eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.5هزار دنبال‌کننده
33.7هزار عکس
33.2هزار ویدیو
87 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 ابن‌سینا در طب می‌گوید: شکستگی از ناحیه‌ی دنده و سینه، موجبِ: تنگی نفس خونریزی داخلی بی‌میلی به غذا عطش بیهوشی گاه و بی‌گاه دردهای شبانه و بی‌طاقتی می‌شود... بماند که زن در بارداری بسیار آسیب‌پذیرتر هم می‌شود و اما روضه... در را با آتشی زیاد سوزاندند🔥 میخ در از آهن بود و حسابی گداخته شد (دستت بسوزد دادت بلند می‌شود) ببین میخ گداخته در بدن فرو رود چه می‌کند... مولا علی هنگام دفن فاطمه اش خطاب به پیامبر می فرماید: یا رسول الله! فاطمه را از من ربوده شد کنایه از جسم نحیف و بسیار لاغر فاطمه زهرا که به سبب اذیت قوم اشقیا آزرده شده بود و لعن الله علی القوم الظالمین 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
💔 #نیمه_پنهان_ماه زندگینامه سردار شهید مهدی زین الدین 🔸 #قسمت_بیست_و_دوم از بس با همه ي آن ها
💔 زندگینامه سردار شهید مهدی زین الدین 🔸 " زمستان كه شد براي اين كه داخل خانه گرم بماند آقا مهدي جلو ايوان را پلاستيك زد . شب ها كنار پنجره مي نشستم و گوشه ي پلاستيك را بالا مي زدم و خيابان را نگاه مي كردم تا ببينم چه وقت ماشين او پيدايش مي شود . خانه مان سر چهارراه بيست و چهار متري بود و ازهر طرفي كه مي آمد مي ديدمش . تويوتاي لندكروزش را كه مي ديدم . بلند مي شدم و خودم را سرگرم كاري نشان ميدادم تا نفهمد اين همه منتظر او بوده ام . يك بار كه حواسم نبود . همين جوري مات روبه پنجره مانده بودم . صدايش را از پشت سرم شنيدم . گفت: " بابا اين در و پنجره ها هم شكل تو را ياد گرفتند ، از بس كه آن جا نشستي . " خودش هم يك كارهايي مي كرد كه فاصله ي بينمان كمتر شود . يك روز صبح خوابيده بودم . چشم هايم را باز كردم، ديدم يك آدم غريبه با سر ماشين شده بالاي سرم نشسته دارد نگاهم مي كند . اول ترسيدم ، بعد ديدم خود آقا مهدي است . موهايش را با نمره ي هشت زده بود . گفت: " چه طور شدم ؟" و خنديد . خنده اش مخصوص خودش بود . لب زيرش اول كمي به يك طرف متمايل مي شد ، بعد لب بالا با هم باز مي شدند. ادامه دارد..... 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
💔 #نیمه_پنهان_ماه زندگینامه سردار شهید مهدی زین الدین 🔸 #قسمت_بیست_و_سوم " زمستان كه شد براي
💔 زندگینامه سردار شهید مهدی زین الدین 🔸 خيلي قشنگ بود . نمي دانستم چه توقعي بايد از زندگي داشته باشم . يك روز گفت: " مي خواهي برويم بيرون ؟ امروز را مي توانم خانه بمانم . " قرار شد يك گشتي توي شهرهاي اطراف بزنيم . من هم از خدا خواسته سالاد الويه درست كردم كه ظهر بخوريم از اهواز راه افتاديم طرف دزفول . دزفول را با موشك مي زدند . از كنار ساختماني رد شديم كه ده دقيقه قبلش موشك خورده بود . گفتيم اين جا كه نمي شود . جاي گشتن نبود ، همه جا سنگر و همه ي آدم ها نظامي . حداقل برويم مزار شهدا فاتحه اي بخوانيم . ظهر هم شده بود . همان جا ناهار را خورديم . حاشيه ي قبرستان . پيش خودم گفتم: " اين جا درِ غذا را بردارم پر خاك مي شود . " هيچ خوشم نمي آمد آن جا غذا بخوريم اما چاره اي نبود . با اكراه چند لقمه خوردم . گفتم نكند فكر كند دارم لوس بازي در مي آورم . چند لقمه هم او خورد . زياد هم حرف نزديم . از قديم گفته اند آدم ها توي سفر بيش تر با هم آشنا مي شوند . سفر سوريه هم همين خوبي را براي ما داشت . گفتند از طرف سپاه يك مأموريتي به چند نفر داده اند ، گفته اند خانم هايتان را هم مي توانيد ببريد . ادامه دارد..... 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
💠 شهید علی قاریان پور: به روی سنگ قبرم اسمم را ننویسید ، می خواهم همچون ده ها شهید دیگر گمنام باقی بمانم، اگر خواستید فقط این جمله را بنویسید : مُشتی خاک به پیشگاه خداوند متعال. 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
♥️♥️ 🌷 یه روز با میلاد رفته بودیم بازار... اون موقع سنی نداشت... هنوز بچه بود... از کنار کلی مغازه رد میشدیم... هِی میگفتم... بابا یه چیزی بگو تا برات بخرم... لباس... بستنی... هر چی فقط بگو تا برات بخرم... امّا هر کاری کردم میلاد قبول نمی کرد... میگفت چیزی نمیخوام... 🍃 هیچی دیگه من و میلاد کلی میوه و اینا خریدیم... خواستیم برگردیم... بعد دیدم میلاد میگه مامان...میشه برام آدامس بخری؟؟؟ 🌱 منم گفتم... مگه التماست نکردم که هر چی میخوای بگو گفتی چیزی نمیخوام پس چرا حالا میگی؟؟؟ 🌸 دیدم میلاد یه تبسمی کرد و گفت مادر جان... آخه فکر کردم اگه بگم... پولی برای خرید وسایل مورد نیازمون باقی نمیمونه... برای همین نگفتم...حالا که دیگه همه چی گرفتیم... بریم آدامس بخریم... ✨ واقعا شهدا انگار عنایت خاصی بهشون شده... میلاد از همون بچگی خیلی قانع بود... واقعا یکی از ویژگی های بارز میلاد... قناعتش بود... ✨ 💠 راوی: مادر شهید ♥️ 🌹 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
آدمی براے ڪسی است، ڪه دوستش می دارد. می توان سوخت، اگر امر بفرماید عشـــق ❤️ 🌹 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
خدایا؛ امروز را باعشق تو آغاز میڪنم بخشندگی از توست عشق در وجود توست قدرت در دستانِ توست بخشندگی و عشق و مهر را به ما بیاموز! به نام خدای همه 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
حبه نور✨ فَلَا يَحْزُنكَ قَوْلُهُمْ ۘ إِنَّا نَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ پس گفتارشان تو را اندوهگین نکند، بی تردید ما آنچه را پنهان می دارند و آنچه را آشکار می کنند، می دانیم. -آیه ۷۶ 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
السـلام علی الحسیـن و علی علـی ابن الحسیـن و علی اولاد الحسین و علی اصـحاب الحسیـن ‍🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi