🔶 شرط شهید شدن، شهید بودن است...
📝دفترچه مراقبه شهید مدافع وطن علی کبودوندی
#شهید | #علی_کبودوندی
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
🆔 @shahidemeli
6.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عصای پیریم رو ازم گرفتن بابا...💔
وداع پدر شهید علی کبودوندی با فرزند شهیدش😭😭😭
#شهید | #علی_کبودوندی
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
🆔 @shahidemeli
📌 شهید سیاهکالی: پناه میبرم برخدا از روزی که گناه عادت شود
🔷️ وصیتنامه شهید حمید سیاهکالی مرادی: خدانکنــــد که حـــــــــــرفزدن و نگاهکردن به نامحرم برایتان عــــــــادی شود.
◇ پنــــــــاه میبرم به خــــدا از روزی کــــه گنــــــــــــــــاه، فرهنــــــگ و عــــــادت مـــــردم شود
#شهید | #حمید_سیاهکالی
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
🆔 @shahidemeli
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀شهید عبدالرسول زرین🥀
✅ گردان تک نفره
#شهید #عبدالرسول_زرین
🆔 ما را در پیام رسان های ایرانی دنبال کنید:
ایتا ♻️ بله
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
🆔 @shahidemeli
6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یکی از علتهایی که خداوند #شهید_سلیمانی را اینقدر #عزیز کرد همین مطلب است.
#شهید #حاج_قاسم_سلیمانی
🆔 ما را در پیام رسان های ایرانی دنبال کنید:
ایتا ♻️ بله
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
🆔 @shahidemeli
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀فائزه رفت تا خونین جگر یار شود
فائزه رفت تا غفلت زده هوشیار شود...
#شهیده | #فائزه_رحیمی
#دختر
#حجاب
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
🆔 @shahidemeli
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #استوری | ای کاش
کمی از اخلاصتان را
به ما قرض می دادید
این روزها بعضی ها
روی فرش حریر هم نماز نمی خوانند…
#برای_شهدا
#عکس_نوشت_شهدا
🆔 @shahidemeli
❌️ روزی همتون....
#راز_دفن_شهيد_در_ساعت_نه_شب!!
🌷در زمانیکه عبدالحمید حسینی در دبیرستان شیراز تحصیل میکرد من با او آشنا بودم. وی در سال ۵۹ عضو بسیج مسجد جواد الائمه محله هفت تنان بود. عشق او به سپاه باعث شد به عضویت رسمی آن درآید و در واحد عملیات سپاه شیراز به کار مشغول شود. مدت کوتاهی از ورود او به سپاه نگذشت که به جبهه شتافت و تا زمانیکه در عملیات فتح المبین به شهادت رسید در جبهه بود. چند روز قبل از اینکه سپاه اسلام، عملیات فتح المبین را در جبهه میانی آغاز کند عراق دست به پاتک زد و به شوش حمله کرد و عبدالحمید در این پاتک به شهادت رسید. وقتی خبر شهادت او به شیراز رسید، من هیچ تعجبی نکردم چون واقعاً مستحق شهادت بود. هنوز پیکر شهید به شیراز نیامده بود که ما مشغول تدارک دفن ایشان شدیم.
🌷با چند تن از دوستان به خانواده شهید سری زدیم. وصیتنامه ایشان را که منتشر کرده بودند برای ما قرائت کردند. نکته باور نکردنی برای ما این بود که عبدالحمید در آخرین مرحلهای که به شیراز آمده بود به حاج آقا دستغیب وصیت کرده بود وقتی جسد من به شیراز رسید خواستید مرا دفن کنید مرا در ساعت ٩ شب دفن نمایید. او سپس اسم تعدادی را ذکر نموده و تأكيد کرده بود که اینها حتماً در موقع دفن من باید حضور داشته باشند و مرا دفن کنند که آیت الله علی اصغر دستغیب که شهید مدتی محافظ او بود نفر اول این افراد بودند. عبدالحمید در این وصیتنامه تقاضا کرده بود او را با لباس سبز سپاه دفن کنند. جسد که به شیراز رسید در سردخانه بیمارستان ارتش نگهداری شد برای اینکه به وصیتنامه عبدالحمید دقیقاً عمل کنیم نزدیک غروب....
