15.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آموزش مکرومه بافی با دست👆👆🌹
توسط خانم بیات
سلام به خانمهای عزیز برای بافت مکرومه بافی از هر نخی یا طنابی که در دسترس هست فعلا برای یاد گیری گره ها یا مدل ها استفاده کنید
اول یک طناب که دو سر آن به جای بسته است را در نظر بگیرید سپس کار با سر انداختن به روی طناب شروع میشود
اول گره هارو یاد بگیرن بعدا اموزش مدلهارو بدم
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_یازدهم
💠 احساس میکردم از دهانش آتش میپاشد که از درد و ترس چشمانم را در هم کشیدم و پشت پلکم همچنان مصطفی را میدیدم که با دستی پر از #خون سینهاش را گرفته بود و از درد روی زمین پا میکشید.
سوزش زخم شانه، مصیبت خونی که روی صندلی مانده و همسری که حتی از حضورش #وحشت کرده بودم؛ همه برای کشتنم کافی بود و این تازه اول مکافاتم بود که سعد بیرحمانه برایم خط و نشان کشید :«من از هر چی بترسم، نابودش میکنم!»
💠 از آینه چشمانش را میدیدم و این چشمها دیگر بوی خون میداد و زبانش هنوز در خون میچرخید :«ترسیدم بخواد ما رو تحویل بده، #نابودش کردم! پس کاری نکن ازت بترسم!» با چشمهایش به نگاهم شلاق میزد و میخواست ضرب شصتش تا ابد یادم بماند که عربده کشید :«به جون خودت اگه ازت بترسم، نابودت میکنم نازنین!»
هنوز باورم نمیشد #عشقم قاتل شده باشد و او به قتل خودم تهدیدم میکرد که باور کردم در این مسیر اسیرش شده و دیگر روی زندگی را نخواهم دید.
💠 سرخی گریه چشمم را خون کرده و خونی به تنم نمانده بود که صورتم هرلحظه سفیدتر میشد و او حالم را از آینه میدید که دوباره بیقرارم شد :«نازنین چرا نمیفهمی بهخاطر تو این کارو کردم؟! پامون میرسید #دمشق، ما رو تحویل میداد. اونوقت معلوم نبود این جلادها باهات چیکار میکردن!»
نیروهای امنیتی #سوریه هرچقدر خشن بودند، این زخم از پنجه همپیالههای خودش به شانهام مانده بود، یکی از همانها میخواست سرم را از تنم جدا کند و امروز سعد مقابل چشم خودم مصطفی را با چاقو زد که دیگر #عاشقانههایش باورم نمیشد و او از اشکهایم #پشیمانیام را حس میکرد که برایم شمشیر را از رو کشید :«با این جنازهای که رو دستمون مونده دیگه هیچکدوم حق انتخاب نداریم! این راهی رو که شروع کردیم باید تا تهش بریم!»
💠 دیگر از چهرهاش، از چشمانش و حتی از شنیدن صدایش میترسیدم که با صورتم به پنجره پناه بردم و باران اشک از چشمانم روی شیشه میچکید. در این ماشین هنوز عطر مردی میآمد که بیدریغ به ما #محبت کرد و خونش هنوز مقابل چشمانم مانده بود که از هر دو چشمم به جای اشک خون میبارید.
در این کشور غریب تنها سعد آشنایم بود و او هم دیگر #قاتل جانم شده بود که دلم میخواست همینجا بمیرم. پشت شیشه اشک، چشمم به جاده بود و نمیدانستم مرا به کجا میکشد که ماشین را متوقف کرد و دوباره نیش صدایش گوشم را گزید :«پیاده شو!»
💠 از سکوتم سرش را چرخاند و دید دیگر از نازنین جنازهای روی صندلی مانده که نگاهش را پردهای از اشک گرفت و بیهیچ حرفی پیاده شد. در را برایم باز کرد و من مثل کودکی که گم شده باشد، حتی لبهایم از #ترس میلرزید و گریه نفسم را برده بود که دل سنگش برایم سوخت.
موهایم نامرتب از زیر شال سفیدی که دیشب سمیه به سرم پیچیده بود، بیرون زده و صورتم همه از #درد و گریه در هم رفته بود که با هر دو دستش موهایم را زیر شال مرتب کرد و نه تنها دلش که از دیدن این حالم کلماتش هم میلرزید :«اگه میدونستم اینجوری میشه، هیچوقت تو رو نمیکشوندم اینجا، اما دیگه راه برگشت نداریم!»
