#خاطره
سنم كم بود، گذاشتندم بيسيمچي؛ بيسيمچي ناصر كاظمي كه فرماندهي تيپ بود.
چند روزي از عمليات گذشته بود و من درست و حسابي نخوابيده بودم. رسيديم به تپهاي كه بچههاي خودمان آنجا بودند. كاظمي داشت با آنها احوالپرسي ميكرد كه من همانجا ايستاده تكيه دادم به ديوار و خوابم برد.
وقتي بيدار شدم، ديدم پنج دقيقه بيشتر نخوابيدهام، ولي آنجا كلي تغيير كرده بود. يكي از بچهها آمد و گفت: «برو نمازهاي قضايت را بخوان.» اول منظورش را نفهميدم؛ بعد حاليام كرد كه بيست و چهار ساعت است خوابيدهام. توي تمام اين مدت خودش بيسيم را برداشته بود و حرف ميزد.
وسايل نيروهايم را چك ميكردم. ديدم يكي از بچهها با خودش كتاب برداشته؛ كتاب دبيرستان. گفتم «اين چيه؟» گفت: «اگر يه وقت اسير شديم، ميخوام از درس عقب نيفتم.» كلي خنديدم
#شهیدگمنام
🌷 @shahidegomnam14 🌷
⭕️ رئیسِجمهور ایران:
"من خودمم از گرون شدن بنزین خبر نداشتم.
صبح جمعه دیدم قیمت تغییر کرده."!
✍ #شهیدگمنام
تشکر ویژه داریم از جناب رئیسجمهور، که حتی برای همدردی با مردم، ابراز بیاطلّاعی نمودند تا به مردم ثابت شود که مسئولینما، همدرد با مردم هستن😐
👈 این ماجرا هم، با همه خاطرات تلخش تقریبا تمام شد، ولی مسئولین توجّه ویژهای داشته باشن که اینبار ابراز بیاطلاعی در افزایش قیمتها، باز هم مردم را عصبانی خواهدکرد.
#با_مردم_صادق_باشیم
#شهیدگمنام
🌷 @shahidegomnam14 🌷
راوی:سیدابوالفضل کاظمی
ابراهیم در یکی از مغازه های بازار مشغول کار بود. یک روز ابراهیم را در وضعیتی دیدم که خیلی تعجب کردم!
دوکارتن بزرگ اجناس روی دوشش بود. جلوی یک مغازه، کارتن ها را روی زمین گذاشت.
وقتی کار تحویل تمام شد،جلورفتم و سلام کردم.بعد گفتم: آقاابرام برای شما زشته، این کار باربرهاست نه کار شما!
نگاهی به من کرد وگفت: کار که عیب نیست،بیکاری عیبه،این کاری هم که من انجام می دم برای خودم خوبه،مطمن می شم که هیچی نیستم. جلوی غرورم رو می گیره!
گفتم:اگه کسی شما رو اینطورببینه خوب نیست،تو ورزشکاری و...
خیلی هامی شناسنت.
ابراهیم خندید و گفت:ای بابا،همیشه کاری کن که اگه خدا تو رو دید خوشش بیاد،نه مردم.
کتاب سلام برابراهیم1
(صفحه43)
#شهیدگمنام
🌷 @shahidegomnam14 🌷
↙️ وصیتنامه #شهید سید کریم حسینی
🔷 بارالها به جبهه آمدم تا تکلیف خود را ادا کنم و از من راضی باشی، اما افسوس که نتوانستم مأموریت خود را به نحو احسن انجام دهم که به تو نزدیکتر شوم و از من راضی باشی.
✍ #شهیدگمنام
🔹کاش برخی از مسئولینما هم کمی حواسشان را به بیت المال جمع میکردند و اینجوری مثل شهدا خودشان را ناچیز در برابر قدرت خدا میدانستند!
🌷 @shahidegomnam14 🌷
#خاطره
سلام بر حسین (ع) با سر بریده
امام جماعت واحد تعاون بود. بهش می گفتند حاج آقا آقاخانی. روحیه عجیبی داشت. زیر آتیش سنگین عراق شهداء رو منتقل می کرد عقب. توی همین رفت و آمد ها بود که گلوله مستقیم تانک سرش رو جدا کرد. چند قدمیش بودم. «هنوز تنم می لرزه وقتی یادم میاد». از سر بریده شده اش صدا بلند شد:« السلام علیک یا ابا عبدالله»
راوی: جواد علی گلی- همرزم شهید
مشخصات روحانی شهید:
نام و نام خانوادگی: محسن آقاخانی
تولد: 4/6/1347 - تهران
شهادت: کربلای 5 – شلمچه
محل دفن: بهشت زهرا(س) قطعه 29
#شهیدگمنام
🌷 @shahidegomnam14 🌷
⛔️تجربه چندین باره دشمنیِ دشمن!
👤عباس عراقچی: “تیجه برجام و پایبندی به آن، ظاهراً اعمال تحریمهای جدید بود. دیگر درسی که گرفتیم این است که مقاومت، بیش از تمایل برای همکاری جواب میدهد.”
❌آقای عراقچی و دولت تدبیر! آیا اثبات خباثت دشمن برای شما، با مطالعه تاریخی که بخشی از آن را هم خودتان (در مذاکرات دهه هشتاد) تجربه کردید، میسر نبود؟ این همه هزینه برای اثبات چندباره دشمنیِ دشمن؟!
#شهیدگمنام
🌷 @shahidegomnam14 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️سئوال مردم این است: حسن روحانی به عنوان رییس جمهور در حال اداره کشور است یا کشور در حال اداره ایشان است تا مبادا به پرزیدنت بد نگذرد.
#شهیدگمنام
🌷 @shahidegomnam14 🌷
#وصیتنامه
#شهید حسین خصاف
قدر امام را بدانید که هر چه برکت برای ملت است همین امام است به سخنان آن بزرگوار گوش فرا دهید و به حرفهای او عمل کنید. من چند مرتبه به دوستان گفتهام اگر ما امام خود را بشناسیم امام عصر (عج) ظهور میکند.
شهید «حسین خصاف» در تاریخ اول فروردین ۱۳۴۶ در کاشان متولد شد. وی در تاریخ چهار دی ۱۳۶۵ طی عملیات کربلای ۴ در اروندرود به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
#شهیدگمنام
🌷 @shahidegomnam14 🌷
#خاطره
توسل
در قسمتی از ارتفاع، فقط یک راه برای عبور بود.
محمود کاوه را بردم همان جا، گفتم:" دیشب تیربار چی دشمن مسلسلش را روی همین نقطه قفل کرده بود،هیچ کس نتونست از این جا رد بشه".
گفت:" بریم جلوتر ببینیم چه کاری می تونیم انجام بدیم".
رفتیم تا نزدیک سنگر تیربارچی.
محمود دور و بر سنگر را خوب نگاه کرد.آهسته گفتم:" اول باید این تیربار را خفه کنیم، بعد نیروها را از دو طرف آرایش داده و بزنیم به خط".
جور خاصی پرسید:" دیگه چه کاری باید بکنیم!".
گفتم:"چیز دیگه ای به ذهنم نمی رسه".
گفت:" یک کار دیگه هم باید انجام داد".
گفتم:" چه کاری؟"
با حال عجیبی جواب داد:"توسل؛ اگه توسل نکنیم، به هیچ جا نمی رسیم".
#شهیدگمنام
🌷 @shahidegomnam14 🌷