🍃حسن یعنی تمام هست زهرا
🍃حسن یعنی کریم هر دو دنیا
🍃حسن یعنی سکوت و رازداری
🍃حسن یعنی شب و دل بی قراری
🍃حسن یعنی غروری که شکسته
🍃حسن یعنی شهود دست بسته
🍃حسن یعنی غروب و رنگ نیلی
🍃حسن یعنی دوشنبه ضرب سیلی
🍃حسن یعنی بقیع تیره و تار
🍃حسن یعنی در وتیزیِ مِسمار
🍃حسن یعنی نه شمعی نه مزاری
🍃حسن یعنی نداری گریه داری
🍃حسن یعنی به رنگ ارغوانی
🍃حسن یعنی شکسته درجوانی
🍃حسن یعنی شهید زهر کینه
🍃حسن یعنی غریب اندر مدینه
🍃حسن یعنی تمام عشق مادر
🍃حسن یعنی عزیز قلب حیدر
ولادت با سعادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی (ع) پیشاپیش مبارک باد 🌺
اللّهُمَّ لَكَ صُمنا و عَلى رِزقِكَ أفطَرنا، فَتَقَبَّل مِنّا إنَّكَ أنتَ السَّمیعُ العَلیمُ
با سلام و احترام
ضمن قبولی طاعات و عبادات به استحضار می رساند ...
حال که تقدیر زمان باعث شده بمنظور پیشگیری از شیوع بیماری منحوس کرونا امسال از متنعم شدن از سفره کریم اهل بیت ع امام حسن مجتبی ع در مساجد و حسینیه ها محروم باشیم. ..
بنا داریم با همراهی شما مؤمنین روزه دار امسال سفره افطارهایمان را در روز شنبه مورخ 20 اردیبهشت مصادف با روز ولادت آن امام همام را به نام نامی امام حسن مجتبی ع در منازلمان بگسترانیم و برسر خوان و کرمش مهمان باشیم .
ضمنا آمادگی دریافت تصاویر سفره های شما و انعکاس آن در کانال پایگاه را داریم .
التماس دعا
#سفره_دار_کرامت
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_سی_و_هفتم
💠 آینه چشمان سیدحسن را حریری از اشک پوشانده و دیگر برای نجاتم التماس میکرد :«ما اهل #داریا هستیم!» و باز هم حرفش را باور نکردند که به رویم خنجر کشید.
تپشهای قلب ابوالفضل و مصطفی را در سینهام حس میکردم و این #خنجر قرار بود قاتل من باشد که قلبم از تپش افتاد و جریان خون در رگهایم بند آمد.
💠 مادر مصطفی کمرش به زمین چسبیده و میشنیدم با آخرین نفسش زیر لب ذکری میخواند، سیدحسن سینهاش را به زمین فشار میداد بلکه قدری بدنش را تکان دهد و از شدت درد دوباره در زمین فرو میرفت.
قاتلم قدمی به سمتم آمد، خنجرش را روبروی دهانم گرفت و عربده کشید :«زبونت رو در بیار ببینم لالی یا نه؟»
💠 تمام استخوانهای تنم میلرزید، بدنم به کلی سُست شده بود و خنجرش به نزدیکی لبهایم رسیده بود که زیر پایم خالی شد و با پهلو زمین خوردم.
دیگر حسی به بدنم نمانده بود، انگار سختی جان کندن را تجربه میکردم و میشنیدم سیدحسن برای نجاتم #مردانه گریه میکند :«کاریش نداشته باشید، اون لاله! ترسیده!» و هنوز التماسش به آخر نرسیده، به سمتش حمله کرد.
💠 پاهای نحسش را دو طرف شانه سیدحسن کوبید و خنجری که برای من کشیده بود، از پشتِ سر، روی گردنش فشار داد و تنها چند لحظه کشید تا سرش را از تنش جدا کرد و بیآنکه نالهای بزند، #مظلومانه جان داد.
دیگر صدای مادر مصطفی هم نمیآمد و به گمانم او هم از وحشت آنچه دیده بود، از هوش رفته بود. #خون پاک سیدحسن کنار پیکرش میرفت، سرش در چنگ آن حرامی مانده و همچنان رو به من نعره میزد :«حرف میزنی یا سر تو هم ببرم؟»
💠 دیگر سیدحسن نبود تا خودش را فدای من کند و من روی زمین در آغوش #مرگ خوابیده بودم که آن یکی کنارش آمد و نهیب زد :«جمع کن بریم، الان ارتش میرسه!» سپس با تحقیر سراپای لرزانم را برانداز کرد و طعنه زد :«این اگه زبون داشت تا حالا صد بار به حرف اومده بود!»
با همان دست خونی و خنجر به دست، دوباره موبایل را به سمتش گرفت و فریاد کشید :«خود #کافرشه!» و او میخواست زودتر از این خیابان بروند که با صدایی عصبی پاسخ داد :«این عکس خیلی تاره، از کجا مطمئنی خودشه؟»
💠 و دیگری هم موافق رفتن بود که موبایل را از دست او کشید و همانطور که به سمت ماشینشان میرفت، صدا بلند کرد :«ابوجعده خودش کدوم گوری قایم شده که ما براش #جاسوس بگیریم! بیاید بریم تا نرسیدن!» و به #خدا حس کردم اعجاز کسی آنها را از کشتن من منصرف کرد که یک گام مانده به مرگ، رهایم کردند و رفتند.
ماشینشان از دیدم ناپدید شد و تازه دیدم سر سیدحسن را هم با خود بردهاند که قلبم پاره شد و از اعماق جانم ضجه زدم.
💠 کاسه چشمانم از گریه پُر شده و به سختی میدیدم مادر مصطفی دوباره خودش را روی زمین به سمتم میکشد. هنوز نفسی برایش مانده و میخواست دست من را بگیرد که پیکر بیجانم را از زمین کندم و خودم را بالای سرش رساندم.
سرش را در آغوشم گرفتم و تازه دیدم تمام شال سبزش از گریه خیس شده و هنوز بدنش میلرزید. یک چشمش به پیکر بیسر سیدحسن مانده و یک چشمش به امانتی که به بهای سالم ماندنش سیدحسن #قربانی شد که دستانم را میبوسید و زیر لب برایم نوحه میخواند.
💠 هنوز قلبم از تپش نیفتاده و نه تنها قلبم که تمام رگهای بدنم از وحشت میلرزید. مصیبت #مظلومیت سیدحسن آتشم زده و از نفسم به جای ناله خاکستر بلند میشد که صدای توقف اتومبیلی تنم را لرزاند.
اگر دوباره به سراغم آمده بودند دیگر زنده رهایم نمیکردند که دست مادر مصطفی را کشیدم و با گریه التماسش کردم :«بلند شید، باید بریم!» که قامتی مقابل پایمان زانو زد.
💠 مصطفی بود با صورتی که دیگر رنگی برایش نمانده و چشمانی که از وحشت رنگ خون شده بود. صورتش رو به ما و چشمانش به تن غرق #خون سیدحسن مانده بود و برای نخستین بار اشکش را دیدم.
مادرش مثل اینکه جانی دوباره گرفته باشد، رو به پسرش ضجه میزد و من باور نمیکردم دوباره چشمان روشنش را ببینم که تیغ گریه گلویم را برید و از چشمانم به جای اشک، خون پاشید.
💠 نگاهش بین صورت رنگ پریده من و مادرش سرگردان شده و ندیده تصور میکرد چه دیدهایم که تمام وجودش در هم شکست.
صدای تیراندازی شنیده میشد و هرلحظه ممکن بود #تروریست دیگری برسد که با همان حال شکسته سوارمان کرد، نمیدانم پیکر سیدحسن را چطور به تنهایی در صندوق ماشین قرار داد و میدیدم روح از تنش رفته که جگرم برای اینهمه تنهاییاش آتش گرفت...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
ضمن تبریک به مناسبت تولد امام حسن(ع)...😍🌺😍🌺😍🌹😍
🌹مسابقه شماره ۵🌹
۱ معنی لغوی(عرباًاترابا)
الف) زنان زیبا
ب) زنان باکره
ج)زنان هم سن و سال
۲(عظاماً) یعنی ... .
الف )خاک و استخوان
ب )استخوان
ج) هیچکدام
۳ (حِنث)به معنی...
الف) گناه بزرگ
ب)پیمان شکنی و تخلف سوگند
ج) هر دو مورد
۴ نام درختچه بدبو و تلخ مزه ...
الف) زقوم
ب) حَمیم
ج) شَجَر
۵ (یوم معلوم) درایه ۵۰ اشاره دارد به ...
الف) زمان قیامت نزدیک است.
ب) همه مردم در یک روز مشخص جمع می شوند.
ج) قدرت خداوند در محشور کردن یکسان است.
☎️۹۳۶۱۷۱۸۵۶۶الله وردی
صلوات خاصه امام حسن مجتبی(ع)
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی الحَسَنِ بْنِ سَیِّدِالنَّبِیِّینَ وَ وَصِیِّ أَمِیرِالمُؤْمِنِینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یابْنَ رَسُولِ الله
السَّلامُ عَلَیْکَ یابْنَ سَیِّدِ الوَصِیِّیَنَ،أَشْهَدُ أَنَّکَ یابْنَ أَمِیرِ المُؤْمِنِینَ أَمِینُ الله وَابْنُ أَمِینِهِ عِشْتَ مَظْلُوماً وَ مَضْیَت شَهِیداً،
و أَشْهَدُ أَنَّکَ الإمام الزَّکِیُّ الهادِی المَهْدِیُّ،
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَبَلِّغْ رُوحَهُ وَجَسَدَهُ عَنِّی فِی هذِهِ السَّاعَةِ أَفْضَلَ التَّحِیَّةِ وَالسَّلامِ
#عیدتونبابرکت🌱
‼️ورود محتویات معده به دهان در حال روزه
🔷س 4036: گاهی انسان ترش می کند و چیزی از معده ی او به فضای دهانش می آید. حال، اگر روزه داری آن چیز را سَهْواً یا به عَمْد فرو ببرد، روزه اش چه حکمی دارد؟
✅ج: اگر به فضای دهان وارد شود و #عمدا فرو برد، روزه باطل می شود، ولی اگر به طور سهوی فرو برود، روزه باطل نمی شود.
#احکام_روزه #مبطلات_روزه #برگشت_غذا_به_دهان #ترش_کردن #استفراغ #قی_کردن