eitaa logo
[شهیدجاویدالاثر غلامحسین اکبری]
1.2هزار دنبال‌کننده
14.4هزار عکس
11.3هزار ویدیو
60 فایل
خادم🖤 گرچه مفقودالاثر هابی مزاران جهانند بی نشان گمنام محشورملک درآسمانند 🇮🇷 @yadmanshohada_admin https://eitaa.com/joinchat/1443824321C0bc24470f1
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ جمع همه حروم‌زاده‌ها و حروم‌لقمه‌ها جمعه اونم با یه شعار مشترک: زن زندگی آزادی 🇮🇷 با دیده بان ولایت باشید👇 🆔 @didebann
همیشه بوی مادر، بعد از رفتنش حتی روزها در خانه میماند..!❤️‍🩹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤یا حضرت مـــــادر 🖤 ▪️خبر از یک زن بیمار ▪️شود میمیرم ▪️مادری دست به دیوار ▪️شود میمیرم ▪️با زمین خوردن تو ▪️بال و پرم میریزد ▪️چادرت را نتکان ▪️عرش بهم میریزد ایام فاطمیه تسلیت باد 🏴
Mahmoud Karimi - Alamdare Ali.mp3
7.26M
علمدار علی💔🥺 السلام علیک یا فاطمه الزهرا سلام الله🥀
مداحی آنلاین - سلام فاطمیه - مهدی رعنایی.mp3
4.55M
سلام فاطمیه سلام ماه ماتم سلام اشک و گریه سلام ناله و غم 🔊 🏴 🎙 🥀🍃🖤🖤😔
هدایت شده از 💖 یاس نبـی 💖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 امروز سالگرد شهادت کسی است؛ که سالها پیش مادرش با این کلیپ دلِ دنیا رو آتش زد 🔸 ۲۴ آبان؛ سالگرد شهادت بهروز صبوری گرامی‌باد ‌‌
هدایت شده از 💖 یاس نبـی 💖
شهید بهروز صبوری در سن 18 سالگی به شهادت رسید و پیکر او به دلیل شرایط عملیات در منطقه ماند. مادر شهید بهروز صبوری، سال‌ها منتظر شنیدن خبری از پیکر فرزندش همانند دیگر مادران شهدای مفقود الاثر بود. جمع زیادی از مردم ایران، مادر این شهید را در کلیپی معروف که نمایانگر گریه‌ها و انتظار این مادر در استقبال از شهدای گمنام است مشاهده کرده‌اند. این کلیپ با عنوان «گمنام 61» بارها در فضای مجازی و رسانه ملی منتشر شده است و مادر شهید صبوری را کم کم به نمادی از انتظار مادران شهدای گمنام تبدیل ساخت. پنج شنبه 8 اسفندماه 92 طبق اعلام رسمی معراج شهدای مرکز و کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح، خبر کشف هویت شهید بهروز صبوری بعد از 31 سال مفقود الجسد بودن، منتشر شد. پیکر مطهر شهید بهروز صبوری در جریان به خاک سپاری جمعی از شهدای گمنام در دانشگاه خلیج‌فارس بوشهر در اردیبهشت ماه سال 1389 به خاک سپرده شده است و هویت او بعد از گذشت سه سال از خاکسپاری توسط آزمایش DNA شناسایی شد. نمونه خون خانواده شهید با نمونه استخوان شهید که در بانک ژنتیک شهدای گمنام ثبت شده بود تطابق پیدا کرده و هویتش احراز شد. شهید بهروز صبوری سال 1361 در عملیات مسلم بن عقیل در منطقه عملیاتی سومار به شهادت رسید. روزهای آخر ماه اسفند بود و خیابان ها غلغله بود از رفت و آمدهای شب عید و مردم با عجله و شتابی عجیب، از مغازه‌ای به مغازه دیگر در کوچه پس کوچه‌هایی سرک می‌کشیدند که هر یک مزّین به نام پاک شهیدی است. قرار بود مسافری غریب را پس از 31 سال دوری به آغوش مادری چشم انتظار برگردانند، مسافری که وقتی جواز شهادت برایش صادر شد، مادر ماند و دنیایی بی خبری و چشم به راهی. جوان شهیدی که این روزها کوچه خانه‌ای که مادرش در آن ساکن است به نام همان مسافر غریب یعنی شهید بهروز صبوری زینت گرفته است و قرار بود پیکر او را که فرسنگ ها دورتر به نام شهید گمنام دفن شده بود، به خانه‌اش برگردانند.  تا پیش از رسیدن تابوت پیکر بهروز هر یک از مردم به گونه‌ای مشغول انجام کاری بودند، آمدن بهروز که انگار همه را به خود آورد، باعث دست کشیدن آن‌ها برای ساعتی از خرید شب عید شد. انگار عطری در هوا پخش شد و بوی حضور شهید صبوری و پایان چشم به راهی مادرش را به هوای یخ زده اسفند تزریق کرد. فهرست مطالب تابوت پیکر بهروز صبوری، مثل آهنربا همه را به خود جذب کرد ماجرای سفره عقدی که مادر شهید برای پسرش چید تابوت پیکر بهروز صبوری، مثل آهنربا همه را به خود جذب کرد اصلا خاصیت نوروز و بهار است که چشم انتظاری آدم‌ها را به پایان برساند و غبار غم از دل چشم انتظاران بزداید. درست مثل زمستانی که به وصال مادر شهید بهروز صبوری به بهار پیوند خورد و عطر شکوفه‌های بهاری، زودتر از همیشه سر تا سر تهران را در بر گرفت. به یکباره بازارچه‌ها و مغازه‌های اطراف امامزاده حسن(ع) از جمعیت خلوت شد و مرام و معرفت بچه محل‌های قدیمی محله امامزاده حسن(ع) یعنی بهروز، همه اهالی را به مراسم تشییع خود فرا خواند. انگار یک آهن‌ربایی قوی مسیر همه را به سوی راه روشنی که رفته است، تغییر می‌دهد. صدای سلام و صلوات در فضا پر شده بود و سیل بی‌شمار جمعیت، پیکر مردی را به دوش گرفته بودند که روزی حصار شب را شکسته و با پرواز کبوتر گونه خود، آرامش مردمان این سرزمین را رقم زده بود. ماجرای سفره عقدی که مادر شهید برای پسرش چید در بدو بدوهای مردم در شب عید، مادری هم با شتاب و عجله منتظر رسیدن فرزندش بود؛ سفره عقدِ نو عروس نداشته و پسر شاخ شمشادش را که حالا قرار بود او را در تکه ای پارچه سفید به آغوشش بسپارند، آماده می کرد. برای خرید عجله داشت و تنها به آرام گرفتن فرزندش در خانه‌ای جدید، پس از ۳۱ سال دوری می‌اندیشید؛ چادر و مقنعه‌اش را مرتب کرد و با گلابدان و ظرف اسپند عصا زنان به سیل جمعیتی که تابوت پیکر بهروز را گرفته بودند و به خانه‌ای که روزگاری خبر خوش تولدش را به اهالی خانه داده بود می آوردند، پیوست. چند تکه از پیکر مطهر شهید بهروز صبوری را که در کفن پیچیده شده بود، به درخواست مادر، در همان نقطه‌ای قرار دادند که روزگاری قنداقه بهروز را در بدو تولد در آنجا گذاشته بودند.
🔹یه داستان از شهید حسن طهرانی مقدم وقتے بازدیدمون تموم شد، حسن رو کرد به کارشناس موشکے روسیه و گفت: اگه میشه فناورے این موشک رو در اختیار ما قرار بدید! ژنرال های روسے خندیدند و گفتند: امکان نداره این فناورے فقط در اختیار کشور ماست. حسن خیلے جدے گفت: ولے ما خودمون این موشک رو مے‌سازیم. و دوباره صداے خنده‌ے اونا بلند شد.. وقتے برگشتیم خیلے تلاش کردیم نمونه شو بسازیم ولے نشد. حسن راهے مشہدالرضا شد. به امام رضا علیه السلام متوسل شد و سه روز توے حرم موند. حسن مے گفت: روز سوم بود که عنایت امام رضا علیه السلام را حس کردم و حلقه مفقوده کار به ذهنم خطور کرد. سریع دست به کار شدیم و موشک رو ساختیم که به مراتب از مدل روسے بهتر و پیشرفته تر بود :)! [شهید حسن طهرانی مقدم]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در هر نفسم برای تو می خوانم؛ لاحول ولا قوة الا بالله ❤️❁🌷یازهرا🌷✧❤️
هدایت شده از روشنی
♡سلام‌امـام‌زمـانـم‌‌ -چِقَـدرنَبودَنَت،حال‌ِجَهـان‌راپَریشان‌کَردِه‌اَست!
ماشین که ایستاد فوری پیاده شدم و در را برای حاجی باز کردم، به خیال خودم می‌خواستم پیش مهمان‌های حاج‌قاسم کلاس کار را حفظ کنم، وقتی پیاده شد، با اخم نگاهم کرد، نگذاشت برای بعد، همان جا ناراحتی‌اش را بروز داد و عصبانی گفت: کی به تو گفت این کار رو بکنی؟! آرام گفتم: خب حاجی دیدم مهمون دارید، بَده، همان‌قدر عصبانی ادامه داد: مگه من شاهم که در رو برام باز می‌کنی؟! هیچ وقت این‌طور عصبانی ندیده بودمش. 🌷 شهید حاج‌قاسم سلیمانی🌷 📚 کتاب سلیمانی عزیز۲، ص۱۱۰
https://eitaa.com/joinchat/425591788C08e729193d خوشحال میشم عضو گروه گمنام مثل مادر بشید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂در سینۀ خود داغ فراوان داریم... بنویس براین عقیده ایمان داریم... 🍂امنیت و آسایش خود را امروز... از برکت خون های شهیدان داریم... 🍃 باز پنجشنبه و‌‌ یادشهدا باصلوات🍃 🍃🌹 🔹ــــــــــــــــــــــ
🔰روابط عمومی قرارگاه قدس نیروی زمینی سپاه: ۴ نفر از عناصر تروریستی کشته ۶ نفر از عناصر تروریستی دستگیر شدند. صبح امروز محل استقرار یک تیم تروریستی با اعلام عناصر محلی پس از شناسایی محاصره و عملیات پاکسازی انجام شد، در جریان این عملیات ۴ نفر از عناصر تروریستی کشته، ۶ نفر از عناصر تروریستی دستگیر شدند، در این عملیات ۳ نفر از رزمندگان قرارگاه قدس به شهادت رسیدند.
🖤«فاطمیّه»، فقط فاطمیه نیست! 🖤«فاطمیّه»، «محمدیّه» است ، 🖤چون فاطمیه حاصل پرداخت مزد رسول خداست! 🖤«فاطمیّه»، «علویّه» است چرا که فاطمیه، فریاد مظلومیت امیر مؤمنان است! 🖤«فاطمیّه»، «حسنیّه» است، زیرا فاطمیه بغض فروخفته و راز ناگفته ی امام مجتبی است! 🖤«فاطمیّه»، «حسینیّه» است، زیرا فاطمیه، آغاز ماجرای کربلاست! 🖤"فاطمیه "ایام جانسوز شهادت مظلومانه بی بی دوعالم حضرت فاطمه زهراسلام الله علیها واغاز غربت اولین مظلوم عالم امیرالمؤمنین علی علیه السلام تسلیت وتعزیت باد 🖤😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭یاعلی 🖤
حضرت زهرا سلام الله علیها وقتی سرای عشق را در داشت می‌سوخت بیت الولا بعد از پیمبر داشت می‌سوخت در آتش و دود و نفاق و فتنه و کفر اسلام را کانون و محور داشت می‌سوخت در بیت وحی و مهبط قرآن و جبریل دارالامان حیّ داور داشت می‌سوخت هم لالهٔ باغ رسالت داغ بر دل هم غنچهٔ نشکفته پرپر داشت می‌سوخت در پیش چشم آسمانی‌ ها،ملائک رضوان در آتش بود و کوثر داشت می‌سوخت یک چشم طفلان سوی بابا چشم دیگر در پشت در آنجا که مادر داشت می‌سوخت هم بر پدر ،هم مادر و هم طفل معصوم قلب دو خواهر و برادر داشت می‌سوخت از صبر صاحب ذوالفقار دست بسته سلمان هراسان بود و بوذر داشت می‌سوخت زهرا در آتش بود د حیدر آن طرف‌ تر از هُرم غیرت صد برابر داشت می‌سوخت قنبر غلام حضرت مولا کجا بود چون هستی مولای قنبر داشت می‌سوخت نهضت به سیر قهقرا بعد از پیمبر امّت اسیر فتنه، رهبر داشت می‌سوخت تنها طرفدار علی در آن هیاهو از بی‌ طرفداری حیدر داشت می‌سوخت چون دید در مسجد به منبر کفر مطلق عدل مجسّم پای منبر اشت می‌سوخت تا نام نفرین را به لب آورد زهرا مجموعهٔ هستی سراسر داشت می‌سوخت آورد امام خویش را سالم به خانه با آنکه خود از پای تا سر داشت می‌سوخت بعد از سه ماه آخر «امید »جان مولا رفت و علی سی سال دیگر داشت می‌سوخت