eitaa logo
شهدای اسارت استان قزوین
259 دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
1.9هزار ویدیو
7 فایل
امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست (مقام معظم رهبری ) تنها کانال تخصصی فعال با محتوای شهدایی در استان قزوین ارتباط با ادمین: @abcdefil اگه میخوای ارادت قلبی خودت رو به شهدا نشون بدی عضو کانال شو و مارو به دوستانت معرفی کن
مشاهده در ایتا
دانلود
مسیر بهشت خطّ شلوغی دارد آن هم اگر وعده‌ی «بَلْ‌أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقونْ» را در قرآن خوانده باشی ...
به یاد شهید دریادار پاسدار محمد 🌹دست نوشته امام ای روحی فداه بر روی عكس سردارشهید حاج محمدناظری فرمانده تکاوران ویژه سپاه ♦️رحمت ورضوان بر شهید عزیز،سردارشجاع ومومنی که عمر خود رادر جهاد فداکارانه گذرانید... 🌹سالروز شهادت http://eitaa.com/shohadayegharibghazvin
چه تیپ قشنگی چه لباس خوشگلی... بوی مردونگی و صلابت و غیرتش هنوز هم از عکسش به مشام میرسه... 📷 ماووت_عملیات بیت المقدس ۲ سال ۱۳۶۶ ( استقرار رزمندگان در ارتفاعات فتح شده گرده رش. عکاس: حاجی محمودیانی. . http://eitaa.com/shohadayegharibghazvin
دوست داشت مانند حضرت زهرا سلام الله علیها قبل ۱۸ سالگی به شهادت برسد. آری اینگونه است تشنه دنبال آب می‌رود وشهادت تشنه برخی است و شهیده زینب کمایی یکی از این تیپ آرزومندان به شهادت است 🤲الهی انظر الینا
۲۲ اردیبهشت ۶۰ جنایت صدام و ضدانقلاب روایتی از حمله به زندان 🔻اسرایی که زنده زنده در آتش سوختند! ⏳ در ۲۲ اردیبهشت ماه ۱۳۶۰ ؛ جنگنده‌های رژیم بعث عراق با هماهنگی گروهک معاند کومله‌ دموکرات، زندان "دوله‌تو" را که تعدادی از نیروهای سپاه ، ارتش، جهاد ، بسیج، ژاندارمری، پیشمرگان مسلمان کرد و مردم بی‌دفاع، توسط حزب دمکرات در آنجا زندانی بودند به طرز وحشیانه‌ای بمباران کرد. 🔹زندان بین جاده سردشت به پیرانشهر، تقریبا میانه مسیر دو شهر، روستایی به نام میرآباد بود. انتهای مسیر روستا به سمت مرز عراق منطقه‌ آلواتان نام داشت که در آنجا قرار داشت. در یک شب ناآرام و شوم در حالی که دست و پای همه‌ زندانیان غل و زنجیر شده بود، همه‌ زندانبانان درهای زندان را قفل کرده و به بالای ارتفاعاتی که در آن نزدیکی قرار داشت، رفتند. بعد از گذشت چند دقیقه هواپیماهای عراقی بر فراز آسمان ظاهر شده و زندان دوله‌تو را با همه‌ اسیرانش بمباران کردند. عمق مظلومیت و معصومیت را باید در این رزمندگان اسیر سراغ گرفت که بعد از تحمل آن همه سختی و مشقت، آن همه جنگ و دفاع در کوه‌ها و جنگل‌ها، در سرما و گرما، اکنون با دستان و پاهای بسته، پشت در زندان بسته، در آتش ناجوانمردی سوختند یاد همه شهیدانی که درگمنامی بشهادت رسیدند همیشه جاودان هدیه محضر تمامی شهدا وامام شهدا صلوات http://eitaa.com/shohadayegharibghazvin
🌹 یک پیمان‌نامه‌‌ی سه نفره‌ی عجیب... 🔸 اینجانبان علی سراج، مجتبی سعیدی و احمد مختاری پیمان می‌بندیم بر اینکه هر کدام از ما سه نفر به درجه رفیع شهادت نائل آمد دو نفر دیگر را در روز قیامت شفاعت نموده و در محضر خداوند از خدا بخواهد که از گناهان دو تن دیگر بگذرد و در نزد خداوند از دو تن دیگر شفاعت نماید. 🌹 هر سه نفر شهید شدند و نیاز به شفاعت یکدیگر پیدا نکردند... __🥀______ بیائیم ما هم عهد ببندیم مانند شهدا. خدا را چه دیدی، شاید فردا من....🌷 🌒🕊 شهدایی🕊🌒 http://eitaa.com/shohadayegharibghazvin
🖤🥀 ماسینه زدیم، بیصداباریدند ازهرچه که دم زدیم آنها دیدند مامدعیان صف اول بودیم از آخرمجلس شهداراچیدند💔 ‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ http://eitaa.com/shohadayegharibghazvin
درد‌، دل‌ آدمی‌ را بیدار می‌کند.. روح‌ را‌ صفا‌ می‌دهد. غرور و خودخواهی‌ را نابود می‌کند. نخوت‌‌ و فراموشی‌ را از بین‌ می‌برد. انسان‌ را متوجه‌ وجودِ خود می‌کند. خدایا! اگر این‌ است‌ خاصیتِ‌ درد، این‌ شب‌ ها‌ مرا‌ دردی‌ ده‌ تا به‌ خود‌ آیم.. http://eitaa.com/shohadayegharibghazvin
من  و تو و آن یکی هستیم؛ اسم و رسم برای راحتی کار است.. . روایتی خواندنی از فرمانده لشکر ۳۱عاشورا بر گرفته از کتاب«پا به پای شهدا : شناسایی شب اول خیلی سخت بود. دوربین دید در شب، یکی داشتیم که نوبتی از آن استفاده می کردیم. عراقی ها هم راه به راه سنگر کمین زده بودند. درگیر شدیم و دو نفر هم اسیر شدند. سختی های کار را برایش گفتم. : حالا که اینطور است هم می آیم. گفتم: که نباید بیاید جلو! وظیفه ماست که برویم. گفت: حرفش را هم نزن. داخل این جنگ اگر هم می بینی اسم و رسم برای ما درست کرده اند، فقط برای راحتی کار است وگرنه و و آن یکی هستیم. آمدنش خطرناک بود، ولی آمد. آن شب شناسایی مان موفق بود... . شــــــ🌷ــــــهدایی http://eitaa.com/shohadayegharibghazvin