🌷نزدیک غروب با چند تن از دوستان به بیمارستان رفتیم و جسد او را تحویل گرفتیم و یک دست لباس سبز سپاه را به تن او کردیم و قبل از ساعت ٩ به قبرستان دارالرحمه شیراز (قطعه شهدا) بردیم. چون نام من و آن چند نفر در وصیت شفاهی شهید نیامده بود جسد شهید را در محدوده ایکه بنا بود در آنجا دفن شود گذاشتیم و حدود بیست متر از آن فاصله گرفتیم تا کسانی که برای دفن دعوت شده بودند و اسامی آنها در وصیت بود شهید را دفن کنند. زمانیکه قبر آماده شد و جسد شهید را به داخل قبر سرازیر میکردند و من از دور شاهد این صحنه بودم حال عجیبی پیدا کردم.... احساس میکردم حادثه عجیبی در حال اتفاق افتادن است که برای من بیسابقه بود. به عبارت دیگر میشود گفت منتظر وقوع حادثهای بودیم که کیفیت و نحوه وقوع آن برایمان قابل پیشبینی نبود. حادثه این بود که تا جسد شهید از تابوت برداشته شد و به داخل قبر سرازیر گردید ناگهان....
🌷ناگهان نور سبز رنگ خیلی شدیدی را در اطراف جسد شهید دیدم که با جسد به داخل قبر سرازیر میشد. با دیدن این نور سبز رنگ از خود بیخود شدم و دیگر نفهمیدم چه اتفاقی افتاده و دارد میافتد. نمیدانم چه مدت در این حال بودم که به هوش آمدم. تعداد محدودی که به پانزده نمیرسیدند همه شاهد وقوع این حادثه بودند. صبح روز بعد، مادر شهید عبدالحمید برای من و چند نفر از دوستان تعریف کردند دیشب (شب دفن) عبدالحمید را در خواب دیدم که به من گفت: مادر چرا با اینکه گفته بودم مرا در ساعت ٩ دفن کنید مرا با تأخير دفن کردند؟ پرسیدم: پسرم مگر حالا چه اتفاقی افتاده؟ گفت: آخر آقا امام زمان منتظر من بودند و چون قرار ایشان با من ساعت ٩ بود این تأخير باعث شد من از ایشان شرمنده شوم. مادر شهید می گفت: در خواب خانمی هم همراه فرزندم دیدم و پرسیدم: عبدالحمید این خانم کیست که همراه توست؟ گفت: مادر ساعت ٩ که گفتم مراسم عقدکنان من با این خانم بود.
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز عبدالحمید حسینی
📚 کتاب "لحظات آسمانى"، جلد دوم
#شهید | #عبدالحمید_حسینی
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
🆔 @shahidemeli
21.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍شعر طلبه شهید علیرضا محمدی پور برای شهید مصطفی صدرزاده...
🔸و اینک نام خود او هم در دفتر دلدادگی ثبت شده است هدیه به روح مطهر و ملکوتی شهدا صلوات...
#شهید | #علیرضا_محمدی_پور
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
🆔 @shahidemeli
🌷شهید ابراهیم هادی مدتی در جنوب شهر #معلم بود😊
🔹️مدیر مدرسه اش میگفت آقا ابراهیم از جیب خودش پول میداد به یکی از شاگردان تا هر روز زنگ اول برای کلاس نان و پنیر بگیرد.
🔸️چون آقای هادی نظرش این بود که این ها بچه های منطقه محروم هستند و اکثرا سر کلاس گرسنه هستند و بچه گرسنه هم درس را نمیفهمد.
🌷ابراهیم هادی نه تنها معلم ؛ بلکه الگوی اخلاق و رفتار بچه ها بود.
طاق ابروی تـو سرمشق کدام استاد است
که خرابات دلـم در پی آن آباد است
#شهید | #ابراهیم_هادی
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
🆔 @shahidemeli