و عشـــق همان عهدی بود که مادرش با خدا بست!
فرزندش را بدرقه کرد تا برود که اسلام بماند...
🌷 @shahidegomnam14 🌷
ما سینه زدیم بی صدا باریدند
از هرچه که دم زدیم آنها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند! . . 💔
🌷 @shahidegomnam14 🌷
🏴شهادت جانسوز دردانهی سهسالهی #سیدالشهداء، حضرت #رقیّه
بنتالحسین علیهماالسلام را به محضر
🏴 مقدّس امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف و همه ارادتمندان آن حضرت تسلیت عرض مینمائیم..
🏴تسلیت یا صاحب الزمان
🌷 @shahidegomnam14 🌷
روضه خانگی - حضرت رقیه(س) - 281.mp3
11.74M
🎙در کودکی پیرم پدر جان ...
🔻روضه #حضرت_رقیه(سلاماللهعلیها)
🔹مجلس آیت الله #بهجت (ره)
👤حاج محمد #خرم_فر
🌷 @shahidegomnam14 🌷
نَفَسم بندِ نفَسهای کسی هست
که نیست
بیگمان در دلِ من جایِ کسی هست
که نیست
••••••••••
تا چشم کار میکند؛ جای تو خالیست حاج قاسم!
#شهیدگمنام
#انتشاردهید
#کانال_شهیدحاج_قاسم_سلیمانی
🌷 @shahidegomnam14 🌷
#حدیث_روز
📛👇 قابل توجه بدحجابی که آیه حجاب را دیده اما رعایت نمیکنند.
🌴 آیه 40 سوره اعراف 🌴
🕋 کسانی که آیات ما را تکذیب کردند، و در برابر آن تکبّر ورزیدند، درهای آسمان به رویشان گشوده نمی شود و داخل بهشت نخواهند شد مگر اینکه شتر از سوراخ سوزن بگذرد! این گونه، گنهکاران را جزا می دهیم!
#شهیدگمنام
#انتشاردهید
#کانال_شهیدحاج_قاسم_سلیمانی
🌷 @shahidegomnam14 🌷
💐🕊🥀🌸🥀🕊💐
#خاطرات_آزادگان
#شکنجه_اسرای_ایرانی
#در_زندان_های_صدام
ماجرای #سوزاندن_پای
#آن_سه_اسیر
نزدیک غروب بود که صدای ناله و فریاد برادران به گوش رسید. با خبر شدیم که به دستور فرمانده اردوگاه رو پای سه نفر از اسرا گازوئیل ریخته و سپس کبریت کشیده اند.
آسایشگاه های برادران قفل شده بود و ما که هر روز نیم ساعت دیرتر به آسایشگاه می رفتیم، مشغول وضو گرفتن و هوا خوری بودیم که خبر را شنیدیم.
صدای ضجه ی برادران فضای اردوگاه را پوشانده بود. برادران اسیری که راه به جایی نمی بردند، با هر چه در دست داشتند، به در و پنجره آسایشگاه خود می کوبیدند.
من و یکی دو نفر از خواهران جلوتر رفتیم. فاصله ی بین آسایشگاه ما تا جلوی دفتر اردوگاه زیاد بود، اما به راحتی می توانستیم برادرانی را که پایشان در آتش می سوخت، ببینیم.
سر گرد مقدم و سربازان عراقی سوختن برادران ما را در آتش کینه ای که خود بر افروخته بودند، نگاه می کردند.
دیدن آن منظره ی تلخ برایم سنگین بود. بدون در نظر گرفتن شرایط موجود اردوگاه به معرکه ای که فرمانده اردوگاه بر انداخته بود، نزدیک شدم. دو نفر از خواهران دویدند و با تلاش زیاد مانع از جلو رفتنم شدند.
فردای آن روز خبر رسید که علت شکنجه ی برادران این بوده که آنها قطرات گازوئیلی را که از چکیدن منبع مخصوص موتور برق روی زمین ریخته می شده جمع کرده بودند و می خواستند وسیله ای برای گرم کردن آسایشگاه خود بسازند، اما پیش از بهره برداری، گرفتار عراقی ها شده بودند و فرمانده ی اردوگاه دستور داده بود با همان گازوئیل های جمع شده پای آنها را به آتش بکشند.
آن روزها مصادف بود با سر کشی ماموران صلیب سرخ، به همین جهت آن سه نفر را از دید صلیب سرخ پنهان کردند.
یک شب که من همراه خواهری به بهداری رفته بودم، دیدم عراقی ها آن سه نفر را برای پانسمان پایشان آورده اند.
سرگروه آنها برادر پاسداری بود که عراقی ها نام او را به عنوان یک سرباز ارتشی ثبت کرده بودند.
#شهیدگمنام
#انتشاردهید
#کانال_شهیدحاج_قاسم_سلیمانی
🌷 @shahidegomnam14 🌷
#حضرت_رقیه
سراغت را پدر از شمر هر وقتی گرفتم، او
تشر می زد!!... برو تا گوش هایت را نبریدم
🌷 @shahidegomnam14 🌷
سلام بر عاشقانے ڪہ
مشق عشق و شهادت را
بر سنگر مدرسہ مقدم دانستند ...
#هفته دفاع مقدس بر بزرگ مردان
گر امی باد
🌷 @shahidegomnam14 🌷