eitaa logo
شهیدبهنام.مکتب الزهرا(س)
105 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.6هزار ویدیو
21 فایل
ماعشق را پشت دراین خانه دیده ایم، زهرا در آتش بود... علی داشت میسوخت... ارتباط با ادمینشون / z_amr213@
مشاهده در ایتا
دانلود
🔈🔉🔊 🌿هرکه دارد هوس کربُ و بلا بسم الله🌿 💢هیئت دخترانه ریحانة الحسین برگزار میکند: کاروان پیاده روی اربعین بسمت حرم مطهر امام حسین (علیه السلام) 📌ویژه دختران بالای ۱۵ سال و مادرانشان 🖇تاریخ اعزام: ۲۰ الی ۳۱ مرداد ماه ۱۴۰۳ 🖇مهلت ثبتنام: ۸ مردادماه ❌ توجه درصورت تکمیل ظرفیت اتوبوس، اعزام کاروان قطعی میگردد. 🖇جهت ثبتنام وکسب اطلاعات بیشتر، به آیدی زیر در پیامرسان ایتا مراجعه فرمایید: @z_amr213
هدایت شده از کانال حسین دارابی
14.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من اگه دخترم دهه هشتادی بود با مجموعه بینهایت شو همراهش میکردم حیف که بچه‌هام دهه نودین یه چندسال دیگه بینهایت شو خودش میاد سمت بچه‌های ما، و کاراش برای بچه‌های دهه نودی میشه😎 خلاصه ثبت نام دوره‌ هشتم بینهایت شو تا چند روز دیگه مهلت داره، از دست ندید👇 @binahayat_ir
هدایت شده از کانال حسین دارابی
از چندین استاد شنیدم که زن‌ها خیلی استعدادشون تو رشد در معنویات بیشتر از مردهاست. تو قضیه کربلا خیلی این نمود داره. برخی از زن‌ها تاثیر زیادی در یاری رساندن شوهراشون به امام حسین، داشتن. چندتاشو مثال بزنم 1⃣ ام‌وهب همسر عبدالله‌بن‌عمیر‌کلبی دائم باهمسرش درباره یاری امام صحبت می‌کرد ولی عبدالله بدلایلی جنگ رو به صلاح مسلمین نمی‌دونست تا اینکه سرانجام عبدالله به یاری امام آمد و شهید شد، و ام‌وهب بالای سر همسرش رفت و شهادتش را تبریک گفت، که درهمان لحظه شمر دستور داد و همسرعبدالله رو شهید کردند که تنها زن شهید کربلا شد. 2⃣ نامه امام به زهیربن‌قین رسید، و زهیر از یاری امام اکراه داشت که همسرش به او گفت:《سبحان‌ الله‌! فرزند رسول‌ خدا از تو دعوت‌ مي‌كند كه‌ به‌ ياري‌اش‌ بشتابي‌، اما تو در قبول‌ دعوت‌ او ترديد به‌ دل‌ راه‌ مي‌دهي‌! چه‌ طور مي‌شود كه سخنش‌ را بشنوي‌ و هرچه‌ زودتر خود را به‌ او برساني‌》، بعد از آن زهیر برای یاری امام مصمم شد. 🔻 مثال سوم رو حاج آقامجتبی‌تهرانی خیلی زیبا در روضه حبیب بیان کردند: نامه امام به حبیب‌بن‌مظاهر رسید که گفته بود اگر می‌خواهی مارا یاری کن سریع بیا، همسرش پرسید می‌روی یا نه؟ حبیب گفت نه، من نمی‌توانم بروم! من پیر شده‌ام و کر و فری ندارم؛ چه طور با او راه بیفتم؟ می‌دانی اگر من بروم آن وقت عبیدالله خانه مرا خراب می کند و تو را به اسارت می‌گیرد و می‌برد. همسرش گفت تو برو، بگذار خانه را خراب کند، بگذار مرا به اسارت بگیرد. حبیب باز هم گفت نه، من نمی روم. اینجا بود که همسرش بلند شد، روسری خودش را انداخت روی سر حبیب و به حبیب گفت نمی‌روی؟! پس مثل خانم‌ها در خانه بنشین! بعد گفت خدایا، کاش من مَرد بودم و می توانستم بروم کربلا تا حسین را یاری کنم! حبیب گفت نه، این حرف هایی که زدم، برای این بود که می‌خواستم ببینم تو چه می گویی. من آن چنان هجرتی کنم که تا قیامِ قیامت نامم در تاریخ ثبت شود. ما از این زن‌ها در عصر خودمون کم ندیدیم. مادرانی که فرزندان و همسرانشون رو تشویق میکردن برای شهادت و جنگیدن با دشمن.... همسران شهیدی که مرد زندگیشون رو راهی جبهه‌ها کردن و روزهای سختی رو چه تنها و چه با فرزندانشون سپری کردن. معمولا نقش زن‌ها در این مسائل خوب دیده نمیشه. والبته الان هم که زمان جنگ نیست زن‌ها همینطور هستن.... | عضوشوید 👇 http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
هدایت شده از کانال حسین دارابی
در ادامه مطلب قبل درباره زنان تاثیرگذار در تاریخ اسلام یه موردی هست خیلی آدم رو منقلب میکنه عمربن حمق خزاعی یکی از بهترین یاران امیرالمؤمنین بود. امام علی (علیه السلام) درباره عمروبن حمق گفته بود ای کاش من 50نفر مثل تورو داشتم. زمان خلافت معاویه زمانی که هفتادهزار منبر در جهان اسلام امیرالمؤمنین رو دشنام میدادن، عمرو میرفت برای حضرت تبلیغ میکرد. معاویه گفت بگیریدش بکشیدش عمرو رفت مخفی شد. معاویه دستور داد زنش رو گرفتن. آمنه بنت شرید زن عمروبن حمق رو گرفتن. عمرو فهمید به گوش زنش رسوند که میخوام خودمو معرفی کنم. زنش گفت نه نیا. من طاقت میارم. زندانی‌ش کردن، مجبورش کردن از امیرالمؤمنین اعلام بیزاری کنه، ولی نکرد میگن عمروبن حمق تو داهات کوره‌ها میرفت تبلیغ امیرالمؤمنین رو میکرد. و زنش کماکان تو زندان بود دوسال بعد عمروبن حمق رو گرفتن، کشتن. اولین سری که به نیزه رفت، در سال 50هجری سر عمربن حمق بود، سر رو بردن تو زندان انداختن جلوی زنش. زنش انتظار چنین چیزی رو نداشت. میخواستن مقاومتش رو بشکونن، تسلیمش کنن. زنش تا سر رو دید، در آغوش گرفت و گفت تن و جانم فدای سری که در راه امیرالمؤمنین خاک‌آلوده و خسته‌س، آب ندارم سرت رو بشورم، با گریه میشورمت (امین، اعیان الشیعه، ج ۲، ص۹۵) اگه ماها برای دفاع از ناموسمون، جونمونم حاضریم فدا کنیم یه زمانی در راه امیرالمؤمنین شیعیان ناموسشون رو فدا میکردن. اگر نقش زنان در زنده نگه داشتن دین خدا و مکتب اهل بیت رو نادیده بگیریم، ظلم بزرگی در حق مکتب اهلبیت ع و خود زنان کردیم. | عضوشوید 👇 http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
✳️ زیارت عاشورا و بلایِ عمومی 🔹 علامه شیخ حسن فرید گلپایگانی از استاد خود مرحوم آیت اللّه حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی نقل فرمود: 🔸 اوقاتی که در سامراء مشغول تحصیل علوم دینی بودم، اهالی سامراء به بیماری وبا و طاعون مبتلا شدند، و همه روزه عده‌ای می‌مردند. 🔹 روزی به همراه جمعی از اهل علم در منزل استادم مرحوم سیّد محمّد فشارکی بودیم، ناگاه میرزا محمّدتقی شیرازی تشریف آوردند و صحبت از بیماری وبا شد که همه در معرض خطر مرگ هستند. 🔸 مرحوم میرزا فرمود: اگر من حکمی بدهم آیا لازم است انجام شود یا نه؟ همه اهل مجلس تصدیق نمودند که بلی. 🔹 سپس فرمود : من حکم می کنم که شیعیان ساکن سامراء از امروز تا ده روز همه مشغول خواندن زیارت_عاشورا شوند، و ثواب آن‌ را هدیه روح شریف نرجس خانم والده ماجده حضرت حجة بن الحسن (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نمایند تا این بلاء از آنها دور شود. 🔸 اهل مجلس این حکم را به تمام شیعیان رساندند، و همه مشغول زیارت عاشوراء شدند . 🔹 از فردای ختم، تلف شدن شیعه متوقف شد، و همه روزه غیر شیعی‌ها می‌مردند به طوری‌که بر همه آشکار گردیده، برخی از آن‌ها از آشناهای خود از شیعه‌ها پرسیدند‌: سبب اینکه دیگر از شما تلف نمی‌شوند چیست؟ 🔹 به آنها گفته بودند: زیارت عاشورا. آنها هم مشغول شدند، و بلاء از آنها هم بر طرف گردید! 📚 داستان های شگفت، آیت الله دستغیب(ره) شیخ محمود صنیعی تهرانی https://eitaa.com/m_s_t14
8.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عجیب بود.... عجیب بود وقابل تامل و اشک درآر... حتما گوش‌کنید
حکایت عبدالله دیوونه(بخونید قشنگه😭) 🌹اسمش عبدالله بود . . تو شهر معروف بود به عبدالله دیوونه همه میشناختنش! مشکل ذهنی داشت خانمش هم مثل خودش بود ... وضع مالی درست و حسابی نداشت زوری خرج شکم خودش و خانمش رو میداد تو شهر این آقا عبدالله دیوونه، یه هیئتی بود هر هفته خونه یکی از خادمای هیئت بود نمیدونم کجا و چطور ولی هرجا هیئت بود عبدالله دیوونه هم میومد . . یه شب بعد هیئت مسئول هیئت اعلام کرد که هرکی میخواد هفته بعد هیئت خونه اش باشه بیاد اعلام کنه دیدن عبدالله دیوونه رفت پیش مسئول هیئت نمیتونست درست صحبت کنه به زبون خودش میگفت . . . حسین حسین خونه ما💔 مسئول هیئت با خادما تعجب کرده بودن گفتن آخه عبدالله تو خرج خودتو خانمت