eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.4هزار دنبال‌کننده
31هزار عکس
28.5هزار ویدیو
76 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
‏اما واقعیت اینه که به قربانیان کرونا باید۳میلیون بازمانده اربعین رو هم اضافه کرد.😭 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
می‌خواهد ...! می‌خواهد ...! می‌خواهد ...! و راز و نیاز می‌خواهد ...! را می‌خواهد ...! تا به نامت کند گمنامی را ...! عده ای به دنبالش رفتند و به دستش آوردند و آن را بر روی لوح خود حک کردند ...! ام آرزوست...🌷 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
#فنجانےچاےباخدا #قسمت_76 لبخند زد (هر وقت امر کنید، میام براتون میخوونم.) ناگهان انگار چیزی به ذه
چند روزی از آخرین دیدارم با حسام میگذشت و جز رفت و آمدهایِ گاه و بیگاهِ فاطمه خانم، خبری از امیر مهدیش نبود. کلافه گی چنگ شده بود محض اتمامِ ته مانده ی انرژیم. کاش میتوانستم دانیال را ببینم و یا حداقل با یان صحبت کنم.  بی حوصلگی مرا مجبور به خواندن کرد. خواندن همان کتابهایی که نمیدانستم هدیه اند یا امانت. حداقل از بیکاری و گوش دادن به درد دلهایِ پروین خانمی که زبانم را نمی فهمید بهتر بود. باز کردنِ جلد کتابها، اجباری شد برایِ ادامه شان.. خواندن و خواندن، حتی در اوج درد.. در آغوش تهوع و بی قرار. اعجاز عجیبی قدم میزد در کلمه به کلمه یِ نهج البلاغه.. کتابی که هر چه بیشتر میخواندمش، حق میدادم به پدر محض تنفر از علی (ع). علی مجمسه ی خوش تراشِ دستان خدا بود، شیطان را چه به دوستی با او و باز حق میدادم به مادر که کنارِ مذهبِ سنی اش، ارادتی خاص داشته باشد به علی و اهل بیتش. قلبت که به عشق خدا بزند، علی را عاشق میشوی. دیالوگ یک فیلم ایرانی در ذهنم مرور شد. فیلمی که چندسال پیش، مادر دور از چشم پدر تماشا کرد و کتکی مفصل بابتش از پدر خورد.  (همه میگویند علی دربِ خیبر را کَند.. اما علی نبود که خیبر شکنی میکرد.. علی وقتی مقابلِ دربِ ایستاد، خدا را دید.. در خدا حل شد.. با خدا یکی شد.. و آن خدا بود که دربِ خیبر را با دستانِ علی کند.) و حالا درک میکردم.. آن روز آن جمله نامفهموم ترین، پیچیده ی عالم بود. عالمی که خدایش را در لابه لایِ موهایِ بافته شده ام پنهان بود و من لجبازانه، سر میتراشیدم. علی مسلمان بود علی خدا را در نبضِ دستانش داشت علی بقچه ایی کوچک از نان، در کنارِ غلافِ شمشیرش پنهان کرده بود علی قنوتِ دستانش پینه ی جنگاوری داشت اما وقتِ نوازش، ابریشم میشد بر پیشانیِ یتیمان علی شیرِ رام شده در پنجه هایِ خدا بود و بس.. هر چه کتابها را بیشتر مطالعه میکردم، گیجی ام بیشتر میشد.. من کجایِ دنیا ایستاده بودم؟؟ نمیدانم چند روز، چند ساعت، چند دقیقه در بطن خواندنهایِ چندین و چندباره یِ آن وِردهایِ جادویی گذشت که صدایِ "یاالله" بلند حسام را از بیرون اتاق شنیدم.. حیران بودم، سرگشته شدم. ↩️ ... : زهرا اسعد بلند دوست 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
⚠️ عڪس پیڪربۍسرشهیدحاج ابراهیم همت خواهر و برادر خوبم!💚 هر وقت وسوسہ شدۍ نگاهت رو بہ چیزۍ بدوزۍ ڪه میدونۍ برات هیچ فایده اۍ جز گناه نداره...😔 هر وقت احساس ڪردۍڪه نمۍتونۍ نگاهت رو ڪنترل ڪنۍوهرز میره...😢 یادت بیار یہ روزۍ🗓 یہ جایۍ🌍 یہ آدمایۍ💔 چشماشونو دادن تا ما راحت و آسوده چشم به این دنیا گشودیم... و راحت و آسوده داریم زندگۍ مۍ ڪنیم... 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
مادران،در جنگ‌ شهیـد‌ شدند :) نه‌ یك بـار و یك دفعه بعـدها هم شهیـد شدند هر روز شهـید میشوند حتـی همین الان | | | 🕊 | 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
🍃🌸 ⚡️اللّهمَ فُڪَّ ڪُل اَسیر... 👈 خدایا همه اسیران را، از بند اسارت آزاد ڪن. ⛓ خیلے وقته ڪه زنجیرهاے تڪنولوژے، دلهامون رو در بند ڪرده..😔 🕊با تلاوت دلهامون رو آزاد ڪنیم.❤️ 🏴🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
دشمنـان ... نمی ‌دانند و نمی ‌فهمند ! که ما برای شهادت مسابقه می‌دهیم و وابستگی نداریم و اعتقاد ما این‌ست که از سوی خــدا آمده ایم و بسوی او می رویم ... 🌷 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
یه خیابون بهشتی اسمش بین الحرمینه... 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 وقتے به خاطرِ محبوبیتش پیشنهاد نامزد ریاست جمهورے شدن را دادند گُفت: من نامزد گلوله‌ها و نامزدِ شهادت هستم🌱 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
🍃✨ گفتم:« ببینم توی دنیا چه آرزویی داری؟» قدری فکر کرد و گفت:« » گفتم:« یعنی چی؟ مثلاً دلت نمی‌خواد یک کاره‌ای بشی، ادامه تحصیل بدی یا از این حرفها دیگه» گفت:« یک آرزو دارم. از خدا خواستم تا سنم کمه و از این بیشتر نشده، شهید بشم.» ... 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi