قِــطـعِـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🍀
سلااااااام به شما رفقای جآن😍 اومدم بگم که...... یه سوپرایز دارم براتون😉😍🙃 سوپرایز منم برای شما ای
راستی..
همرزمای گلمون♥️ اگر انتقادی یا پیشنهادی و... داشتین، میتونین به این آیدی پیام بدین↓ و حرفاتون رو باهاش درمیون بگذارید.😊
@delshekastehe
و حتی میتونین به صورت ناشناس هم بهمون بگین🌱
https://harfeto.timefriend.net/16082861292416
شما رو به خدای بزرگ و مهربون میسپارم🎀
خدانگهدارتون🍀
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
🔰 همـــایـــش مجازی و بزرگ #جدید_الورودها
❓چگونه با امر به معروف و نهی از منکر ، امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را یاری کنیم؟؟
سخنران: استاد ارجمند کشوری آقای علی تقوی مدرس حوزه و دانشگاه
زمان:
یکشنبه ۳٠ آذر ماه
ساعت ۱۷ - ۱۵:۴۵
جهت ثبت نام مشخصات زیر را
فقط به یکی از آی دی ها
در پیامرسانهای ایتا، سروش و بله بفرستید.
✅نام و نام خانوادگی
✅شماره تماس
ثبت نام برادران:
@Man_yek_Basiji_hastam
ثبت نام خواهران:
eitaa.com/Narges312
🌺
eitaa.com/Rihanee
🌺
ble.ir/Narges312
🌺
sapp.ir/Narges312
🌺
ble.ir/Rihanee
🌺
sapp.ir/rihanee1361
عزیزان این جلسه مختص کسانی است که هنوز وارد کانال های آموزش مجازی استاد تقوی نشده اند.
به دلیل ظرفیت محدود جلسه، از پذیرفتن افراد آموزش دیده، معذوریم. 😊
لطفا تا میتوانید این پیام را نشر دهید تا همگان با ظرافتهای امر به معروف ونهی از منکر آشنا شوند. 🌹
❌❌ثبت نام اعضاء کانال های آموزش، به دلیل اتلاف وقت مدیران ثبت نام، اشکال شرعی دارد. ❌❌
#بی_تفاوت_نباشیم
💠 #کلام_شهید
بعد از پایان نماز، وقتی سر به سجده میگذارید، مروری بر اعمال از صبح تا شب خود بیندازید؛
آیا کار هایمان برای رضای خدا بود؟
#شهید_محمدابراهیم_همت🌷
@shahidhojajjy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کدخدا را برسانید!
زمان، مستِ علیست...♥️
#استوری
@shahidhojajjy
#شبتون_شهدایی
شب تا برسد
یاد شما میرسد از راه
در یاد شماییم که آیینه مایید
#یادشهداباصلوات
@shahidhojajjy
خود را بزرگ جلوه دادم
اسرارِ خود را برای دیگران گفتم
با مادرم خوب صحبت نکردم
مراقبت از چشم خیلی کم بود
در نیّاتم دقتِ کافی نکردم
در نعمتهایِ خدا تفکر نکردم
با توجه ذکر نگفتم..:)
#محاسبهنفس
#شهید_مهرانبلورچی
@shahidhojajjy
هدایت شده از .
#غذاینذری😇
شنبہ:
ناهار🌈پیامبر خوبی ها؛ حضرت رسول الله(سلام و صلوات خدا بر او باد)
شـام🌙اقا جانم حضرت امیر المومنین؛ (درود خـدا بر او باد)
❤️یادشہـداباصلوات🌿
🕊زیارتنامه شهدا🕊
🌹🌱🌹🌱اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائُه، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَصفِیاءَ اللهِ و َاَوِدّآئَهُ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ دِینِ الله، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسولِ الله، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرَالمؤمِنینَ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فَاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسَآءِ العَالَمین، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدِ ابنِ الحَسَنِ ابنِ عَلیَّ الوَلیَّ الناصِح، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِالله، بِاَبی اَنتُم وَ اُمیِّ طِبتُم، وَ طابَتُ الاَرضِ اَلَّتی فِیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزََا عَظیمََا، فَیالَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفوزَ مَعَکُم🌹🌱🌹🌱
@shahidhojajjy
#خاطرات_شهدا
#شهید_محمدجواد_تندگویان
از خاطرات یک آزاده از زندان صدام:
به خاطر آنكه قاب عكس صدام را شكسته بودم، مرا به گودالی كه هشتاد و یك پله از زمین فاصله داشت، بردند. آنجا شبیه یك مرغدانی بود.
وقتی مرا در سلولم حبس كردند، از بس كوچك بود، میبایست به حالت خمیده در آن قرار میگرفتم. آن سلول درست به اندازه ابعاد یك میز تحریر بود. شب فرا رسید و كلیههایم از شدت سرما به درد آمده بود. به هر طریق كه بود، شب را به صبح رساندم. تحملم تمام شده بود. با پا محكم به در سلول كوبیدم. نگهبان كه فارسی بلد بود، گفت: چیه؟ چرا داد میزنی؟ گفتم: یا مرا بكشید یا از اینجا بیرون بیاورید كه كلیهام درد میكند. اگر دوایی هست برایم بیاورید! دارم میمیرم. او در سلول را باز كرد و چند متر جلوتر در یك محوطه بازتر كشاند و گفت: همین جا بمان تا برگردم.
در آنجا متوجه یك پیرمرد ناتوان شدم. او در حالی كه سكوت كرده بود، به چشمانم زل زد. بیمقدمه پرسید: ایرانی هستی؟ جوابش را ندادم. دوباره تكرار كرد. گفتم: آره، چه كار داری؟ پرسید: مرا میشناسی؟ گفتم: نه از كجا بشناسم؟ گفت: اگر ایرانی باشی، حتما مرا میشناسی. گفتم: اتفاقا ایرانیام؛ ولی تو را نمیشناسم. پرسید: وزیر نفت ایران كیست؟ گفتم: نمیدانم. گفت: نام محمد جواد تندگویان را نشنیدهای؟
گفتم: آری، شنیدهام. پرسید: كجاست؟ گفتم: احتمالاً شهید شده. سری تكان داد و گفت: تندگویان شهید نشده و كاش شهید میشد.
دیگر همه چیز را فهمیدم. بغض گلویم را گرفته بود. فقط نگاهش میكردم. نگاه به بدنی كه از بس با اتوی داغ به آن كشیده بودند، مثل دیگ سیاه شده بود...،
گفتم: اگر پیامی داری بهم بگو. گفت: این سیاه چال، طبقه زیرین پادگان هوانیروز الرشید است...
گفت: ... پیــــــــــام من مرزداری از وطن است... صبوری من است. نگذارید وطن به دست نااهلان بیفتد. نگذارید دشمن به خاك ما تعرض كند. استقامت، تنها راه نجات ملت ماست. بگذارید كشته شویم، اسیر شویم؛ ولی سرافرازی ملت به اسارت نیفتد. گفتم: به خدا قسم... پیامت را به ایرانیان میرسانم. خم شدم دستش را ببوسم كه نگذاشت...
✅منبع : راوی: عیسی عبدی، رجوع کنید به کتاب ساعت به وقت بغداد، ج1، ص89 – 86.
#شهید_تند_گویان
#وزیر_مدافع_وطن
@shahidhojajjy
✨ آن شب درگيري شديدي ميشود. اميرحسين تماس ميگيرد و از سجاد ميخواهد كه به كمكش برود.
سجاد تكتيرانداز و به اسم مستعار ابراهيم بود و اميرحسين حاجنصیری به اسم مستعار اسماعيل.
✨شب علمیات خيلي رشادت به خرج ميدهند و خيلي از بچهها را از اسارت نجات ميدهند و بسيار پيشروي ميكنند، اما در آن درگيري تيربارانش ميكنند. يك تير به سينه سجاد اصابت ميكند كه به شهادت ميرسد.
✨یکی از دوستانش ميگفت: سجاد هنگام شهادت خواست تا سرش را بلند كنم تا به آقا سلام دهد. سرش را كه بلند كردم گفت: «صليالله عليك يا اباعبدالله».
✨يكي از دوستانش ميگفت چند روز قبل از شهادت، وقتي سجاد از حرم حضرت زينب(س) بيرون آمد، انگار يك متر از زمين بالاتر بود و ديگر مال اين دنيا نبود. واقعاً سجاد به عشق شهادت رفته بود.
@shahidhojajjy