فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست
آه بی تاب شدن، عادت کم حوصله هاست
🌙همچو عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست
🌙آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد
بال وقتی قفس پرزدن چلچله هاست
🌙بی تو هر لحظه مرا بیم فروریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست
🌙باز می پرسمت از مساله ی دوری و عشق
و سکوت تو جواب همه ی مساله هاست!....
#دلتنگتم زینبم💔
@shahidehzeinabkamaee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#همگی_شما_امشب_مهمان_حضرت_مادر_در_کربلائید
(با دعای زینب جان) 🦋
.
.
لیست بزرگوارانی که
۱)در عهد اولمون(احسان و اکرام والدین) و عهد دوم هم ویژه تلاش کردند.
.
.
۲)بزرگوارانی که در عهد دوم،(کنترل نگاه و ذهن، نماز اول وقت) به ما پیوستند و تلاش میکنند.
.
.
۳) بزرگوارانی که به تازگی در صفحه زینب جانمان، پذیرایشان هستیم...
و ان شاالله با عنایت شهیده عزیز، در عهد جدید و قدیم ورودی بابرکت پیدا کنند..
.
.
از این بزرگواران هم بودند کسانی که ویژه تلاش میکردند و ما شاهد بودیم ولی اسمشون در این لیست خالیست، ولی قطعا در لوحی که در دست زینب جان هست، محفوظ است....
هم عهدی با امام زمان
دوست زینب جان نوشت: برای حوائجتون کنار زینب جان زیارت عاشورا قرائت شد... ☘️🌸☘️
@shahidehzeinabkamaee
16.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رفیق شهید داری؟
🌿🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊🌿
#الرفیق_ثم_الطریق
@shahidehzeinabkamaee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نگاه_حرام
تو را به شهادت نمیرساند....
@shahidehzeinabkamaee
7.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تشنه پروازم.....
پرواز به سوی تو و آرامش در کنار تو.... 🦋
#شهیده_زینب_کمایی
@shahidehzeinabkamaee
32.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به خاطر حجابت، رعایت حدود الهی، غیبت نکردن و کنترل نگاهت دوستانت به سُخره میگیرندت؟؟
غمگین مباش!
خدای زینب و زینب جان کنارت هستند😍
#فلا_یحزنک_قولهم
@shahidehzeinabkamaee
#حسادت همسر شهید بزرگوار بلوکات
وقتی که محسن پسر بزرگم حدود چهار سال داشت و بسیاری از شبها تب میکرد و مشکلات زندگی بسیار شده بود؛ یک شب در خواب من را برای دیدن شهید به بهشت بردند. وقتی به درب بهشت رسیدم، دیدم آنجا با طاق نصرتی زیبا که از گلهای قرمز رُز پوشیده شده، جلوه میکند و رودخانهای در آنجاست که آنچنان زلال و بیهمتاست که فقط از آن یک خط دیده میشود و همه از روی آن به آسانی میگذرند و کوهی که مثل آینه برافراشته شده، در برابرم است.
در حالی که انتظار آمدن شهید را میکشیدم، ناگهان او را در حالی که دو خانم خوشگل در کنارش بودند دیدم. آنها آنقدر زیبا و ناز بودند که موهایشان تا کف پایشان کشیده میشد و از دو طرف شهید را محکم گرفته بودند. من با دیدن این صحنه حسادت زنانهام گل کرد و قهر کردم و روی برگرداندم و رفتم. شهید دنبال من میدوید که نروم و من میگفتم: بایدم بهت خوش بگذره، من با این همه مشکلات زندگی میکنم و بچهها را نگه میدارم اونوقت تو اینجا خوش میگذرونی و ما از یادت رفتهایم و... .
شهید گفت: به خدا باور کن اینها زن من نیستند، اینها اعمال من هستند و به من چسبیدهاند، چکارشان کنم؟! و گفت: میخواهی بگویم بروند؟ دستی زد و آنها غیب شدند و شروع به دلجویی کرد و میگفت: ما تو دنیا خیلی کار کردیم و اصلا زیادی هم آوردیم. حاضرم آنها را با تو تقسیم کنم، ولی تو با من قهر نکن...
#شهیده_زینب_کمایی
#شهید_مرتضی_رجب_بلوکات
@shahidehzeinabkamae