eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.6هزار دنبال‌کننده
33.8هزار عکس
33.5هزار ویدیو
88 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
11.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چگونه کار بعضی‌ها به جایی می‌رسد که بزرگترین گناهان را کوچک می‌شمارند؟! 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
1.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔چگونه بفهمیم از چشم خداوند افتادیم یا نه؟! 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
2.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پروردگارا... تو می‌خواهی ما همیشه یقین داشته باشیم ما را می‌بخشی و نظر لطفت را از ما بر نمی‌داری...❤️ 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
24.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 یکی از عجیب‌ترین خاطرات شهدا... بازگشت شهید از ورودیِ بهشت ▫️شهید محمدحسن کاظمینی 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
8.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 آقازاده‌ی شهیدی که رهبر انقلاب را متحیر کرد.. این خاطره‌ی کوتاه و شنیدنی رو از دست ندین ▫️شهید محمدتقی امینیان 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
🔰 پشتیبان ولی فقیه باشید 🔶 برادران و خواهرانم! جهان اسلام پیوسته نیازمند رهبری است؛ رهبری متصل به و منصوب شرعی و فقهی معصوم. خوب می‌دانید منزّه‌ترین عالِم دین که جهان را تکان داد اسلام را احیا کرد، یعنی خمینی بزرگ و پاک ما، ولایت فقیه را تنها نسخه نجات‌بخش این امت قرار داد. 🚩 فرازی از وصیتنامه شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی. 📎 📎 📎 📎
📌شهید"قدرت الله حسین زاده"؛شهیدی که دائم الذکر بود 🔸اسمش قدرت الله بود. قدرت الله حسین زاده. سنی نداشت. خیلی گوشه گیر بود . همه اش تسبیح دستش بود و ذکر می گفت. 🔹گفتند فلانی برو بیارش تو جمع خودمان.توی گردان یک تیم فوتبال داشتیم . گفتم قدرت الله بیا با ما بازی کن. گفت بازی بلد نیستم. ▪️گفتم حالا بیا وایستا دروازه . آمد ایستاد دروازه بان. هر چی توپ آمد رفت تو گل. فقط حرص می خوردیم. ▫️گفتم قدرت الله لااقل یکی از توپ ها را بگیر. تسبیح توی دستش را نشان داد و گفت: غصه نخور من دارم گل ها را می شمارم . □شب عملیات کربلای ۵ گفتم: قدرت الله خدا وکیلی تو چی داری می گی این قدر تسبیح دست گرفتی پچ پچ می کنی؟قسمش دادم که تو رو به حضرت زهرا چی داری می گی؟ ●گفت: دارم می گم «السلام علیک یا اباعبدالله» ،می خوام این قدر این ذکر را بگم که ، دم رفتن یک بار بتونم به خودش بگم و برم. ○در عملیات کربلا ۵ قدرت الله را اصلا ندیده بودم . توی یک لحظه دیدم سر خاکریز نشسته . لحظه ای که من نگاهم بهش افتاد لحظه ای بود که تیر خورد و افتاد سر سنگر. ◇دویدیم بالای سنگر را خراب کردیم، یقه اش را گرفتیم کشیدیم پایین. تیر خورده بود و درد داشت ولی داشت می خندید. 🔻احساس می کردم لبخند رضایت است، بغض کردم که قدرت الله چی شده. سرش را بالا آورد و گفت: السلام علیک یا ابا عبد الله و سرش افتاد. 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
2.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داشت‌پنچری‌ماشین‌میگرفت بهش‌گفتم‌نبینم‌پنچر‌باشــــی گفت‌ماشین‌آدم‌عیب‌نداره خود‌آدم‌پنچـــر‌نباشـــه... 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi