ما چه کردهایم که آن بزرگوار( حضرت مهدی عج الله )
خیمه و بیابان را ترجیح داده به خانههای ما...؟!💔
#آیتاللهناصری
گاهی ضعیف و رنگ پریده، گاهی قوی و پر نور، ماه معنای انسان بودن را می فهمد...
خدايا، به تو پناه میآورم
از نفسی که سير نمیشود
و از دانشی که سود نمیدهد
از نمازی که بالا نمیرود
و از دعايی که به اجابت نمیرسد...
شهید جواد حیدری فرد🕊🌹
کسی که امروز درباره غزه ساکته
اگه کربلا هم بود ساکت میموند شک نکنید.
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
سیاست خارجی در مقابل دشمنان و کفار توی قرآن خیلی صریح و واضح اومده قسمتی از آیه ۱۲۳ سوره ى التوبه:
وَلِيَجِدُواْ فِيكُمْ غِلْظَةً
(دشمنان و كفار) باید در شما شدت عمل و صلابت ببينند.
هر حركتى، صحبتى، سياستى، مذاكره اى، گفتگويى، دست دادنى، بر اين اساس نباشه، اشتباهه...
#قرآن_بخوانیم 🍃
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
اگه نگاهِ حرام تیری از جانب شیطانه
نگاه به کربلا، تیرِ عشقیه که آدم رو از اسارت به پرواز میبره
به قول شهید حسن عبدالله زاده:🕊🌹
بهشت خدا کربلاس و دل و چشمی خواستنی هست که پیش حسین بن علی آبرودار باشه...
خودت رو زندگی کن، خودت باش و تلاشت، رشدِ این باشه، اگه خودت نباشی، اگه نقش بازی کنی، اگه در وَهم و خیال غرق باشی در آن فردا، بازنده خواهی بود!
فردایی مثل سربازی امام زمان عجل الله
#فرصتجوونیزودمیگذرهها..
یه سریا پارسال عزادار امام حسین بودن، امسال تو قبر منتظرن به نیتشون یه #یا_حسین بگی...
فرماندهای که مخفیانه لباس نیرویش را میشُست...
من بچهی شمالِشهرِ مشهد بودم و مادرم لباسهام رو میشُست. وقتی به جبهه اعزام شدم هنوز توی همون حال و هوای خونهی خودمون بودم... یه روز محمدرضا بهم گفت: لباسهات چه خوشبوئه... بهش گفتم: مادرم لباسهای منو با صابون لوکس میشوره...
گذشت و یه بار با هم رفتیم ارومیه. محمدرضا رو به من کرد و گفت: اسم صابونی که مادرت لباسهاتو باهاش میشُست چی بود؟ گفتم: صابون لوکس. بعد از این قضیه من که عادت نداشتم لباسهام رو بشویم، میدیدم همیشه لباسهایم تمییزه. به این فکر افتادم که کار چه کسی میتونه باشه، تا اینکه یاد سفرم به ارومیه همراه با محمدرضا افتادم. احتمال دادم که کار ایشونه... یه بار هم بهش گفتم: چه کسی لباسهای منو شسته؟ ایشونم گفت: حالا یه کسی پیدا شده و لباسهات رو شسته؛ شما چیکار داری؟ چون لو نداد؛ تصمیم گرفتم شبها کشیک بدم تا ببینم ماجرا از چه قراره... یه شب متوجه شدم که یه نفر داره آب گرم میکنه تا لباسهای کثیف رو بشوید. اما همون زمان خوابم برد؛ ولی بعدها فهمیدم که محمدرضا لباسهام رو میشوره...
#شهید_محمدرضا_مهدیزاده_طوسی 🕊🌹
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
دانشگاه شمال کشور قبول شدم. روز اول سر کلاس؛ استاد ما حرفهای نامربوط در مورد شهدا و بسیج زد.
من هم با دلیل و منطق با او بحث کردم.
استاد هم که از حجاب من بدش می آمد مرا از کلاس اخراج کرد وگفت: دیگر حق نداری کلاس من بیایی!
در خوابگاه به یاد پدر شهیدم خیلی گریه کردم.
همان شب در خواب دیدم که یک جوان نورانی به من گفت: شما در اینجا مهمان شهدا هستی. برو سر کلاس و اگر استاد حرفی زد بگو همه ما مدیون شهدا هستیم و...
بعد خودش را معرفی کرد و گفت: من شهید محمدابراهیم موسی پسندی هستم.
فردا صبح وارد کلاس شدم. استاد نگاهی کرد و با شرمندگی گفت: همه ما مدیون شهدا هستیم‼️
بعد بالای سر من آمد و گفت: شما شهید موسی پسندی می شناسی؟
کمی فکر کردم و گفتم: بله.
معلوم شد خواب مرا استاد هم دیده. از آن روز برخورد استاد کامل عوض شد!
#شهید_ابراهیم_موسی_پسندی از فرماندهان مازندرانی دفاع مقدس بود که مژده شهادت را از امام زمان عج الله شنید.
📚شهیدان زنده اند
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi