eitaa logo
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
2.2هزار دنبال‌کننده
31.4هزار عکس
12.5هزار ویدیو
106 فایل
❣🍃بسم رب خادم الشهداء🍃❣ 🥀شھید...به‌قَلبت‌نگـاھ‌میکُند اگࢪجایےبࢪايَش‌گذاشتھ‌باشےمےآيد‌مےمانَد لانھ میکُند تاشھيدت‌ڪُند ﴿شهیدحجت الله رحیمے♡﴾️🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌹🍃🌹🍃 قیمت ندارد جـان تو قیمت ندارد ناله‌ی هرچه دلار و درهم دنیاست یک جا فدای 💔 شهیـد محمـدتقـے سالخـورده🌺🍃 شادی روحشون صلوات🌹🍃
دلگـــویه های دختر شهید محرم ترک (فاطمه خانم) 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷 🔰«و لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون...» ⚜«هرگز گمان مبرید کسانی که در راه خدا می‌شوند مرده‌اند بلکه آنان زنده هستند و نزد خداوند متعال در حال ارتزاق هستند»؛ 🔰«السابقون السابقون اولئک المقربون» ⚜«...و باز خداوند در قرآن می‌فرماید کسانی که السابقون و پیشی گیرندگان بودند نزد خدا از هستند». 🔰امروز می‌خواهم از کسی صحبت کنم که با من است. عده‌ای فکر می‌کنند که من مرده است ولی می‌دانم که من هم مثل همه شما پدر دارم😊. ✓با او حرف می‌زنم. ✓مشورت می‌کنم✓ نگاهش می‌کنم ✓با او بیرون می‌روم و✓ گاهی هم مثل همه شما با او بازی می‌کنم. 💥البته تنها یک فرق کوچک با شما دارم و آن فرق این است که پدر من است که در کنار طاقچه ما است😔. 🔰در یک روز سرد زمستانی❄️ که همه مهیای استقبال از « » بودند تلفن☎️ به صدا درآمد؛ تلفن را برداشت و بعد از چند ثانیه صحبت کردن تلفن از دستش رها شد با صدایی لرزان گفت: «فاطمه جان! پدر آمد». آری« » واژه‌ای بس است. شب قبل 🌒از شهادتش🌷 در خواب دیدم که با لباس سفید و کوله‌باری در دست، با من خداحافظی👋 می‌کند و وصیت و سفارش «محمدحسین» و «مادر» را به من می‌کرد. و ما ادراک ماالمادر. من گریه می‌کردم😭 و او مرا سفارش‌ها می‌کرد و از آن روز به بعد در خواب هم او را ندیدم🚫. 🔰او هیچوقت طاقت مرا نداشت و من هم هیچوقت طاقت فراقش را نداشتم شاید فقط کسانی بتوانند درک کنند که داستان و داستان غریبی و اسیری حضرت رقیه(س)🏴 را خوانده باشند داستان درخواست و آوردن غذا به خرابه... بگذارید نگویم تحملش سخت است😭... حتی تصورش هم برای شما سخت است. من مانده‌ام اگر بابا دست مسیحایی بر سرم نکشیده بود الان چگونه می‌توانستم با شما مردم خوب صحبت کنم⁉️ درد و دل‌ها بسیار است و وقت کم بگذاریم و بگذریم. 🔰اما از محبوب خویش بگویم که که بودند و چه کردند و از ما چه می خواهند؟ به قول امام خوبی‌ها ، «شهدا در قهقهه مستانه خویش عند ربهم یرزقون هستند، شهدا🌷 تبلور همه خوبی‌ها هستند👌». بابا می‌گفت: «هرجا ظلمی به در هرجای کره زمین شود باید در مقابل آن ظالم ایستاد👊 و آخر هم در همین راه خون خود را تقدیم امام زمان نمود و نام خود را در زمره سابقون از حضرت زینب(س) به یادگار گذاشت». 