eitaa logo
شهیدبهنام.مکتب الزهرا(س)
105 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.6هزار ویدیو
21 فایل
ماعشق را پشت دراین خانه دیده ایم، زهرا در آتش بود... علی داشت میسوخت... ارتباط با ادمینشون / z_amr213@
مشاهده در ایتا
دانلود
این عکس مربوط به صبح قبل رسیدن ماشینای اژانسه!🤨 قراربود یه مینی بوس کرایه کنیم که مارو ببره اما از اونجایی که ابر وباد ومه خورشیدو اموزش پرورش وسازمان تاکسیرانی و... همه دست بدست هم داده بودن که مارو به خاک سیاه بشونن☹️ ۱۰ ساعت قبل حرکت زنگیدن و گفتن که مینی بوس نداریم!!! 😑 ماهم گفتیم تنهاراه علاجمون اژانسه!🤩 درنتیجه اینجا منتظر سه برادر اژانسی بودیم که تشریف بیارن...😊
اقا چشمتون روز بد نبینه!!!🤨 از اونجایی که قراربود ۲ تا از بچه هارو تو متین اباد سوار کنیم، دوتا از تاکسیا جلوتر رفتن وما عقب تر ازهمه منتظر دختران متین ابادی...🤨🤨 نتیجه این شد که دو راننده اولی وسط بیابون خدا بچه هارو ول کردن و راننده ماشین ما، مارو برد کنار اون تپه بزرگهههههه😑😍😑😍 خلاصه که ما وسیله هارو پایین گذاشتیم و رفتیم بالای تپه تا بلکه بتونیم بچه هارو ببینیم🙃 بنظرتون دیدیمشون یانه؟؟؟؟🤨🤨🤨
بعداز کلی جیغ و داد وسوت زدن میدونین چی دیدیم؟؟؟🤨🤨 یه مشت نقطه ریز درحال حرکت که داشتن با دهان هایی پر از...... سمت ما میومدن😂😭✋ همین مستطیل ابی که ملاحظه میکنین😂😂😂☝️
هیچی دیگه اینجاها که رسیدن ما رسما صدای ناله وفغانشونو میشنیدیم... بعد بنظرتون عکس العمل ما چی بود؟؟؟؟؟🤨🤨 این بود👇👇👇 😂😂😂😂😂😂😂😂😂
اینجا بعد ازاینکه غرغراشونو گوش دادم فرستادمشون برن وسایلو بذارن تا باهم بریم دنبال یه لقمه نون حلال😊
خب حالا اگه گفتین یه لقمه نون حلال تو بیابون میتونه چی باشه؟؟؟!🤨 معلومه دیگه یه کُپه چوب خشک😊😂 جونم براتون بگه که بزور هزارتا امتیاز وقول وقرار وقربون صدقه راضیشون کردم که تو بیابون یه چرخی بزنن و چهارتا دونه چوب جمع کنن😊😎✋
بعلههههه پس از ساعت ها پس افکند بالاخره تونستیم درختچه های بیابونو درو کنیم و یه اتیش کوچیک و خودمونی درست کنیم...😍😎😍😎 البته چشمتون روز بد نبینه هر کدوممون که از راه میرسیدیم یه مشت فوت و تف میریختیم رو اتیش بلکه شعله ورتر بشه...😂✋ وبالاخره شد اونچه که میخواستیم...😎👇👇👇
از حق نگذریم تمام مراحل ساخت داشت و برداشتی که مشاهده میکنین حاصل زحمات دو دختری هستن که شنبه میرن خونه شوهر یکشنبه برمیگردن😂 ولی جدا از آتیش وچاییمون مث ناموس خودشون محافظت کردن تا ما از بالای تپه برگردیم...😍😎✋
لازم به ذکر هست همزمان بااینکه اون دوبزرگوار مشغول حراست ونگهداری از ناموس گروه بودن😊 ما بالای کوه داشتیم تلاش میکردیم که عکسای جذاااااااابه لعنتی بگیریم...😎☹️😎☹️
ایده های زیادی تو ذهنای خلاقمون پرسه میزد که با تمام وجود سعی داشتیم به بهترین شکل اجراش کنیم... اما تمام زورمون منتهی شد به اوشون👆😂
وهم چنین ایده آتلیه اییه جذاب اوشون...😂😂😂👆✋
دیگه بعد از کلی مذاکرات ۵+١ روی تپه های شنی به این عکس فوووووق جذاب ملت کش رسیدیم😍😍😍