هیچی دیگه اینجاها که رسیدن ما رسما صدای ناله وفغانشونو میشنیدیم...
بعد بنظرتون عکس العمل ما چی بود؟؟؟؟؟🤨🤨
این بود👇👇👇
😂😂😂😂😂😂😂😂😂
#قسمت_چهارم
#سفرنامه_بهنامی_ها
#کویر_نوردی
اینجا بعد ازاینکه غرغراشونو گوش دادم فرستادمشون برن وسایلو بذارن تا باهم بریم دنبال یه لقمه نون حلال😊
#قسمت_پنجم
#سفرنامه_بهنامی_ها
#کویر_نوردی
خب حالا اگه گفتین یه لقمه نون حلال تو بیابون میتونه چی باشه؟؟؟!🤨
معلومه دیگه یه کُپه چوب خشک😊😂
جونم براتون بگه که بزور هزارتا امتیاز وقول وقرار وقربون صدقه راضیشون کردم که تو بیابون یه چرخی بزنن و چهارتا دونه چوب جمع کنن😊😎✋
#قسمت_ششم
#سفرنامه_بهنامی_ها
#کویر_نوردی
بعلههههه پس از ساعت ها پس افکند بالاخره تونستیم درختچه های بیابونو درو کنیم و یه اتیش کوچیک و خودمونی درست کنیم...😍😎😍😎
البته چشمتون روز بد نبینه هر کدوممون که از راه میرسیدیم یه مشت فوت و تف میریختیم رو اتیش بلکه شعله ورتر بشه...😂✋
وبالاخره شد اونچه که میخواستیم...😎👇👇👇
#قسمت_هفتم
#سفرنامه_بهنامی_ها
#کویر_نوردی
از حق نگذریم تمام مراحل ساخت داشت و برداشتی که مشاهده میکنین حاصل زحمات دو دختری هستن که شنبه میرن خونه شوهر یکشنبه برمیگردن😂
ولی جدا از آتیش وچاییمون مث ناموس خودشون محافظت کردن تا ما از بالای تپه برگردیم...😍😎✋
#قسمت_هشتم
#سفرنامه_بهنامی_ها
#کویر_نوردی
لازم به ذکر هست همزمان بااینکه اون دوبزرگوار مشغول حراست ونگهداری از ناموس گروه بودن😊 ما بالای کوه داشتیم تلاش میکردیم که عکسای جذاااااااابه لعنتی بگیریم...😎☹️😎☹️
#قسمت_نهم
#سفرنامه_بهنامی_ها
#کویر_نوردی
ایده های زیادی تو ذهنای خلاقمون پرسه میزد که با تمام وجود سعی داشتیم به بهترین شکل اجراش کنیم...
اما تمام زورمون منتهی شد به اوشون👆😂
#قسمت_دهم
#سفرنامه_بهنامی_ها
#کویر_نوردی
دیگه بعد از کلی مذاکرات ۵+١ روی تپه های شنی به این عکس فوووووق جذاب ملت کش رسیدیم😍😍😍
#قسمت_دوازدهم
#سفرنامه_بهنامی_ها
#کویر_نوردی
خلاصه وقتی ایده هامون ته کشید، با مشقت فراواااااان از بالای تپه سرخوردیم وناگهاااااااان با صحنه ی بالا مواجه شدیم😍😍😍☝️
اونموقع بود که صدای شکرا شکرا از جای جای ریگ شهر به گوش اون دوبزرگواری که شنبه میرن یکشنبه برمیگردن رسید...🙌 ✋
البته بعد ازشنیدن غرغراشونا...🙃
#قسمت_سیزدهم
#سفرنامه_بهنامی_ها
#کویر_نوردی
هیچی دیگه بعد از میل نمودن چای مسئولان بادمجونی بالا سر آتیش بصورت آماده باش ایستادن و بقیه رفتن پِی یَلَلَی تَلَلی...☹️😂✋
البته ناگفته نمونه که سایر دوستان یهویی دوستی خاله خرسشون عود کرد و هر چی بادمجون و سیب زمینی وگوجه دم دستشون بود ریختن رو سرآتیش...😱
جوری که آتیش بخت برگشته رو زنده به گور کردن و باعث بوجود اومدن این صحنه شدن👆☹️😩
#قسمت_چهاردهم
#سفرنامه_بهنامی_ها
#کویر_نوردی
اما با هزااااااار دعا وثنا وفوت وتف بالاخره بادمجونامون پختن و متخصصین درحوزه پوست کنی مشغول به کار شدن😊😎✋
#قسمت_پونزدهم
#سفرنامه_بهنامی_ها
#کویر_نوردی