💠 سپس با نگاهش ادامه مسیر را نشانم داد و گفت :«داریم نزدیک #دمشق میشیم، باید از اینجا به بعد رو با تاکسی بریم. میترسم این ماشین گیرمون بندازه.» دستم را گرفت تا از ماشین پیاده شوم و نگاهم هنوز دنبال خط خون مصطفی بود که قدم روی زمین گذاشتم و دلم پیش عطرش جا ماند.
سعد میترسید فرار کنم که دستم را رها نمیکرد، با دست دیگرش مقابل ماشینها را میگرفت و من تازه چشمم به تابلوی میان جاده افتاد که حسی در دلم شکست.
💠 دستم در دست سعد مانده و دلم از قفس سینه پرید که روی تابلو، مسیر #زینبیه دمشق نشان داده شده و همین اسم چلچراغ گریه را دوباره در چشمم شکست. سعد از گریههایم کلافه شده بود و نمیدانست اینبار خیال دیگری خانه خاطراتم را زیر و رو کرده که دلم تنها آغوش #مادرم را تمنا میکرد.
همیشه از زینبیه دمشق میگفت و نذری که در حرم #حضرت_زینب (سلاماللهعلیها) کرده و اجابت شده بود تا نام مرا زینب و نام برادرم را ابوالفضل بگذارد؛ ابوالفضل پای #نذر مادر ماند و من تمام این #اعتقادات را دشمن آزادی میدیدم که حتی نامم را به مادرم پس دادم و نازنین شدم.
💠 سالها بود #خدا و دین و مذهب را به بهانه آزادی از یاد برده و حالا در مسیر #مبارزه برای همین آزادی، در چاه بیانتهایی گرفتار شده بودم که دیگر #امید رهایی نبود...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🔺رهبر انقلاب: ماه رمضان در پیش است و چه خوب است که رزمایش گستردهای در کشور برای همدلی و کمک مومنانه به نیازمندان و فقرا رخ دهد که اگر انجام شود خاطره خوشی از امسال در ذهن مردم خواهد داشت...
درپی سخنان مهم رهبر عزیز🌹
دوستان عزیز با نزدیک شدن به ماه مبارک رمضان ...🌺🌺
منتظر کمک های شما دوستان هستیم البته مثل هر سال 👌
مثل همیشه👌
خواهران عزیز صدقه های خود را که در این مدت قرنطینه جمع کردید ...برای خانم مهدوی بفرستید...
تا بازم مثل هرسال با کمک همدیگر دل چند خانواده نیازمند شاد کنیم..
توجه داشته باشند خواهران خیر و خدا شناس
امسال با وضعیت بوجود آمده
..
یسری خانواده. هستن ک یا شغل آزاد کم در آمد هستن .....
یا دست فروشی میکردن ک الان بیکار و در خانه هستن😞😞
انشاءا... با همت همه عزیز ان هر مقدار که در توان داریم دست همنوعان خود را بگیریم..
صدقات و کمک های خود را به این شماره بفرستید...🙏🌹🙏🌹
شماره حساب
۶۰۳۷۶۹۱۵۸۴۹۸۷۴۶۵
صادرات بنام سیده منصوره مهدوی
لطفا درصورت واریز حتما اطلاع دهید.
فالله خیر حافظا وهو ارحم الراحمین
🔴 رهبر معظم انقلاب در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت نیمه شعبان [۱]:
♦️بنده متاسفانه توفیق دیدار نزدیک شما را ندارم و ناچار از دور با شما صحبت میکنم، به هر حال این هم تجربهای است.
♦️شاید در تاریخ بشر کمتر دورهای اتفاق افتاده باشد که آحاد بشری و جامعه بشری به قدر امروز احساس نیاز به منجی داشته باشد.
♦️احساس نیاز به یک منجی، به یک مهدی، احساس نیاز به یک دست قدرت الهی، امامت مظلوم، عصمت و هدایت الهی.
🔴امام خامنه ای:بشر با اینهمه پیشرفت های علمی حیرت آور، احساس خوشبختی نمی کند
♦️رهبر معظم انقلاب:شاید در تاریخ بشر کم شده باشد که جامعه بشری به قدر امروز نیاز به منجی داشته باشد؛ چه نخبگان که آگاهانه احساس نیاز می کنند چه بسیاری از مردم که احساس نیاز می کنند ولی در ناخودآگاه خودشان.
♦️بشر با اینهمه پیشرفت های علمی حیرت آور، احساس خوشبختی نمی کند. بشریت دچار فقر، بیماری، فحشا، گناه، بی عدالتی، نابرابری، شکاف طبقاتی بسیار وسیع و سوء استفاده قدرتها از علم است.
♦️اینهمه پیشرفت و تحولات گوناگون نتوانسته به بشر خوشبختی ببخشد.
🔴امام خامنه ای:ماموریت بزرگ حضرت بقیة الله عبارتست از بر قراری قسط و عدل
♦️رهبر معظم انقلاب:امروز بی عدالتی در دنیا از علم تغذیه می کند و علم پیشرفته در خدمت بی عدالتی و جنگ افروزی است.
♦️ماموریت بزرگ حضرت بقیة الله عبارتست از بر قراری قسط و عدل. در بسیاری از روایات و زیارت ها و دعاها به این معنا اشاره شده است.
♦️عدلی که انتظار است ایشان به وجود بیاورند در یک بخش خاص نیست بلکه در همه شئون زندگی است.
♦️انتظار فراتر از نیازمندی و احساس نیاز است، انتظار یعنی امید و اعتقاد به اینکه آینده قطعی وجود دارد. انتظار، سازنده است. برای همین انتظار فرج در دین ما جایگاه مهمی دارد.
🔴امام خامنهای:ملت ایران در آزمون کرونا خوش درخشید/ اوج این افتخار ملی متعلق به مجموعه درمانی کشور است.
♦️رهبر معظم انقلاب:مشکلات زیادی در زندگی هر انسانی بوجود میآید که نباید مایوس شد. باید امیدوار بود. انتظار فرج انسان را از یاس و درماندگی نجات میدهد.
♦️کرونا یک ابتلای عمومی و یک آزمون برای دنیاست. هم برای دولتها و هم ملتها. در مورد آمارها و اقدامات بسیار خوبی که شده و توصیه های مسئولین حرف زیاد زده شده است.
♦️ملت ایران در این آزمون کرونا خوش درخشید. اوج این افتخار ملی متعلق به مجموعه درمانی کشور است. اینها جان و سلامت خود را در خدمت مردم قرار دادند.
♦️اوج این افتخار ملی متعلق به مجموعه درمانی کشور است.
🔴 تکمیلی/بیماری کرونا آزمونی برای دنیا است
♦️رهبر معظم انقلاب در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت نیمه شعبان:بیماری کرونا یک ابتلای عمومی و آزمون برای دنیاست، دولتها هم در این حادثه امتحان میشوند و مردم هم آزمون میشوند، آزمون عجیبی است.
♦️صدا و سیما در این زمینه بسیار خوب عمل کرده است.
♦️ملت ایران در آزمون کرونا و این بیماری عمومی و وبای مدرن خوش درخشید.
♦️کادر درمانی جان و سلامت خود را در اختیار مردم قرار دادند که این خیلی با ارزش است، خیلی از اینها به خانوادههای خود سر نزدند و دچار خستگی و فشار عصبی ناشی از بیماران بدحال هستند.
♦️طلاب و دانشجویان بسیجی، هزاران بسیجی در بخشهای مختلف و آحاد مردم خدمات با ارزشی که از ازرش توصیف بالاتر است، ارائه کردند که انسان را خرسند میکند.
♦️نیروهای مسلح از همه توان سازندگی و ابتکار خود استفاده کردند، حتی در مسائل علمی و کشفیات و تولید امکانات بهداشتی و درمانی.
↬🍃🆔
─┅─═🍃🌹🍃═─┅─
کیک لیوانی
لیوان هارو با روغن مایع کامل چرب کنید یه دیگ انتخاب کنید و قالب هارو توش بچینید و بزارید روی شعله سرش هم بزارید تا موقعی که مواد آماده میشه توش گرم بشه از هر دستور کیکی میتونید استفاده کنید من دو عدد تخم مرغ رو با دو سومپیمانه شکر و یک چهارم ق چ وانیل با همزن زدمتا خوب کشدار شد بعد نصف پیمانه شیر (یا اب ) + یک سوم پیمانه روغن مایع اضافه کردم مخلوط که شد یک پیمانه ارد + یک ق م بکینگ پودر + دو ق غ پر پودر کاکائو رو الک کردم باهم و بهش اضافه کردم و ریختم توی لیوان ها بعد هر لیوان روی یه قالب سرش رو گذاشتم و بعد نیم ساعت با خلال چک کردم که آماده بود بعد خیلی راحت دورش رو با چاقو آزاد کردم و دراومد