رو زوری میدی هیئت تو خونه گرفتن کجا بود این وسط . . !' عبدالله دیوونه ناراحت شد به پهنای صورت اشک میریخت میگفت آقا ؛ حسین حسین خونه ما💔. . خونه ما 💔💔 بعد کلی گریه و اصرار قبول کردن حسین حسین خونه عبدالله باشه . . اومد خونه به خانمش گفت ، خانمش عصبانی شد گفت عبدالله تو پول یه چایی نداری خونه هم که اجاره ست ... !! چجوری حسین حسین خونه ما باشه کتکش زد . . گفت عبدالله من نمیدونم تا هفته دیگه میری کار میکنی پول هیئت رو در میاری . . واِلا خودتم میندازم بیرون از خونه عبدالله قبول کرد معروف بود تو شهر ، کسی کار بهش نمیداد هرجا میرفت قبول نمیکردن که هی میگفت آقا حسین حسین قراره خونه ما باشه💔 . . روز اول گذشت ، روز دوم گذشت ... تا روز آخر خانمش گفت عبدالله وقتت تموم شد هیچی هم که پول نیاوردی تا شب فقط وقت داری پول آوردی آوردی نیاوردی درو به رو خودت و هیئتیا باز نمی کنم . . عبدالله دیوونه راه افتاد تو شهر هی گریه میکرد میگفت حسین حسین خونه ما💔💔💔 رفت ؛ از شهر خارج شد بیرون از شهر یه آقایی رو دید آقا سلام کرد گفت عبدالله کجا ؟ مگه قرار نبود حسین حسین خونه شما باشه ؟! عبدالله دیوونه گریش گرفت تعریف کرد برا اون آقا که چی شد و . . . آقا بهش گفت برو پیش حاج اکبر تو بازار فرش فروشا بگو یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بهت بده ، بفروش خرج حسین حسین خونه رو بده💔 عبدالله خندش گرفت دوید به سمت بازار فرش فروشا به هرکی میرسید میخندید میگفت حسین حسین خونه ما . . خونه ما💔 رسید به مغازه حاج اکبر گفت یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بده ! حاج اکبر برق از سرش پرید عبدالله دیوونه رو میشناخت گریش گرفت چشمای عبدالله رو بوسید عبدالله ... !!! امانتی یابن الحسن رو داد بهش رفت تو بازار فروخت با پولش میشد خرج ۱۰۰ تا حسین حسین دیگه رو هم داد . . با خنده دوید سمت خونه نمیدونم گریه میکرد ، میخندید میگفت حسین حسین خونه ما 💔 رسید به خونه شب شده بود . . دید خادمای هیئت خونه رو آماده کردن خانم عبدالله رفت چایی و شیرینی گرفت چه هیئتی شد اون شب 💔 آره یابن الحسن خرج هیئت اون شب خونه عبدالله دیوونه رو داد🚶🏻‍♂️ عبدالله خودش که متوجه نشد ولی دیگه عبدالله دیوونه نبود ، خیلی خوب صحبت میکرد آخه یابن الحسن رو دیده بود💔😍 میخوام بگم حسین تو حواست به عبدالله بود حواست بود خرج هیئتت رو نداره اینجوری هواشو داشتی آقا حتما حواست هست نوکرات دلشون برات تنگه💔 ... *میشه یه شب حسین حسین بین الحرمین باشه؟!*🚶🏿‍♂️ میشه درد منم دوا کنی بیام حرم💔😔 یا امام حسین خیلی ها دلشون میخواد بیان کربلا اما......ندارند خودت مثل عبدالله دیوونه براشون درست کن...بحق مادرت
6.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕ جواد قارایی ایرانگرد با انتشار این فیلم در صفحه اینستاگرام خود نوشت: تا زمانی که از شهر ماکوی آذربایجان غربی در ایران جانمان به این چشم انداز نگاه نکنیم، نمی،توانیم باور کنیم که رضاشاه با وجود خدماتی که به ایران داشت، چه حماقت بزرگی انجام داد. آنچه تماشا می کنید بخشی بسبار با ارزش از ایران جان است که توسط رضاشاه به ترکیه بخشیده شد. بسیار باارزشِ بزرگ و آرارات کوچک. بزرگترین ننگ تاریخی دوران حکومت رضاخان و جداییِ بخش اعظمی از ایران و دادن مناطق استراتژیک به همسایه های ایران در پیمان سعد آباد. رضاشاه پهلوی ارتفاعات آرارات در غرب ایران را به ترکیه، قسمت‌هائی از شرق ایران را به افغانستان و منطقه سوق الجیشی اروند رود (شط العرب) را به عراق بخشید. او به سرلشگر ارفع که با توضیحات و دلایل فراوان میخواست رضا شاه را از این اشتباه بزرگ منع کند گفت: این کوه با آن کوه و این تپه و آن تپه با هم چه فرق دارند. مهم نیست این کوهها مال کدام کشور باشد. مهم دوستی بین ما و ترکیه است. بدهید برود. افسوس. سرفراز ایران و ایرانی.
هدایت شده از کانال حسین دارابی
این تصویر، نقشه کشور و است که از امروز چهارشنبه سوم مرداد ۱۴۰۳ تا یکشنبه آینده کل کشور را فرامی‌گیرد. طبق آمار، این چهار روز گرم و طاقت‌فرسا در تاریخ کره زمین بی‌سابقه است. انتخاب با خودمان است که در این چهار پنج روز کار کشور را به بحران قطع برق و انفجار نیروگاهها بکشانیم یا اینکه به کمک هم یک تجربه موفق دیگر در همدلی اجتماعی در حل مسائل ثبت کنیم. در این چند روز نمی‌توانیم یخچال‌ها و فریزرها را از برق بکشیم، یا نمی‌توانیم اصلاً چراغ روشن نکنیم و در تاریکی بنشینیم، همان‌طور که نمی‌شود اصلاً تلویزیون نبینیم؛ ولی می‌شود تلویزیون را بیهوده روشن نگه نداریم، می‌شود چراغهای اضافه را خاموش و با نور کمتر سرکنیم، می‌شود از شست‌وشوی غیر ضروری لباس‌ها با ماشین لباسشویی خودداری کنیم، می‌شود ظرف‌ها را به‌جای ماشین ظرفشویی با دست بشوریم، می‌شود لباس‌هایمان را بدون خط اتوی هنداونه قاچ کن بپوشیم، و خیلی کارهای دیگر که اگر دلمان بخواهد به هم و به کشور کمک کنیم، فکر می‌کنیم و به آن‌ها می‌رسیم. حالا دیگر خود دانیم و وجدان‌های بیدارمان. به همدیگر هم اطلاع رسانی کنیم. | عضوشوید 👇 http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
25.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
می خواهم بروم کربلا ولی نمیدونم تحمل گرما کربلا را دارم یا نه؟! جواب امام صادق علیه السلام
که از امروز چهارشنبه سوم مرداد ۱۴۰۳ تا یکشنبه آینده کل کشور را فرامی‌گیرد. طبق آمار، این چهار روز گرم و طاقت‌فرسا در تاریخ کره زمین بی‌سابقه است. انتخاب با خودمان است که در این چهار پنج روز کار کشور را به و بکشانیم یا اینکه به کمک هم یک تجربه موفق دیگر در در حل مسائل ثبت کنیم. در این چند روز نمی‌توانیم یخچال‌ها و فریزرها را از برق بکشیم، یا نمی‌توانیم اصلاً چراغ روشن نکنیم و در تاریکی بنشینیم، همان‌طور که نمی‌شود اصلاً تلویزیون نبینیم؛ ولی می‌شود را بیهوده روشن نگه نداریم، می‌شود را خاموش و با نور کمتر سرکنیم، می‌شود از شست‌وشوی غیر ضروری لباس‌ها با خودداری کنیم، می‌شود ظرف‌ها را به‌جای با دست بشوریم، می‌شود لباس‌هایمان را بدون خط اتوی هنداونه قاچ کن بپوشیم، و خیلی کارهای دیگر که اگر دلمان بخواهد به هم و به کشور کمک کنیم، فکر می‌کنیم و به آن‌ها می‌رسیم. دوران را اداره کردند نه مسئولان و حکمرانان؛ باورمان شود که حالا هم مسئولان بدون کمک ما مردم نمی‌توانند کار کشور را پیش ببرند. حالا دیگر خود دانیم و وجدان‌های بیدارمان. به همدیگر هم کنیم.