eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.6هزار دنبال‌کننده
33.8هزار عکس
33.4هزار ویدیو
88 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید : آه که تمام حسرتم این است که چقدر دیر فهمیدم چیست. بر شما باد خواندن عاشورا عاشورا عاشورا که این سخنان امام عصر است! 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
🔺سیدحسن پیش ماست! 🔹وقتی سیدحسن شهید شد، گریه های مادرم قطع نمی شد. بعد از مدتی یکی از همسایه ها خوابی دیده بود. 🔸می گفت: (عجل‌الله) را در خواب دیدم. فرمودند:«به فلانی بگویید چرا این قدر گریه و زاری می کند، حسن آقا پیش ماست و حالش هم خوب است». ⚡️از آن به بعد قلب مادرم آرام گرفت و از گریه هایش کم شد. عجل‌الله 📚؛ خاطرات شفاهی حجت الاسلام سجاد ایزدهی، صفحه ۹۴-۹۵٫ 💐 شهدا دلها را تصرف می‌کنند ..... 💐 با ذکر صلوات نثار ارواح مطهر شهدا این پست را برای مخاطب هاتون هم ارسال کنید . ‌✨ الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
468.6K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢مادر شهید مجید محسنی فر:در عالم خواب از مجید پرسیدم این دفتر چیه دستت؟ گفت: اباعبدالله به همه ی شهدا یک دفتر و خودکار قرمز دادند و فرمودند :هر کس در طول هفته کاری برای شهدا انجام میده اسم اونو در این دفتر ثبت کنید. ▪مجید ادامه داد: ما شب جمعه این اسامی رو ‏محضر ابی عبد الله می خونیم... ▪شهدا به یادتون بودیم نزد ارباب به یادمان باشید... 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
3.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹اول ماه صفر، سرمطهر امام حسین علیه السلام رابه شام آوردند همراه باقافله اسراء به قافله سالاری زینب کبری سلام الله علیها این روزبرای شیعیان اهل بیت روز عزاوماتم است.🏴
3.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روایتی دردناک از تابوت‌های کوچک شهدای خردسال جنگ ۱۲ روزه در معراج شهدای بهشت‌زهرا(س) 🔹این تابوت‌های کوچک خیلی سنگین‌تر از تابوت‌های بزرگ است، شانه‌های ما را خرد می‌کند. 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ "لاٰ حَولَ وَلاٰ قُوَّةَ اِلّاٰ بِاللّٰهِ الْعَلیٌِ الْعَظیم" وَتَوَکَّلْ عَلَی اللهِ وَکَفیٰ بِاللّهِ وَکیلاً 📌امروز یکشنبه ☀️ ۵ مرداد ۱۴۰۴ هجری شمسی 🌙 ۲ صفر ۱۴۴۷ هجری قمری 🎄 27 جولای 2025 میلادی 📖 هر روز یک حدیث ✳️ امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام : هر که میانه‌روی پیشه کند ، هزینه زندگی‌اش سبک شود. 📗 بحار الأنوار ، 71/342/15 🔖 مناسبت ها 📌سالروز عملیات غرور آفرین مرصاد 🔰اقامه اولین نماز جمعه با حکم حضرت امام خمینی رحمه‌الله اَلْحَمْدُ لِلَّهِ کَمَا هُوَ أَهْلُهُ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ اَعْدائُهُمْ اَجْمَعینْ اَللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَج اِلٰهیٖ آمّیٖن
4.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دنیام حرمه ، دنیامو نگیر ...❤️‍🩹 صَباحاً اَتَنَفَسُ.. بِحُبِ الحُسَین💚 🍃رو به شش گوشه‌ترین قبله‌ی عالم هر صبح بردن نام حسیـــن بن علی میچسبد: چِــقَدَر نـام تــو زیبـاست اَبــاعَبـــــدالله... هرکسی داد سَلامی به تو و اَشکَش ریخت ،،، او نَظـَرکَــرده‌ی زَهــراست... اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ وعَلی العباس الحسُیْن... ارباب بي‌کفن ســــــــلام...