🔰شاید شهدا از من به عنوان رسالت زینبی، صبر عفاف و و از شما زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا را بخواهند امروز در شهر گشتی بزنید و ببینید چقدر یاد و خاطره شهدا را زنده کرده‌ایم⁉️ مقایسه‌ای بین کنید و قضاوت کنید که چقدر ارادت‌مان را به سوسن و نسترن نشان داده‌ایم و چقدر به نام شهدا😔؟ در پایان حرف‌هایم خودم را با صحبت‌های امام و مقتدای خویش حضرت به پایان می‌برم امروز زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست❌ دختــــر شهید @Shahidhojatrahimi
•🌱🌱• ✍رفقا بخونید 👌 به نقل از شهید : 🔹از روزی كه او آمد، عجيبی در اردوگاه افتاد‼️ لباس های كه خاكی بود و در كنار ساكهايشان قرار داشت، شبانه شسته می شد و روی طناب وسط اردوگاه خشك شده بود.👖👕 🔸ظرف بچه ها هر دوسه تا دسته ، نيمه های شب خود به خود می شد. هر پوتيني كه شب از چادر می ماند، صبح واكس خورده و جلوی چادر قرار ...👞👞 🔹او كه از كوچكتر و شوختر بود، وقتی اين اتفاقات را می ديد،می خنديد و می گفت: اين كيه كه شبها زورو بازی در می آره و لباس بچه ها و ظرف رامی شوره؟☺️ و گاهی می گفت : « زورو، لطف كنه و امشب لباسهای منم بشوره و پوتينهام رو هم بزنه»😅✋ 🔸بعد از ، وقتی «علی قزلباش » شهيد شد، از بچه ها با گريه گفت: يادتونه چقدر قزلباش زوروی رو مسخره مي كرد...؟ زورو بود و به من قسم داده بود كه به كسی 😭 📝 برگرفته از : خاطرات ابر و باد
💔چهل روز است که گلگون گشته صحرا زخـــــــــون پاک 🏴چهل روز است خــاموش است خاموش چــــــــــــــــراغ آل طاها 💔چهل روز است گشتــــــــــه ورد حسینـــــــــــم وا حسینم وا حسینم 🏴چهل روز است کـــــــــــز قتل حُسینش پــــــریده رنگ از رخسار زهرا 😭 💔چهل روز است مـــــــــی سوزد سکینه دلــــش بشکسته است از داغ 🏴چهل روز است کز خــــــون نقش بسته بـــه لوح عشق هفتاد و دو امضا 💔چهل روز است از هجـــــــران اکـــــبر خـــــورد خون جگر، پیوسته لیلا 🏴چهل روز است گلهـــــــــــــای رسالت خـــــــــــــزان گشته🍂 از بیداد اعدا 💔چهل روز است بیـــــــــــاد اصغرم من بــــــــــه یــاد روی ماه من 🏴چهل روز است قدم از غـــــــــم خمیده بیـــاد در خون طپیده 💔چهل روز است دلم دریای خــون است ز هجرانت غمم از حد فزون است 🏴چهل روز است که چون نـــی در نوایم بیــــــــــــاد 💔چهل روز است که رفتم زیــــــن بیابان بــــــــرون همراه این جمع پریشان 🏴کنون ای خفته در خاک ای بـــــــــرادر زجـــــــا برخیز به استقبال 😔 💚زینب(س) کنار قبر امام حسین (ع)🕌 🌹🍃🌹🍃
تو گفتی عاشقم هستی شاید به عشقت دیده لایق نیست ای مـاهِ پشت هاله‌ای از ابر🌥 مفقود ماندن رسم عاشق نیست😔 📎فاطمه ثنا خانم ، نازدانه
تو گفتی عاشقم هستی شاید به عشقت دیده لایق نیست ای مـاهِ پشت هاله‌ای از ابر🌥 مفقود ماندن رسم عاشق نیست فاطمه ثنا خانم ، نازدانه @Shahidhojatrahimi
