🍃حاجت مردم
من و ابراهیم با موتور به سمت خانه برمی گشتیم . در بین راه پیرمردی برای ما دست تکان داد و موتور را نگه داشتم.
آدرس جایی را پرسید و بعداز اینکه نشانی را به او گفتیم شروع کرد از مشکلاتش گفتن.
ابراهیم پیاده شد و جیب هایش را گشت اما پولی پیدا نکرد. رو به من کرد و گفت:"امیر چیزی همراهت داری؟ "
از قضا من هم چیزی همراهم نبود. ابراهیم ملتمسانه گفت:"امیر تورو خدا بازهم ببین."
باز گشتم، اما چیزی در جیبم نبود و آن روز از پیرمرد عذرخواهی کردیم و به راهمان ادامه دادیم.
در بین راه از آینه موتور که نگاه می کردم دیدم ابراهیم آرام آرام اشک میریزد و از اینکه نتوانسته به نیازمندی کمک کند ناراحت است.
فردا که قرار شد با ابراهیم به بیرون برویم روبه من گفت:"از این به بعد هیچوقت بدون پول ازخانه بیرون نمی آیم که شبیه ماجرای دیروز تکرار نشود."
رسیدگی ابراهیم به مشکلات مردم مرا یاد حدیث سیدالشهدا انداخت که می فرمود:"حاجات مردم به سوی شما از نعمتهای خدا برشماست. در ادای آنها کوتاهی نکنید که این نعمت در معرض نابودیست"
به روایت دوست شهید
ر.ک:کتاب سلام بر ابراهیم۱
#کتاب_خوانی
#زندگی_به_سبک_شهدا
@Shahidhojatrahimi
دنبال "شهرتیم" و پی "اسم و رسم" و "نام"...
غافل از اینکه فاطمه (س) #گــمنام میخرد
شهید گمنام یعنی کسی که اقتدا کرد به مادر سادات
@Shahidhojatrahimi
#شهید_سجاد_زبرجدی
ﺷﻬﯿــﺪﯼ ڪﮧ ﻗﻮﻝ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﺮﺍﮮ ﺯﺍﺋﺮﺍﻧـﺶ ﺩﻋــــﺎ ڪﻨﺪ ...
ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﺯﻫﺮﺍﯼ ﺗﻬﺮﺍﻥ،ﺷﻬﯿﺪﯼ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻗﻮﻝ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﺍﺋﺮﺍﻧﺶ ﺩﻋــــــــــﺎ ﮐﻨﺪ .
@Shahidhojatrahimi
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
عشق به همسر❤️
زمانی که از سر کار با موتورش برمیگشت من همش منتظر بودم که صدای موتور ابوذرو بشنوم برم کنار آیفون تا زنگ و بزنن☺️
با اینکه کلید خونه همراهش بود اما دوست داشت که من در خونه رو براش باز کنم😍
وارد خونه که میشد با اینکه میدونستم خیلی خسته ست اما وارد خونه که میشد آنچنان انرژی داشت و همش میخندید دیگه خستگی در ایشون احساس نمیکردم😌
.میگفت خانومم من چایی☕️ رو دم میکنم ولی دوست دارم شما واسم چایی بیاری
چایی دست شما یه مزه دیگه ای داره😋
دوست داشت همش کنارش بشینم و ازش دور نشم حتی آشپزخونه هم که میرفتم میومد کنارم و کمکم میکرد😊
میگفت کنارم نیستی دلتنگت میشم
توی کارای خونه خیلی کمکم میکرد نمیذاشت زیاد کار کنم بعضی وقتا یا باهم ظرف میشستیم یا اینکه نمیذاشت من بشورم خودش همه ظرفارو میشست
میگفت کمی استراحت کنم بعدش بریم بیرون.
اکثرا پارک میرفتیم
با اینکه زندگی ساده ای داشتیم ولی خیلی خوشبخت بودیم☺️
با موتور همه جا را میگشتیم
شهید مدافع حرم ابوذر امجدیان🌹🍃
نقل_از_همسر_شهید🌺
@Shahidhojatrahimi
❦☀️❦✥🕊✥❦☀️❦
کیست آنکه در حال رکوع انگشتر خود را به فقیر بخشید؛
کیست آنکه برادر و جان نبی بود؛
و چه کسی شب در بستر محمد (ص) خوابید؛
تا پیامبر (ص)، شبانه، آهنگ غار کند...
#جانم_علی
#لیله_المبیت_گرامی
#موفقیت_شغلی
🖊 شخصے نزد آیت الله
بهجت گله کرد که دست به
هر شغلے مے زند ناکام است
فرمود زیاد استغفار کن و اگر
حل نشد بدان کم بوده یا با
اعتقاد نبوده ➘
📚 نفس مطمئنه ۵۴
🍃 @shahidhojatrahimi
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
لبخند اخر😊
جمعه...چهارده خرداد یکهزار و سیصد و نود و پنج
ساعت نُه و پنجاه دقیقه صبح.
از صبح زود رفته بود سرکشی خطها.
حالا پناه آورده بود به چادر دوتا از بچه های فاطمی تا کمی استراحت کنه.
تو یه چادر گیرش آوردم تا به یاد قدیما یه کم سر به سر هم بذاریم و بخندیم
داشت با بیسیم حرف میزد.
دوربین رو روشن کردم و شروع کردم ازش فیلم گرفتن.
یکی دو جمله که پشت بیسیم گفت دوربین رو به صورتش نزدیکتر کردم.
با خنده یه نگاهی به لنز دوربین کرد و گفت:
ازین محمودَم انقد عکس گرفتی که شهید شد از ما عکس نگیرو پقّی زد زیر خنده😂 و دوباره جواب بیسیم رو داد...
بعد از ظهر که رفتم سروقتشون یکی از بچه ها گفت:
مرتضی هم شهید شد.🕊
انتحاری که زد موند زیر آوار..
موندم زیر آوار این خبر...مرتضی جان
دروغ گفتی مگه نه؟
دلت غنج میرفت که بری پیش محمود.
حالا پیش همید.😔💔
مثل اونروزا که باهم هم اتاق بودید
حالا پیش همید
و باز هم گپ و گفت و کل کل و بزن در رو و...
حالا پیش همید مسیب
خوش به حالتون.😭
تو رو خدا اگه جاتون رو تنگ نمیکنیم
جای ما رو هم خالی کنید.😭
میدونی که دل منم غنج میره.
خوش باشی سید
خوش باشی عزیرم
خوش باشی رفیقم
خوشی باشی
دلم براتون تنگه
تنهام نذارید.
#به_نقل_از_همرزم_شهید
مرتضی مسیب زاده🌹🍃
@Shahidhojatrahimi
مــے گـفـتـــ :
اگر میگویـید الگویتانـ
حــضرت زهرا(س) استـ باید
کاری کنید ایشان از شما
راضے باشند و حجاب
شما فاطمے باشد.
شهید ابراهیم هادے
@Shahidhojatrahimi