فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ واکنش حجت السلام انجوی نژاد به گرانی بنزین؛
مردم ما اعتراض کردن بلد نیستند.
مردم حساسیت شان را نسبت به دروغ از دست داده اند.
"مناظرات_ دروغ _حافظه تاریخی_ تاجزاده"
🌷 @shahidegomnam14 🌷
تبین آشوبهای اخیر در سخنرانی روشنگرانه حجتالاسلام والمسلمین عالی.mp3
7.52M
💭 علت #حمایت رهبر انقلاب از تصمیم دولت وگرانی بنزین ❗️
🔻تحلیل خوب و جامع حاج آقای عالی از کارشناسان برنامه سمت خدا درباره عملکرد دولت در مساله گرانی #بنزین❗️
🌷 @shahidegomnam14 🌷
⭕️آیتالله بهجت(ره):
آقای عزیز، ظلم نکن! معصیت هم ظلم به نفس است، معصیت مانند آن است که انسان لب چاه هزارمتری برود و بگوید: میتوانم خود را به داخل چاه بیندازم، و به نظرش معصیت کار آسانی است، ولی عاقبت و فرجام آن چه؟ و چهبسا انسان را به اسفلسافلین و دَرَکات جهنم برساند.
📚 در محضر بهجت، ج١، ص١٩١
#درس_اخلاق
#شهیدگمنام
🌷 @shahidegomnam14. 🌷
#خاطره
سنم كم بود، گذاشتندم بيسيمچي؛ بيسيمچي ناصر كاظمي كه فرماندهي تيپ بود.
چند روزي از عمليات گذشته بود و من درست و حسابي نخوابيده بودم. رسيديم به تپهاي كه بچههاي خودمان آنجا بودند. كاظمي داشت با آنها احوالپرسي ميكرد كه من همانجا ايستاده تكيه دادم به ديوار و خوابم برد.
وقتي بيدار شدم، ديدم پنج دقيقه بيشتر نخوابيدهام، ولي آنجا كلي تغيير كرده بود. يكي از بچهها آمد و گفت: «برو نمازهاي قضايت را بخوان.» اول منظورش را نفهميدم؛ بعد حاليام كرد كه بيست و چهار ساعت است خوابيدهام. توي تمام اين مدت خودش بيسيم را برداشته بود و حرف ميزد.
وسايل نيروهايم را چك ميكردم. ديدم يكي از بچهها با خودش كتاب برداشته؛ كتاب دبيرستان. گفتم «اين چيه؟» گفت: «اگر يه وقت اسير شديم، ميخوام از درس عقب نيفتم.» كلي خنديدم
#شهیدگمنام
🌷 @shahidegomnam14 🌷
⭕️ رئیسِجمهور ایران:
"من خودمم از گرون شدن بنزین خبر نداشتم.
صبح جمعه دیدم قیمت تغییر کرده."!
✍ #شهیدگمنام
تشکر ویژه داریم از جناب رئیسجمهور، که حتی برای همدردی با مردم، ابراز بیاطلّاعی نمودند تا به مردم ثابت شود که مسئولینما، همدرد با مردم هستن😐
👈 این ماجرا هم، با همه خاطرات تلخش تقریبا تمام شد، ولی مسئولین توجّه ویژهای داشته باشن که اینبار ابراز بیاطلاعی در افزایش قیمتها، باز هم مردم را عصبانی خواهدکرد.
#با_مردم_صادق_باشیم
#شهیدگمنام
🌷 @shahidegomnam14 🌷
راوی:سیدابوالفضل کاظمی
ابراهیم در یکی از مغازه های بازار مشغول کار بود. یک روز ابراهیم را در وضعیتی دیدم که خیلی تعجب کردم!
دوکارتن بزرگ اجناس روی دوشش بود. جلوی یک مغازه، کارتن ها را روی زمین گذاشت.
وقتی کار تحویل تمام شد،جلورفتم و سلام کردم.بعد گفتم: آقاابرام برای شما زشته، این کار باربرهاست نه کار شما!
نگاهی به من کرد وگفت: کار که عیب نیست،بیکاری عیبه،این کاری هم که من انجام می دم برای خودم خوبه،مطمن می شم که هیچی نیستم. جلوی غرورم رو می گیره!
گفتم:اگه کسی شما رو اینطورببینه خوب نیست،تو ورزشکاری و...
خیلی هامی شناسنت.
ابراهیم خندید و گفت:ای بابا،همیشه کاری کن که اگه خدا تو رو دید خوشش بیاد،نه مردم.
کتاب سلام برابراهیم1
(صفحه43)
#شهیدگمنام
🌷 @shahidegomnam14 🌷