#خاطرات_شهدا
بچه که بود فلج شد
نذر حضرت زینب(س) کردمش
نذرم قبول شد
فرزندم خوب شد...
خوبِ خوب
آنقدر خوب که مهر نوکری عمه ی سادات روی قلبش حک شد
عاقبت هم فدائی بی بی شد..
#شهید_رضا_کارگربرزی
#سالروزشهادت
#یادش_باصلوات
🍃🌺
@shahidaziz_ebrahim_hadi
🔰خوابی که خبر از شهادت مهدی را داد.
🔹دو روز مانده به شهادت مهدی مادر بزرگش خوابی می بیند. وی در این خواب می بیند که از یک زیرزمین تاریک و غبار آلود آقایی نورانی بیرون آمد. از آن اقا پرسید که اینجا کجاست وی پاسخ داد " آمده ام سرباز خسته دمشقم را ببرم "
🔸این خواب دو روز بعد با خبرشهادت مهدی تعبیر شد و با صحنه هایی که خانواده شهید در معراج شهدا دیدند مطابقت پیدا کرد.
🔹صد در صد از راهی که انتخاب کردم راضی هستم و این باعث افتخار من است. اگر برای مهدی غیر از این پیش می آمد من باید شـک می کردم. شهادت لیاقتش بود.
🔸مهدی حالت خاصی داشت. هیچ وقت نمی توانستم وی را با دل سیر نگاه کنم. برای همین هر وقت می آمد جلوی پایم می نشست سریع بلند می شدم یا می آمد جلویم می ایستاد سرم را پایین می انداختم گویی قلبم کَنده می شد. این حالت را از کودکی نسبت به مهدی داشتم. هر وقت در نماز می نشست ساعت ها دست به دعا بود وگردنش کج. من میگفتم خدا من که نمی دانم این چه می خواهد هر چه می خواهد حاجت روایش کن.
#شهید_مهدی_عزیزی🌷
#سالروز_شهادت
🍃🌺
@shahidaziz_ebrahim_hadi
به دنیا میآییم
بعضی ها ، خالص می مانند وڪلمه #شهادت از آن بالا تڪان نمیخورد...
اما برخی ها #قاطی دارند ، عوض می شوند ، #رنگمیبازند ، آلوده می شوند و پی در پی ڪلماتی در ابتدای پرونده قرار می گیرد ڪه ڪلمه شهادت را به پایین و پایینتر هل میدهند ، میرود و در آن آخرها براۍخودش جایی پیدا میڪند ، گاه ڪور سویی از او هست و اڪثر نیست ...
غیبت ، تهمت ، دروغ ، نگاهحــــرام ، حرفنادرست و ......
و حالم/ت/مان چقدر شبیــه آن برخی هاســـــت ...
••••به یڪ بازگشت به عقب مقتدرانــــه احتیاج دارم/ی/یم ••••
- هیچ وقت دیــــر نیست ...
این را شاهرخ ضرغام ها،ثابت ڪرده اند
#شهادترابدستمیآوریمانشاءالله
🍃🌺
@shahidaziz_ebrahim_hadi
میگفت آدمها گنجشکهای حیاط پشتی خانهتان نیستند که برایشان دانه بپاشی،
به هر روز آمدنت عادتشان بدهی
گاه و بیگاه روی پلهها بنشینی برایشان درد دل کنی
یا چشمهایت را ببندی و در خلسه ی مالیخولیایی خودت به جیک جیکشان گوش کنی
بعد یکروز حوصلهات سر برود
خسته از شلوغی، خسته از بودنشان، راهت را بکشی بروی!
آدمها حتی مثل گنجشکها نیاز به کیش کیش ندارند، میروند اما با دلی شکسته...
🍃🌺
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔
#قرار_عاشقی
🍂دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
وین دردِ نهان سوز نهفتن نتوانم😔❤️
#اللهم_صل_علی_علی_بن_موسی_الرضا_المرتضی
#امام_رضآی_دلم
#دلتنگ_حرم
🍃🌺
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔
همیشه #قرآنی_کوچک را در جیبش داشت و روزی ۵ یا ۶ بار قرآن تلاوت میکرد
شهریور همان سالی که عقد کردیم، خیلی به من اصرار کرد که مثل خودش قرآن را حفظ کنم. من سعی خودم را کردم و چند جزء حفظ کردم. خودش با اینکه سرش خیلی شلوغ بود، اما حتماً قرآن را حفظ میکرد. #برای_قرآن_حفظ_کردن_برنامه_ریزی_میکرد.
اگر یک روز وقتش به بطالت میگذشت، خیلی ناراحت می شد و عمیقاً غصه میخورد که چرا آن روز را درست استفاده نکرده است.
تمام ماه رجب و شعبان را #روزه میگرفت.
وقتی #صدای_اذان را میشنید فورا به نماز میایستاد و میگفت برای رفع مشکلات کافی است، دو رکعت نماز بخوانی.
#شهید_ابوالفضل_راه_چمنی
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌺
@shahidaziz_ebrahim_hadi
یکی از دوستان این شهید در مصاحبهای گفته است: مهدي همواره ميگفت شهدا زندهاند و به اين حرف اعتقاد قلبي داشت. ما اين را در رفتار و عمل مهدي به عينه مشاهده ميكرديم. براي همين هميشه به رفتار وكردارش توجه داشت، چون خود را در محضر خدا و شهدا ميديد. هر زمان از كنار عكس شهيدي رد ميشديم، سلام ميداد. يك بار از كنار عكس شهيد ابراهيم هادي عبور كرديم. مهدي سلام كرد. باتعجب به مهدي گفتم: «مهدي جان حمدي بخوان، صلواتي بفرست، چرا سلام ميكني؟ در جوابم گفت: «ابراهيم زنده است و داره ما رو ميبينه...»
📚موضوع مرتبط:
#شهید_مهدی_عزیزی
#شهید_مدافع_حرم
#خاطره
#سالروزشهادت
🍃🌺
@shahidaziz_ebrahim_hadi
🍃✨
#تخریبچی
فاصله ما و عراقی ها پنجاه، شصت متر بود. بدجور می کوبیدند. کار گره خورده بود. باید از وسط میدان مین معبر باز می کردیم برای پیش روی بچه ها. هر چه تخریب چی رفته بود زده بودنش. این جور وقت ها بود که سرنوشت یک گردان می افتاد دست تخریب چی، دل و جرائتی می خواست، این بار مجید دواطلب شد کارش درست بود. معبر را باز کرد. موقع برگشت تیر خورد. همه فکر می کردیم شهید شده. هفت، هشت تیر خورد به شکمش. بچه ها رد شدند، رفتند جلو. انداختیمش توی آمبولانس شهدا و برگشتیم عقب ، دیدیم هنوز زنده است.
#شهیدمجیدپازوکی
🍃🌺
@shahidaziz_ebrahim_hadi
خُــدایـــا
《فَـهُــوَ حَـسـبُه》 ڪـہ مـی خوانم
انگار ڪسی دستی بـہ قلـــــبم
می ڪشد
و مـــــن آ ر ا م می شوم
انگار ڪسی مے گوید :
" خیـــــالت راحـــــت ! مـــــن هستم .. "
و من
تمام ِدلشــوره هایم را می سپارم بـہ بــــاد ..
انگار همـہ برایم می شود تــــو
و تـــو می شوی
ّّهمه ی من ...
به نام خدای همه
🍃🌺
💔
هر صبح سوے ڪربوبلا گریـہ میڪنم
هجـربهشت،چارھ ندارد بھ جــز بڪاء..؛
#اللهمارزقنازیارتالحسینعلیهالسلام
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله
#السلامعلیڪدلتنگم💔
#آھ_ڪربلا
🍃🌺