رسم رفاقت ❤️🔺با محمدحسین تو مسجد نشسته بودیم. یکی از بچه ها از دور پاهاش رو زمین می کوبید و میومد جلو و معلوم بود عصبانی هست. احمدرضا بود. . نرسیده و بدون سلام و والسلام شروع کرد که مردم چقدر بی شعور شدند! تا گفتم چی شده انگار که منتظر همین کلمه باشه گفت حمیدآقا، شما برا یکی مرام بذاری و چند دفعه کمکش کنی و بعد وقتی یک بار ازش کمک بخوای، نیاد عصبانی نمی‌شی؟ . گفتم احمدجان حالا وایستا منم یه چیزی بگم. نکنه میخوای بجا رفیقت ما رو بزنی؟ اون کار اشتباهی کرده اما مگه تو این کار انجام دادی که بعدا پس بگیری؟ سعی کن کمکت به رفیقت بدون توقع باشه. یکم دیگه باهم حرف زدیم و رفتم پیش همون رفیق احمد که او رو پیچونده بود. . بهش گفتم بیین، وقتی کسی بهت خوبی می کنه، اگر با بدی جواب بدی خدا تو همون دنیا چوبت می زنه. تا اونجا که می تونی دست رفقات بگیر. . بعد که اومدیم بیرون، محمدحسین که از اول همراه من بود گفت آقاحمید، از اون طرف به احمد میگی بی توقع باشه و از این طرف رفیقش بخاطر کمک نکردن توبیخ می کنی؟ خب یا کار اون درست بوده یا این؟ . یه نگاه به چشمهای متعجب محمدحسین انداختم و گفتم داداش جون، هرکسی وظیفه خودش داره. همون طور که احمد باید بدون چشمداشت و توقع به رفیقش کمک کنه، رفیقش هم حق نداره با بدی جواب خوبی اون رو بده http://eitaa.com/shohadayegharibghazvin

خون حسین اعتبار ماست شهادت، شهادت افتخار ماست . 🌹

🌷🕊چـه مــے فــهمیم شهادت چیســت؟! شــهیدو همــنشینش ڪیـسـت؟! تـمام جســت و جومـان حـاصلــش بــود: شهادت       اتــفـاقــے            نــیـست                 مــردم... اول بــاید نــفس خود را شهیـد و شهیـدانـه زندگـے ڪـنـے تا شـهید شوی...🌷🕊 شبتون شهدایی🌷 http://eitaa.com/shohadayegharibghazvin

ماجرای مدافع حرم گمنامی که بعد شهادت محل جنازه اش را به دوستانش نشان داد.. 🔹️ پدر شهید سید میلاد مصطفوی درباره شهادت پسرش می‌گوید: ◇ در اوج درگیری بعد از رشادت‌های به یادماندنی در ۲۵ مهر ۱۳۹۴ در با اصابت گلوله قناصه به گلویش در جنوب حلب شهید شد و به خواسته قلبی‌اش رسید اما پیکرش نیامد. ◇ آنقدر آتش دشمن سنگین بود که همرزمانش فقط توانسته بودند پیکرش را چندصد متر عقب بیاورند و در پستویی زیر شاخ و برگ درختان زیتون پنهان کنند. 🔹️ دو سه هفته‌ای از شهادتش گذشت و خبری از جنازه پسرم نشد. ◇ شنیدم که یکی دو بار رفتند برای انتقال پیکر اما میلاد در جایی که نشان کرده بودند نبود تا اینکه دو شب متوالی به خواب همرزمش می‌آید و می‌گوید « دوست داشتم همین جا پیش عمه جانم حضرت زینب(س) بمانم اما بابام خیلی اذیت می‌شه فقط و فقط به خاطر بابا انشاءالله خیلی زود برمی‌گردم » و نام و نشان جایی که بود را می‌دهد. این خواب راهی شد برای یافتن پیکر سید میلاد اما پیکری بی‌سر و بی‌دست و بی‌پا. شهید مدافع حرم سیدمیلادمصطفوی http://eitaa.com/shohadayegharibghazvin

استاد فاطمی نیا می‌گفتن: بزرگان و صاحبان کرامت، از حالت «تسلیم» به اون مقامات رسیدن اونها برای اینکه صاحب کرامت بشن عمل و عبادت رو انجام نمی‌دادن تسلیم، معنیش اینه که انسان به اون چه که از جانب خدا بهش میرسه هیچ حَرَجی و گرفتگی و دلتنگی در خودش احساس نکنه و همه‌ی کار ها رو به خدا بسپاره... #همراه_شهدا http://eitaa.com/shohadayegharibghazvin