#یک حبه نور✨
رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلَاةِ وَمِن ذُرِّيَّتِي ۚ رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاءِ
رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ
پروردگارا مرا برپا دارنده نماز قرار ده و از نسل و ذریّه ام نیز. پروردگارا دعاى مرا بپذیر.
پروردگارا مرا وپدر و مادرم را و مؤمنان را، روزى كه حساب بر پا مى شود ببخشاى.
#ابراهیم-آیه (۴۱-۴۰)
🍃🌹
تو
همانے
ڪه
خیالم
همـه
روز
در
پے
توسـت ...
#سیدےعباس
اللهم عجل لولیک الفرج
🍃🌹
💔
یگانهـ ڪَردۍاَش به جَهـانو جَھـانیان
هَر دِل ڪھ گَشٺـْ بٰا ٺو دَمیٖ آشِنٰا حُسِینْ
#اللهمارزقنازیارتالحسینعلیهالسلام
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله
#السلامعلیڪدلتنگم💔
#آھ_ڪربلا
🍃🌹
هدایت شده از کانال ܟܿࡐܢܚ݅ܢ̣ܟܿࡅ߳ܨ
#هردو_بدانیم
🌹 #تفاهم یعنی :
ت : توان تحمل تفاوت ها
ف : فهمیدن همدیگه
ا : ازادی در بیان نظر و عقیده
ه : همه جوره قبول داشتن طرف مقابل
م : محبت دو طرفه #کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
┏━━━🍃💞━━━┓
@Nok_Ze
┗━━━💞🍃━━━┛
تقوای شهید سیزده ساله
«شهید مجید آینه بند» در سیزده سالگی به شهادت رسید. وی در این سن کم ، علاوه بر هوش سرشار و فعالیت های علمی ، رعایت اخلاق و آداب اسلامی را نیز می نمود.
هرچند هنوز دستورات دینی بر او واجب نشده بود ولی هیچگاه به نا محرم نگاه نمی کرد . و زمان روبرو شدن با نامحرم سرش را پائین می انداخت . هر گاه به جایی وارد می شد و میدانست که نامحرم وجود دارد و یا زمانی که به منزل می آمد ، چون احتمال میداد که نامحرمی آمده باشد، بلند می گفت :« یا الله ».
مادر شهید مجید آینه بند میگوید:
روزی به منزل آمد و زن عمویش مهمان ما بود و در اتاق بدون حجاب نشسته بود.
مجید پشت در ایستاد و چند بار گفت : « یا الله » ، ولی زن عمو حجابش را برسر نکرد.
بلند گفت :« به زن عمو بگویید میخواهم بیایم داخل ، روسریش را بپوشد. »
زن عمو گفت : « بیا داخل ، تو مثل پسرم میمانی ، در ضمن هنوز که به تو چیزی واجب نشده است!.. »
ولی بازهم تکرار کرد ... زن عمو، مجبور شد حجاب بپوشد تا «شهید مجید» به اتاق وارد شود....
#سیره_شهدا
🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔
از جهاد اکبر تا جهاد اصغر☝️
«رضا» در کار خود جا افتاده بود و اموالی از این راه به دست آورده بود اما آرام آرام کارش را رها کرد...
دل کندن از کار برای او آسان نبود اما این این جهاد اکبر مقدمهای بود برای جهاد اصغر👌
باید همه چیز را رها میکرد تا به قافله مجاهدین بپیوندد.
از سوی دیگر گرفتن رضایت از مادر برای پیوستن به مقاومت برای «رضا» آسان نبود زیرا او تنها پسر، بهترین دوست و همراه او بود اما سر انجام قلب مادر هم نرم شد و راه برای جهاد هموار...🙃
«رضا» با همان روحیات همیشگی در مقاومت نیز خدمتگزار رزمندگان بود؛
لباسهایشان را میشست، برایشان غذا آماده میکرد و در تأمین نیازهایشان تا آنجا که برایش میسر بود، کمک میکرد.
«رضا» بیشتر وقت خود را صرف کسب مهارتهای نظامی میکرد.
هر زمان که با دوست شهیدش، «علاء سجد» بود و همنشین او میشد، روحش آرام میگرفت. خواسته هر دو آنها شهادت بود.
تا اینکه «علاء» به شهادت رسید
رضا» با اینکه به فرزندش «علی» بسیار دلبستگی داشت و منتظر تولد فرزند دومش بود، به دفاع از حرم رفت.
در این میان، روزی تصویری از حرم حضرت زینب (س) برای همسرش ارسال کرد؛ به پیوستِ عکس پیامی هم ارسال شده بود. «رضا» به همسرش خبر داد که به حضرت زینب (علیها سلام) متوسل شده تا شفاعت کند و دعای شهادت او قبول شود.
و عاقبت، نذر حضرت زینب سلام الله علیها شد.
#شهید_رضا_علی_قانصوه
🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
1.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔
سرلیست آرزوهای بچه های پاسدار👌
#خداوندا! شهادت...
سردار اباذری
#آھ_اے_شھادت...
🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi