❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️
#روایتگــــرے
حــاجحسیــݩیڪتا🎤
شب عملیات با یکی از بسیجےها داشتم حرف می زدم.
یهو رفت کنار؛ رو به صحرا، پلاک شو در آورد انداخت تو صحرا❗️
داد زدم: " چیکار می کنے❓ الان #شهید می شی، بعد جنازت بر نمی گرده؟! "
گفت: " دارم شهوت #شهادتـــــ💔 رو تو خودم می خشکونم. "
من که تعجب کردم،😳
گفتم: 🤔
" شهوت #شهادتـــــ💔 دیگه چه صیغه ایه❓ "
گفت: " الان داشتم فکر می کردم می رم #شهید می شم. بعد برام یه مجلس خوب می گیرن❗️
خوشحال شدم.
ولی من دارم واسه خدا می رم میدون. اینا که به خاطر خدا نیست.😔☝️
برای همین دارم شهوت #شهادتـــــ💔 رو می کُشم ... "
... هنوز هم جنازه ی اون بسیجے بر نگشته.😭😭💔
#شهـــدا شهــوت شهـــادت مےخشکوندن💔🕊
@Shahidhojatrahimi
✍ اگر همهی مسئولین کشور اینگونه بودند، ایران گلستان می شد
#بیت_المال
#سردار_شهید_کاظمی
@Shahidhojatrahimi
شہدا
تبسم زیباےتان
دنیایـے حرف دارد
براے آنانڪہ
شهادت رارفتن پنداشتند!
امابہ قول سیدشہیدان اهل قلم
حقیقیت آنست ڪہ شهداماندهاند
وزمان،ماراباخودبرده است
#شهيد_حجت_الله_رحيمي
🍀 @Shahidhojatrahimi
•|بَسیْجیِ خٰامِنه اْی|•:
#خاطره
یکبار فاطمه را گذاشت روی اُپن آشپزخانه و به او گفت: "بپر بغل بابا"
و فاطمه به آغوش او پرید.
بعد به من نگاه کرد و گفت:
"ببین فاطمه چطور به من اعتماد داشت او پرید و میدانست که من او را میگیرم ، اگر ما اینطور به خدا اعتماد داشتیم همه مشکلاتمان حل بود.
#توکل_واقعی یعنی همین که بدانیم در هر شرایطی خدا مواظب ما هست"
به نقل از همسر شهید #مصطفی_صدرزاده
همراه بچههاي كوه تفحص لشكر عاشورا، در منطقه فكه، همانجايي كهروزي در بهار سال 62 عمليات والفجر يك انجام شده بود، خاكريزها و شيارهارا ميگشتيم تا شهيدان بر جاي مانده را بياييم، روي يكي از خاكريزها باصحنه جالب و باور نكردني اي روبه رو شديم.
بسجي اي آرپي جي زن، روي زانون نشسته بود تا تانك رو به رويش را بزند،ولي بلافاصله پس از شليك موشك گلوله تك تيراندازان عراقي پيشاني اشرا شكافته و او كه روبه جلو افتاده بود، در همان حال لوله آرپي جي به صورتعمود بر زمين مانده و بدن او متكي بر آرپي جي، به حالت نيمه سجده رويخاكريز مانده بود،
آرام و آهسته، استخوانهايش را جمع
داشتيم مى رفتيم به طرف ميدان مين براى شناسايى راه كار. مى خواستيم از آنجا كار را شروع كنيم تا به جايى كه احتمال مى داديم تعدادى شهيد افتاده باشند برسيم. همراه بچه ها، در منطقه 112 فكه، نرسيده به ميدان مين، متوجه سفيدى روى زمين شدم كه به چشم مى زد. هر چيزى مى توانست باشد. منطقه را سكوت محض گرفته بود. فقط باد بود كه ميان سيم هاى خاردار گذر مى كرد.
به نزديكش كه رسيدم، از تعجب خشكم زد، پيكر شهيدى بود كه اول ميدان مين روى زمين دراز كشيده بود. اول احتمال داديم شهيدى است كه تير يا تركش خورده و افتاده اولميدان مين. بالاى سرش كه رسيدم، متوجه يك رديف مين منور شدم; دنبال آن را كه گرفتم، ديدم جايى كه او دراز كشيده است، درست محل انفجار يكى از مين هاى منور است.
مين منور شعله بسيار زيادى دارد. به حدى كه مى گويند كلاه آهنى را ذوب مى كند. حرارتى كه رد نزديكى آن نمى توان گرمايش را تحمل كرد. خوب كه نگاه كردم ديدم آثار سوختگى به خوبى بر روى استخوان هاى اين شهيد پيدااست. در همان وهله اول فهميدم كه چه شده است! او نوجوانى تخريبچى بوده كه شب عمليات در حال باز كردن راه كار و زدن معبر بوده است تا گردان از آنجا رد شوند، ولى مين منورى جلويش منفجر شده و او براى اينكه عمليات و محور نيروها لو نرود، بلافاصله خودش را بر روى مين منور سوزان انداخته تا شعله هاى آن منطقه را روشن نكند و نيروها به عمليات خود ادامه دهند.
پيكر مطهر سوخته او را كه جمع كرديم، از همان معبرى كه او سر فصلش بود، وارد ميدان مين شديم. داخل ميدان، ده پانزده شهيد در راه كار، پشت سر يكديگر دراز كشيده و خفته بودند.
پلاك آن شهيد اولى ذوب شده بود ولى شهدايى كه در ميدان مين بودند پلاك و كارت شناسايى بعضى شان سالم بود و شناسايى شدند كه فهميديم از نيروهاى دلاور لشكر 31 عاشورا بوده اند و يكسرى هم از نيروى ارتش لشكر 81 زرهى خرم آباد.
مادرها شبیه نخ تسبیح میمانند ،
به نسبت دانه ها کمتر خودنمایی میکنند
اما اگر نباشند هیچ دانه ای کنار دیگری نمیماند !
خدایا نخ هیچ تسبیحی پاره نشود … .
خبرگزاری تسنیم: انگیزه برای حضور در جمع مدافعان حرم اهل بیت(ع) سن وسال نمیخواهد، آگاهی و اشتیاق میخواهد، دلی قرص و شجاعتی مثال زدنی. وقتی همه اینها در دل دردانه پسری که تنها چند روز مانده تا 20 ساله شود، جمع میشود، دیگر کسی همچون سید مصطفی برای رفتن سر از پا نمیشناسد. آنقدر بی تاب رفتن میشود که همه، از جمله پدر و مادرش به این نتیجه میرسند که نمیتوانند مانعش شوند. شوق رفتن او را از این دنیای خاکی کند و با خود برد.نابغه کوچک مدافعان حرم، جوانترین شهید مدافع حرم ایرانی و القاب مختلف دیگری که هیچکدام نمیتواند به تنهایی گویای دل بزرگ این شهید باشند.
#خاطره
هر #جنازه ای اگه یه هفته زیر آفتاب
گرم جنوب بمونه
حتما #بو میگیره و تغییر میڪنه،
اما #پیڪر_غلامعلی هیچ تغییری
نڪرده بود...
#شهید_غلامعلی_پیچک
#یادش_با_صلوات
💕 @Shahidhojatrahimi
❦☀️❦✥🕊✥❦☀️❦
#جانم_مولا_رضا
به هوای حرمش میگذرد ایامم
کوه دردم که کند نام رضا آرامم
ای اسوه ی احسان و کرم آقا جان
دیوانه ام از شوق حرم آقا جان
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
❦☀️❦✥🕊✥❦☀️
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
با شهدا دوست بود☺️ و از آنان مُد میگرفت👌
در زمینه شهدا فعالیتهای زیادی انجام می داد❤️
دفتری داشت📝 که خاطرات شهدا و خلق و خوی شهدا را در آن ثبت میکرد🖊 و سعی میکرد خود را شبیه شهدا کند☺️
با بسیاری از شهدای دفاع مقدس و امنیت دوست و رفیق بود😍
مثل شهید مرتضی جاوید،☺️ شهیدعلی اکبر رحمانیان، شهید خلیل عسکری و شهید مهدی مولانیا
روایتی :از پدر بزرگوار شهید❤️
#شهید_مدافع_حرم_ایمان_خزاعی_نژاد
#سالروزشهادت💔🕊
@Shahidhojatrahimi
شهید مدافع حرمی که با خرید و فروش ضایعات روزی خود را میگذراند، خود را به حرم زینبی رساند و روزی خود را از حضرت زینب (س) گرفت...
روزی به نام شهــ🌷ــادت
شهيد ناصر مسلمی سواری🌷
@Shahidhojatrahimi
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
🔻شهید محمدامین کریمیان. طلبه بود. مسلط به زبان انگلیسی. بورسیه تحصیل در فلسفه غرب دانشگاه آلمان نیز پذیرفته شده بود، بارها از او خواستند که برای تبلیغ به کشورهای انگلیسی زبان برود. قبول نکرد گفت به زبان عربی هم مسلط هستم، مرا به سوریه یا لبنان بفرستید. بعنوان مبلغ به سوریه اعزام شد و گرفت آنچه را که می خواست....
قسمتی از وصیتنامه: "من از این دنیا با همه زیباییهایش میروم. همه آرزوهایم را رها میکنم اما به ولایت و حقانیت علی بن ابیطالب و خداوندی خدا یقهتان را میگیرم اگر امام خامنهای را تنها بگذارید..."
@Shahidhojatrahimi
#حدیث_امروز 🌸
امیرالمؤمنین علـے علیہ السلام مـےفرمایند :
هر گاه سخنـے ازشخصـے سرزد ،
و تومـےتوانـے براے آن
توجیہ خوبـے بیابـے ،
بہ آن گمان بدمبر
📚 نهج البلاغہ ، حڪمت ۳۶۰
🍃 @shahidhojatrahimi
#کلام_شهید:
بی من اگر به #کربلا رفتید از آن تربـت پـاڪ؛ مشتی به همـراه بیاورید و بر گـورم بپاشید شاید به حـرمت این خاڪ خــــدا مـرا بیامــرزد...
#شهید_سردار_صادق_مزدستان
لشکر۲۵ڪـربلا
شهادت: فکه۱۳۶۱
«شهید سید مصطفی موسوی» روز پنج شنبه 18 آبان 1374 به دنیا آمد و در پنج شنبه 21 آبان ماه 1394 و تنها 3 روز پس از قدم گذاشتن به سن 20 سالگی، در سوریه، جام شهادت را نوشید. مصطفی که از نسل دهه 70 بود، بر خلاف خیلی از هم نسلهایش، خیلی زود راه و هدف خود را پیدا کرد و با معرفتی که با مطالعه فراوان و گوش به فرمان رهبر بودن به دست آورده بود، به خیل عظیم آسمانیانی شتافت که نزد خدا روزی می خورند. شیفته شهید بابایی بود و از وقتی با این شهید آشنا شد شوق پرواز درونش، شعله ور شد. https://eitaa.com/shahidhojatrahimi
پیشاپیش سالروز شهادت امام حسن عسکری علیه السلام را خدمت فرزند و جانشین برحق ایشان، امام مهدی (عج) و شیعیان و محبان ان حضرت تسلیت عرض مینماییم.
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
@Shahidhojatrahimi
مصطفی هیچ وقت دوست نداشت در کوچه بازی کند و پدرش اصرار داشت که در کوچه با هم سن و سالهایش بازی کند تا اخلاق مردانه پیدا کند، اما او خیلی زود به خانه بر میگشت. من همیشه همبازی بچهها بودم. وقتی3 یا 4 ساله بود، گِل بازی را خیلی دوست داشت. با دستهای کوچکش خاک را الک میکرد و برایش گِل درست میکردم و با آن شکلهای مختلفی درست میکرد. قبل از این که به مدرسه برود، به پدرش گفته بود برایش اره مویی، چسب و چوب بخرد و با صبر و حوصله زیادی که از همان بچگی داشت، وسایل مختلفی میساخت. موسوی:
https://eitaa.com/shahidhojatrahimi
🌹 #شهید_مرتضی_حسین_پور
🖋 #وصیت_شهید
من برای شهادت اصرار نمیکنم ؛
آنقدر کار می کنم که لایق شهادت شوم ،
و خدا مرا بخرد ...
🌹 #شهدا_را_فراموش_نکنیم
@Shahidhojatrahimi
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
🌹 #شهید_هادی_ذوالفقاری
هادی همیشه از شهدا حرف می زد . از نحوه شهادتشون ، از زندگی نامه شون و...
به سه #شهید علاقه ویژه ای داشت . حاج ابراهیم همت ، ابراهیم هادی و محسن دین شعاری . در هر فرصتی یک چیزی از این #شهدا می گفت . همیشه یک تعداد زیادی از عکس های #شهدا را می آورد خانه و از خانه می برد مسجد . یادمه فیلم خداحافظ رفیق را خیلی دوست داشت ، آخرش هم مثل آن هاشد.
🌸 @shahidhojatrahimi