل ابوذر باشم.
#شهید_محمود_اخلاقی
#سیره_اخلاقی_شهدا
#بلند_همتی
#شهدا_و_اهل_بیت ع
#شهدا_و_امام_علی ع
#مراقبات_ماه_رمضان
#خاطرات_رمضانیه
راوی: خواهر شهید
#کتاب_نذر_قبول ؛ کتاب خاطرات شهید محمود اخلاقی، نویسنده: اشرف سیف الدینی، ناشر: اداره کل حفظ و نشر ارزش های دفاع مقدس کرمان، نوبت چاپ: اول – ۱۳۸۸؛ صفحه ۱۶ و ۱۷ خاطره شماره ۹ و ۱۰.
🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi