هدایت شده از گمنام
f2476a844253d87940b6bd37f5c8c1387982366c.mp3
5.75M
🎧شور بسیار زیبا 🌿بازم شور ناله 🌿
#کربلایی_وحید_یوسفی
#حاج_عبدالرضا_هلالی
#شب۲۳_رمضان_۹۶
#شب_قدر
@shahidegomnam14
جان باختن بينواي دل سوخته كنار قبر علي(ع)
هنگامي كه امام حسن(ع)، امام حسين(ع) و همراهان از دفن جنازه پدرشان به سوي كوفه باز مي گشتند٬ كنار ويرانه اي پيرمرد بينوا و نابينايي را ديدند كه بسيار پريشان بود.
خشتي زير سر نهاده بود و گريه مي كرد، از او پرسيدند:
تو كيسي و چرا نالان و پريشان هستي؟
گفت: من غريبي بينوا هستم٬ در اينجا مونس و غم خواري ندارم، يك سال است در اين شهر هستم، هر روز مرد مهرباني نزد من مي آمد و احوال مرا مي پرسيد به من غذا مي رسانيد و مونس من بود٬ ولي اكنون سه روز او نزد من نيامده و از حال من جويا نشده است.
گفتند: آيا نام او را مي داني؟
گفت: نه.
گفتند آيا از او نپرسيدي نامش چيست؟
گفت: پرسيدم٬ ولي فرمود: تو با نام من چه كار داري، من براي خدا از تو سرپرستي مي كنم.
گفتند: اي بينوا او چه شكلي بود؟
گفت: من نابينايم٬ نمي دانم.!
گفتند: آيا هيچ نشاني از گفتار و كردار او داري؟
گفت: پيوسته زبان او به ذكر خدا مشغول بود، وقتي او تسبيح و لا اله الا الله مي گفت٬ زمين و زمان و در و ديوار با او هم نوا مي شدند، وقتي كنار من مي نشست، مي فرمود:
درمانده اي با درمانده اي نشسته و غريبي هم نشين غريبي شده است.!
حسن(ع) و حسين(ع) (و محمد حنفيه و عبدالله بن جعفر) آن مهربان ناشناخته را شناختند. به روي هم نگريستند و گفتند:
اي پيرمرد٬ اين نشانه ها كه برشمردي، نشانه هاي باباي ما اميرمؤمنان علي(ع) است.
بينوا گفت: پس او چه شده كه در اين سه روز است نزد من نيامده؟
گفتند: اي پيرمرد، شخص بدبختي ضربتي بر او زد و او به دار باقي شتافت؛ ما هم اكنون از كنار قبر او مي آييم.
بينوا وقتي از جريان آگاه شد، خروش و ناله جان سوزش بلند گرديد، خود را بر زمين مي زد و خاك را به روي خود مي پاشيد و مي گفت:
مرا چه لياقت كه اميرمؤمنان(ع) از من سرپرستي كند؟ چرا او را كشتند؟
حسن(ع) و حسين(ع) هر چه او را دلداري مي دادند، ولي آرام نمي گرفت.!
نمي دانم چه كار افتاد ما را
كه آن دلدار مـا را زار بـگـذاشـت
در اين ويرانه اين پير حزين راز
غريب و عاجز و بي يار بگذاشت
آن پير مرد بي نوا به دامن حسن(ع) و حسين(ع) چسبيد و گفت:
شما را به جدتان سوگند، شما را به روح پدر عالي قدرتان٬ مرا كنار قبر او ببريد.
امام حسن(ع) دست راست او را و امام حسين(ع) دست چپ او را گرفت و او را كنار مرقد مطهر علي(ع) آوردند.
خود را به روي قبر افكند و در حالي كه اشك مي ريخت، مي گفت:
خدايا من توان دوري از اين پدر مهربان را ندارم٬ تو را به حق صاحب اين قبر، جانم را بستان. دعاي او مستجاب شد و همان دم جان سپرد.
ذره اي بود به خورشيد رسيد
قطره اي بود و به دريا پيوست
امام حسن(ع) و امام حسين(ع) از اين حادثه جان سوز گريستند، جنازه او را غسل دادند و كفن كردند، نماز بر جنازه او خواندند و او را نزديك همان روضه پاك به خاك سپردند.
روضة الشهدا، ص 172 و 173
👈 در کانال شهیدگمنام
هر روز با بهترین #داستانهای_ڪوتاه و #مطالب_خواندنی_شهداء همراه ما باشید↙
@shahidegomnam14
🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷
#فرازے_از_وصیت_نامہ
✍اے خفتگان بیدار شوید. مرگ در ڪمین شما نشستہ است. بار گناهانتان را با توبہ سبڪ ڪنید. فڪر نڪنید شهادت بہ سادگے بہ دست مے آید. بلڪہ همانگونہ ڪہ امام فرمود: هدیہ اے است از جانب حق براے ڪسانے ڪہ لایق هستند.
#شهید_عمران_پستچی
📚ڪتاب شهید گمنام، صفحہ 69
@shahidegomnam14 🕊
هدایت شده از ❤️ شهیدگمنام ❤️
🍃
وقتے خبر رسید که مسجد
سرے شکست..
در گوشه اے ز خانه
قد دخترے شکست ...😭
باور نمیکند که علے را زمین زدند
آن حیدرے که با نگه اش
خیبرے شکست ...💔
#شهادت مولای متقیان
#امیر_المونین علی علیه السلام
برتمامی شیعیان تسلیت باد
🕊🕊
@shahidegomnam14🕊
هدایت شده از ❤️ شهیدگمنام ❤️
1_11823051.mp3
4.7M
#شهادت امام_علی (علیه السلام)
سر شکست قمر شکست
دل پیغمبر شکست
🎤 محمودکریمی
@shahidegomnam14🕊
هدایت شده از گمنام
در #سنگر حق شیر شکاران همه رفتند
مستانه پی پیر جماران همه رفتند😔😍
غمنامه بود ناله #جانسوز شهیدان
ما با که نشستیم که #یاران همه رفتند ...
@shahidegomnam14
سوره مبارکه آل عمران آیه 150
بَلِ اللّهُ مَوْلاَكُمْ وَهُوَ خَيْرُ النَّاصِرِينَ
بلكه خداوند مولاى شماست و او بهترين ياوران است.
🌷 @shahidegomnam14
هدایت شده از گمنام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #استوری ويژه اينستاگرام
💠 موضوع: شهادت مولای متقيان حضرت علی (ع)
@shahidegomnam14
🔰چشم برزخی شیخ رجبعلی خیاط(ره)
.
سر و گوشش زیاد میجنبید، دخترخالهی رجبعلی را میگویم، عاشق سینه چاک پسرخاله اش شده بود.!
عاشق پسرخالهی جوان یک لا قبائی که کارگر سادهی یک خیاطی بود و اندک درآمدی داشت و اندک جمالی و اندک آبروئی نزد مردم.!
بدجوری عاشقش شده بود، آنگونه که حاضر بود همه چیزش را بدهد و به عشقش واصل شود.!
رجبعلیِ معتقد و اهل رعایت حلال و حرام نیز چندان از این دخترخاله بدش نمی آمد، اما عاشق سینهچاکش هم نبود.
دخترخالهی عاشق مترصّد فرصتی بود تا به کامش برسد و رجبعلی را به گناه انداخته و نهایتا به وصال او نائل شود.!
و این فرصت مهیا شد!
آن هم در روزی که مادر رجبعلی غذای نذری پخته بود و مقداری از نذری را در ظرفی ریخته بود و به رجبعلی داده بود تا برای خاله اش ببرد.
رجبعلی رسید به خانهی خاله، در زد؛ صدای دخترخاله بلند شد: «کیه؟» و گفت: «منم، رجبعلی» و صدای دخترخاله را شنید که میگوید: «بیا داخل رجبعلی، خالهات هم هست».
رجبعلی وارد شد و سلام و علیکی با دخترخالهاش کرد و ناگهان متوجه شد که خبری از خاله نیست و دخترخاله در خانه تنهای تنهاست!
تا به خودش آمد دید که پشت سرش درب خانه قفل شده و دخترخاله هم ....!
با خودش گفت: «رجبعلی! خدا می تواند تو را بارها و بارها امتحان کند، بیا یک بار تو خدا را امتحان کن! و از این حرام آماده و لذت بخش به خاطر خدا صرف نظر کن»
پس تأملی کرد و به محضر خداوند عرضه داشت: «خدایا! من این گناه را به خاطر رضای تو ترک می کنم، تو هم مرا برای خودت تربیت کن»
و توسط پنجره از آن خانه فرار کرد و برگشت به خانهی خود تا استراحت کند.!
صبح از خواب بلند شد و از خانه به قصد مغازه خیاطی بیرون زد و با کمال تعجب دید خیابان پر از حیوانات اهلی و وحشی شده است !!
آری! چشم برزخی رجبعلی در اثر چشمپوشی از یک گناهِ حاضر و آماده و به ظاهر لذیذ باز شده بود و این چشمپوشی، آغازی شد برای سیر و سلوک و صعود معنوی "شیخ رجبعلی خیاط" تا اینکه کسب کند مقامات عالیه معنوی را.
چه اکسیر ارزنده ای است این قاعده!! برای عارف شدن، نیاز نیست به چهل-پنجاه سال چله گرفتن و ریاضت کشیدن و نخوردن این غذا و ننوشیدن آن آشامیدنی، نه اینکه اینها بی اثر باشند، نه! اما "اصل" چیز دیگری است..
بیهوده نبود که مرحوم بهجت تأکید میفرمودند بر این نکته که:
راه واقعی عرفان «ترک گناه» است.
👈 در کانال شهیدگمنام
هر روز با بهترین #داستانهای_ڪوتاه و #مطالب_شهداءخواندنی همراه ما باشید↙
@shahidegomnam14
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷
#گذرے_بر_سیره_شهید
✍بعد از ازدواج یقین پیدا کردم که محمد شهید خواهد شد. همیشه آرزوی شهادت داشت و هنگام عبادت ارتباط خوبی با خدا برقرار میکرد. برای غذا خوردن با هر لقمه بسمالله میگفت. از سحر تا طلوع آفتاب نماز و دعا میخواند. خیلی به دعای بعد از نماز مقید بود. آرامش خاصی داشت و خیلی متین بود.
✍ گاهی اوقات اگر من از دست بچهها عصبانی میشدم با خنده میگفت اینها بچه هستند خودت را ناراحت نکن. هیچوقت صدای بلندش را کسی نشنید. هر کاری و نظری داشتم خیلی متین و آرام گوش میداد بعد اگر درست نبود توجیه میکرد. خیلی راحت با مسائل و مشکلات کنار میآمد. حقالناس را خیلی رعایت میکرد حتی وقتی آب را باز میکرد تا وضو بگیرد. اگر سفره میانداختیم و چند قاشق غذا باقی میماند میبرد جایی برای مورچهها و پرندگان میریخت و میگفت اینها بخورند بهتر از دور ریختن است.
راوے : #همسر_شهید
#شهید_محمد_استحکامی🌷
@shahidegomnam14 🕊