سلام امام زمانم ✋🌸 بگیر دست گرفتارهای راهت را مگیر از دلِ دلدادگان، نگاهت را شکسته ایم در این عصر سخت وانفسا بیا که با تو ببینیم روز راحت را دلم گرفته کجایی به هر کسی گفتم خبر نداشت نشانی خیمه گاهت را 🌷اللهم عجـل لولیـک الفـرج🌷
🍃🟡 دعای هر روز ماه صفر
🔴روایت کم‌تر دیده‌شده از شهید صیاد شیرازی؛ فرمانده عملیات مرصاد از روز عملیات/ به‌مناسبت پنجم مرداد؛ سال‌روز عملیات مرصاد ♦️منافقین می‌خواستند به طرف کرمانشاه بیایند اما مردم از اسلام‌آباد تا کرمانشاه با هر وسیله‌ای که داشتند -از تراکتور و ماشین- آمده بودند در جاده و راه را بند آورده بودند. اولین کسی که جلوی این‌ها را گرفت، خود مردم بودند. ♦️ساعت ۵ صبح رفتیم. همه‌ی خلبان‌ها در پناه‌گاه آماده بودند. توجیه‌شان کردم که اوضاع در چه مرحله‌ای هست. دو تا هلی‌کوپتر کبری و یک هلی‌کوپتر ۲۱۴ آماده شدند که با من برای شناسایی برویم و بعد بقیه بیایند. این دو تا کبری را داشتیم؛ خودمان توی هلی‌کوپتر ۲۱۴ جلو نشستیم. گفتم: همین‌جور سرپائین برو جلو ببینیم، این منافقین کجایند. همین‌طور از روی جاده می‌رفتیم، نگاه می‌کردیم، مردم سرگردان را می‌دیدیم. ۲۵ کیلومتر که گذشتیم، رسیدیم به گردنه‌ی «چهار زبر» که الان، اسمش را گذاشته‌اند «گردنه‌ی مرصاد». ♦️یک‌دفعه نگاه کردم، مقابل آن‌ور خاک‌ریز، پشت سر هم تانک، خودرو و نفربر همین‌جور چسبیده و همه معلوم بود مربوط به منافقین است و فشار می‌آورند تا از این خاک‌ریز رد بشوند. به خلبان‌ها گفتم: دور بزنید وگرنه ما را می‌زنند. به این‌ها گفتم: بروید از توی دشت. یعنی از بغل برویم؛ رفتیم از توی دشت از بغل، معلوم شد که حدود ۳ تا ۴ کیلومتر طول این ستون است. من کلاه گوشی داشتم. می‌توانستم صحبت کنم: به خلبان گفتم: این‌ها را می‌بینید؟ این‌ها دشمنند بروید شروع کنید به زدن تا بقیه هم برسند. خلبان‌های دو تا کبری‌ها رفتند به طرف ستون، دیدم هر دوی‌شان برگشتند. من یک‌دفعه دادوبی‌دادم بلند شد، گفتم: چرا برگشتید؟ گفت: بابا! ما رفتیم جلو، دیدیم این‌ها هم خودی‌اند. چی‌چی بزنیم این‌ها رو؟! ♦️خوب این‌ها ایرانی بودند، دیگر مشخص بود که ظاهراً مثل خودی‌ها بودند و من هرچه سعی داشتم به آن‌ها بفهمانم که بابا! این‌ها منافقند. گفتند: نه بابا! خودی را بزنیم! برای ما مسئله دارد؛ فردا دادگاه انقلاب، فلان. آخر عصبانی شدم، گفتم بنشین زمین. او هم نشست زمین. دیدیم حدوداً ۵۰۰ متری ستون زرهی نشسته‌ایم و ما هم پیاده شدیم و من هم به‌خاطر این‌که درجه‌هایم مشخص نشود، از این بادگیرها پوشیده بودم، کلاهم را هم انداخته بودم توی هلی‌کوپتر. عصبانی بودم، ناراحت که چه‌جوری به این‌ها بفهمانم که این دشمن است؟! گفتم: بابا! من با این درجه‌ام مسئولم. آمدم که تو راحت بزنی؛ مسئولیت با منه. گفت: به خدا من می‌ترسم؛ من اگر بزنم، این‌ها خودی‌اند، ما را می‌برند دادگاه انقلاب. ♦️حالا کار خدا را ببینید! منافقین مثل این‌که متوجه بودند که ما داریم بحث می‌کنیم راجع به این‌که می‌خواهیم بزنیم آن‌ها را، منافقین سر لوله‌ی توپ را به طرف ما نشانه گرفتند. این‌ها مثل این‌که وارد هم نبودند، زدند. گلوله، ۵۰ متری ما که به زمین خورد، من خوشحال شدم، چون دلیلی آمد که این‌ها خودی نیستند. گفتم: دیدی خودی‌ها را؟ این‌ها بچه‌ی کرمانشاه بودند، با لهجه‌ی کرمانشاهی گفتند: به علی قسم الان حسابش را می‌رسیم. سوار هلی‌کوپتر شدند و رفتند. ♦️اولین راکتی که زد، کار خدا بود، اولین راکت خورد به ماشین مهمات‌شان، خود ماشین منفجر شد. بعد هم این گلوله‌ها که داخل بود، مثل آتش‌فشان می‌رفت بالا. بعد هم این‌ها را هرچه می‌زدند، از این طرف، جای‌شان سبز می‌شدند، باز می‌آمدند. بعد از ۲۴ ساعت با لطف خداوند، اینان چه عذابی دیدند. ♦️بعضی از آن‌ها فراری می‌شدند توی این شیارهای ارتفاعات، که شیارها بسته بود، راه نداشت، هرچه انتظار می‌کشیدیم، نمی‌آمدند. می‌رفتیم دنبال آن‌ها، می‌دیدیم مرده‌اند. این‌ها همه سیانور خوردند، خودشان را کشتند. توی این‌ها، دخترها مثلاً فرماندهی می‌کردند. از بی‌سیم‌ها شنیده می‌شد: زری، زری! من به‌گوشم. التماس، درخواست، چه بکنند؟ اوضاع برای آن‌ها خراب بود. ♦️به‌هرحال خداوند متعال در آخر این روز جنگ یا عملیات «مرصاد» به آن آیه‌ی شریفه، عمل کرد که خداوند در آیه‌ی شریفه می‌فرماید: «با این‌ها بجنگید، من این‌ها را به دست شما عذاب می‌کنم و دل‌های مؤمن را شفا می‌دهم و به شما پیروزی می‌دهم.» و نقطه‌ی آخر جنگ با پیروزی تمام شد که کثیف‌ترین و خبیث‌ترین دشمنان ما (منافقین) در این‌جا به درک واصل شدند و پیروزی نهایی ما، یک پیروزی عظیمی بود.» 📚رمز عبور، ۱، صفحه‌ی ۱۱۳
🔆 ماجرای تپه چارزبری که مزین به مرصاد شد ♦️یادمان باشد مرصاد یک‌بار رخ داد، اما جلوگیری از تکرار آن به هوشمندی و بیداری ما بستگی دارد. ◾️ در مرداد ۱۳۶۷، پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸، کشور در فضای امید به پایان جنگ بود. اما سازمان منافقین با حمایت مستقیم صدام، از مرز خسروی وارد ایران شد و با خیال فتح سه‌روزه تهران، دست به کشتار بی‌رحمانه و جنایت در قصر شیرین، کرند و اسلام‌آباد غرب زدند. ♦️ در این شرایط، در کنار همه فرماندهان غیور این عملیات پیروز مندانه ، شهید سردار غلامعلی رشید به‌عنوان فرمانده ارشد قرارگاه خاتم‌الانبیاء سپاه، در هماهنگی کامل با شهید سپهبد علی صیاد شیرازی از ارتش جمهوری اسلامی، نقش کلیدی در طراحی و اجرای عملیات قاطع در منطقه چارزبر ایفا کردند؛ نقطه‌ای که بعدها به‌نام مرصاد در تاریخ ثبت شد. ♦️ این هماهنگی بی‌سابقه بین سپاه، ارتش، بسیج و مردم، باعث شد دشمن در تنگه چارزبر، پیش از رسیدن به کرمانشاه، زمین‌گیر و نابود شود. 🔻 امروز هم شاید در ظاهر در وضعیت آتش‌بس باشیم، اما تجربه مرصاد یک پیام روشن دارد: ◾️ اگر غفلت کنیم، دشمن تا چارزبرها خواهد آمد مرصادها تکرار می‌شود. ◽️ باید دانست آنچه مرصاد را به پیروزی رساند، انسجام در میدان و فرماندهی بود؛ سپاه، ارتش، بسیج و مردم، دست در دست هم دادند و یکی شدند و پیروز مرصاد شدند. ♦️ پس باید گفت مرصاد فقط یک نبرد نبود، یک درس ماندگار در جلوگیری از تکرار تاریخ خواهد بود