#یادی_از_شهدا
🔹خاطره ای از شهید جهان آرا به نقل از پدر بزرگوارشان
تابستون ها هوای خرمشهر خیلی گرم و زجرآوره، اون قدیما تو خرمشهر مردم خیلی فقیر بودند و کسی تو خونه اش کولر نداشت، شاید چند تا خانواده بودن که کولر داشتن تو خونشون. ماهم جزء اون چند تا خانواده بودیم.
وقتی شبها می خواستیم بخوابیم، کولر روشن می کردیم و همین که کولر روشن می شد، محمد می رفت روی ایوان، رختخوابش رو پهن می کرد و می خوابید.
برام سوال شده بود که این بچه چرا نمیاد توی خونه زیر کولر بگیر بخوابه؟ رفتم بهش گفتم: بابا جان! بیا تو خونه، روی ایوان گرمه اذیت می شی.
گفت: نمیام، رو ایوان راحت ترم، زیر کولر خوابم نمی گیره.
این کار محمد همش برام سوال بود. یک شب ازش خواستم دلیل این کارش رو برام بگه. خلاصه با کلی اصرار بهم گفت:
باباجان! تو خرمشهر فقط چند تا خانواده هستند که کولر دارن، می دونی چقدر بدبخت بیچاره ها هستند که کولر ندارن و شبها به سختی و با زجر می خوابند؟ دوست ندارم زیر کولر بخوابم و با بدبخت بیچاره ها فرق کنم، دوست دارم مثل اونها باشم.
http://eitaa.com/shohadayegharibghazvin
هـر صبـــح
زنـدگى
براى ادامه پيدا كردن،
به دنبـالِ بهانه ميگردد ..
و چه بهانه اى
زيبــاتـر از نگاه شما . . .
#صبحتونشهدایی 🌺
http://eitaa.com/shohadayegharibghazvin
🔴دنیایِ ما نتیجه نقشی است
که ما بر آن میزنیم
نقاشِ دنیایمان، خودمانیم...
رنگ و طرحِ آن نتیجه کارهایمان
و وسعتِ آن به اندازه وسعتِ فکرمان است . . .
#دهه_کرامت
#عاشقانه
#مهارت_زندگی
http://eitaa.com/shohadayegharibghazvin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺شهید سلیمانی:
ما از مرگ ترس نداریم...!
چون از جان گذشتهایم!
#درانتظار_شهادت
#ماملت_شهادتیم
#ماملت_امام_حسینیم
#یک_جمله
فاصله ات از خاکریز تا خدا فقط یک #دل بود
#شهیدفرداد_علیپور
#یادش_باصلوات
http://eitaa.com/shohadayegharibghazvin
حاج قاسم با این درک بالا و این خلوص نیت ، سردار دلها شد .
جانباز قطع نخاعی "ناصر توبهایها" در سن ۲۱ سالگی فرماندهی یکی از گردانهای لشکر ۴۱ ثارالله کرمان را بر عهده داشت که در آن زمان حاج قاسم سلیمانی در سمت فرماندهی لشکر خدمت میکرد. سردار شهید حاج قاسم سلیمانی وقتی نزدیک ایام عید میخواست به کرمان و به دیدار والدین خود برود، به همسر این جانباز زنگ میزد و می گفت من دو روز به خانه شما میآیم. لباسی تهیه میکرد و به خانه او میرفت. جانباز را استحمام میداد، تخت او را آماده میکرد و در این دو روز به همسر جانباز میگفت کار آشپزخانه هم به عهده من است؛ دو روز خدمت گذاری این جانباز قطع نخاعی را داشت، بعد به سمت کرمان میرفت. این جانباز در دی ماه سال ۱۳۹۲ به دیار حق شتافت.
http://eitaa.com/shohadayegharibghazvin