eitaa logo
شهیدبهنام.مکتب الزهرا(س)
105 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.6هزار ویدیو
21 فایل
ماعشق را پشت دراین خانه دیده ایم، زهرا در آتش بود... علی داشت میسوخت... ارتباط با ادمینشون / z_amr213@
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از کانال حسین دارابی
چندجا خیلی سخت گذشت گوشه‌هایی از مراسم تدفین شهدای کرمان | عضوشوید 👇 @hosein_darabi
هدایت شده از کانال حسین دارابی
دخترها لطیف‌ترند عزیزکم برای همین است که هیچ قلبی نبوده که پریشان آن دخترکِ گوشوارِ قلبیِ صورتی پوش نشده باشد. تو اما پسری، مردی.هشت سالت شده بود. شاید از دو سه هفته قبل هی توی‌خانه می‌پرسیدی: - دقیقا چند روز مونده تا تولدم؟ و بعد تاکید می‌کردی که دوست داری کیک تولدت پاری سن ژرمن باشد. هرچند مادرت شنیده بود که آرام به دوستت گفته بودی: من دیگه خیلی مسی رو دوست ندارم. شنیدم به اس.را.ییلی.ها کمک کرده. و مادرت قند توی دلش آب شده. شاید از اول هفته گفته بودی: - مهمونی تولدم‌ رو بندازید جمعه. آخه چهارشنبه با دوستام قرار گذاشتیم که حتما بریم پیش سردار. و بعد چشم‌هایت برق زده بود که: - لطفا تو کادوهام‌ یه قمقمه چریکی و یه ساعت هوشمند هم باشه. و برادرت زیر لب غر زده که چه کم توقع! شاید سه شنبه شب بدخواب شده بودی. مادر را صدا کرده بودی و او آمده بود کنارت. دستهایت را گرفته بود و مثل این طور وقتها به پوستر حاج.ق که روبروی تختت زده‌ بودی اشاره کرده و گفته: بیا ۵ تا صلوات واسه سردار بفرستیم. بعدش برات یکی از خاطره‌هاش می‌گم تا خوابت ببره عزیزدلم. شاید صبح چهارشنبه دست مادرت را بوسیده بودی که: -روزت مبارک‌مامان. دوست دارم وقتی بزرگ شدم، برات روز مادر یه انگشتر خوشگل بخرم. و مادرت سرت را بوسیده که : همین که گفتی به اندازه‌ی گرفتن جواهرات سلطنتی شادم کرد. و هر دو خندیده‌ بودید و نمی‌دانستید این بوسه آخرین هدیه‌ی روز مادر توست. شاید وقت رفتن پیش سردار زودتر از همه لباس پوشیده بودی و دویده بودی‌ دم در. پدرت کاپشن‌ات را برداشته بود و به زور تن‌ات کرده بود که: - هوا سوز داره پسرجون، سرما میخوری... و نمی‌دانسته که تو تا ابد دیگر مریض نخواهی شد. شاید دم موکبی توی صف ایستاده بودی و دوتا لیوان شربت گرفته بودی. یکی را همانجا خودت سرکشیده بودی و آن دیگری را به هزار زحمت رسانده بودی به مادر! هرچند نصف بیشترش ریخته بود اما معرفت آن دستهایی که شربت را رسانده بود قلب مادرت را گرم کرد. هرچند نمی‌دانسته این آخرین چیزی است که از دستان مردانه‌ی پسرش می‌گیرد. شاید صدای انفجار که بلند شده... آه صدای انفجار وای از انفجار رها کنم که اینجایش به واژه نمی‌آید. تو پسری شاید کسی برایت ننویسد. اما می‌دانی جانم؟ مهم محبت اصیلی بود که تو در دلت داشتی ومسیر درستی بود که تو در آن قدم گذاشتی تو با همین ها توانستی لج آنهایی را که مسی بهشان کمک کرده بود در بیاوری. آدمهای خبیثی که سالهاست دستشان به خون بی‌گناه آلوده است...تو از مسی خیلی قوی‌تری مرد! تولدت میان آسمان مبارک قهرمان نوشته حبیبه آقایی پور 13 دی ماه روز تولد امیرحسین افضلی بود، که در حادثه کرمان به شهادت رسید | عضوشوید 👇 @hosein_darabi
هدایت شده از کانال حسین دارابی
8.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۲۴ دانش آموز به مدرسه نیامدند 🎥ببینید | اگر بغل دستی شما دیگر به مدرسه نمی‌آمد چه حسی پیدا می‌کردید؟ پاسخ‌ها به این پرسش را ببینید. کاری از حوزه هنری | عضوشوید 👇 http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
هدایت شده از کانال حسین دارابی
هواپیمای اکراین حادثه کرمان این دو حادثه بدترین و غمبارترین اتفاقات عمرم بود. الان چهارمین سالگرد هواپیمای اکراینی است و هنوز یک هفته از حادثه کرمان نمیگذرد. ما از همون اول که خبر هواپیمارو شنیدیم ناراحت بودیم ولی برخی وقتی علت رو فهمیدن تازه یادشون افتاد باید عزادار باشن. دید آدم ها به هموطنانشون یکی نیست ظاهرا چهارمین سالگرد حادثه هواپیمای اکراینی رو تسلیت میگم همه‌ی اون‌ها هم شهید هستن، چون مظلومانه و در شرایط جنگی پرکشیدن ولی برام عجیبه، عده‌ای بعد از 1460 روز، یعنی چهارمین سالگرد این اتفاق کلی پست و استوری میگذارن ولی برای حادثه کرمان که هنوز یک شش روز ازش نگذشته هیچی نمیگذارن، انگار هیچ اتفاقی نیفتاده نه تنها تسلیت نمیگن تیکه هم میندازن انگار نه انگار 24 دانش آموز امروز دیگه به مدرسه نرفتن انگار نه انگار دختر دوساله... انگار نه انگار بیش از 60 زن و کودک پرپر شدن اینا هموطنان‌تون نیستن؟ | عضوشوید 👇 @hosein_darabi