🏴°•●⚫️●•°•●⚫️●•°•●⚫️●•°🏴   💔 زبان حال (س) 🌾حرف از آخر می‌زنی بابا 🍂از پیش کجا پر می‌زنی بابا 🌾این لحظه‌ها یاد گذشته کرده‌ای انگار 🍂حرف از وصیت‌های مادر می‌زنی 🌾دل‌شوره داری،از نگاهت خوب می‌فهمم 🍂داری گریزی به در می‌زنی بابا 🌾زهرای تو پشت و پناه 🍂هرچند حرف از زخم بستر می‌زنی بابا 🌾یک روز می‌بینی مرا بین 🍂یک روز می‌آیی به من سر می‌زنی بابا😭 🌾گفتی که خیلی زود می‌آیم 🍂پس لحظه‌ها را می‌شمارد یادگار تو ◾️السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، ◾️السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا نَبِيَّ اللَّهِ، @Shahidhojatrahimi
بسم الله الرحمن الرحیم من تابستان خود را اینگونه گذراندم... گاه غرق در دریای سکوت گاه طوفان زده از سرفه و بی تابی .... @Shahidhojatrahimi
#بابای_مهربونم... #دختر است و نازکردن براے بابا❤️ و "نفَسِ بابائے" شنیدن از #بابا 💥امّا #نازدانہ‌ات چہ کند⁉️ بادنیا دنیا، دل‌تـنگےاش💔 و آرزوے #نازکردن برایت 🍃🍂🍃 دلش #دختـر مےخواست دختری ڪہ با شیرین زبانے😍 " #بابا " صدایش ڪند ... #حلمـا خانـم ۱۸ روز پس از شهـادت🌷 " پـدر" بہ دنیا آمد. شهید #میثم_نجفی 🌷 @Shahidhojatrahimi
#شب_بخیـر_بابا😔 💔دلت که هوای #بابا را بکند ✾دیـگر نـه #کـربـلا مـی خواهی ✾نـه عـاشـورا❌ 💔فقط چشمانت خرابه #شام میبیند ✾و #دختـری کـه آرام بابا را ناز میکرد نازدانه شهید: نیایش #شهید_رضا_دامرودی #شبتون_شهدایی 🌙 @shahidhojatrahimi
#همسرانه💔 مهدی جان امشبـ🌓 میخواهم از #سلما برایت بگویم؛ از بزرگ شدن سلما، که لحظه لحظه اش، #تصور کنار تو💞 بودن بود... ⇜از روزی که یاد گرفت #بابا بگوید و دلم لرزید💓 و گونه هایم شوره زار باران شد😭 ⇜از روزی که از #تو نشان خواست و چمدانت💼 را نشانش دادم یا روزی که خواست #قبر کوچکی داشته باشد که در خیال💭 کودکیش تورا آنجا بجوید ⇜یک‌روز سر سفره بی هوا گفت برای بابا مهدی #صلوات، و همه مات ماندیم و باریدیم😢 ⇜یک روز در خیابان عکست📸 را دید و با #افتخار نشانت می داد و فریاد میزد #بابامهدی من... ⇜آن روز که #چادر سر کردو چقدر جایت خالی بود تا دستان کوچکش رابگیری و به #مسجد ببریش... مثل آرزویت💖 من با همه اینها #چهار_سال را چهار قرن گذراندم😔 #شهید_مهدی_ثامنی_راد #شبتون_شهدایی 🌙 @shahidhojatrahimi
🔸 #بابا مهدی جان؛ وصیت📜 کرده بودی که روی سینه ات سربگذارم 🔹آن شب در #معراج خواستم سر روی سینه ات بگذارم ⚡️اما هرچه گشتم #آغوشی نبود😔 🔸عکس هایت📸 را کنار مامان دیده ام، قدو #قامتت، دستهایت. همان عکسها که #مرا در آغوش داشتی💞 پس چرا نیمی از آن قدو قامت هم در تابوت⚰ نبود؟ 🔹خواستم مثل #رقیه(س) سرت را بغل کنم نمی شد❌ دستانم #استخوان هایی را لمس کرد که گفتند بابا مهدی ست😭 باشد #سهم_من از آغوشت💖 همین بود.. #عاشقانه_های_سلما #شهید_مهدی_ثامنی_راد #شبتون_شهدایی 🌙 @shahidhojatrahimi
عاقد دوباره گفت: وکیلم⁉️ #دلش شکستـ💔 یعنی به #قاب_عکس امیدی دگر نبود او گفت: با اجازه #بابا، بله بله😔 مردی که غیر #خاطره ای مختصر نبود #دختران_شهدا🌷 #شبتون_شهدایی🌙 @shahidhojatrahimi
🔸 #بابا مهدی جان؛ وصیت📜 کرده بودی که روی سینه ات سربگذارم 🔹آن شب در #معراج خواستم سر روی سینه ات بگذارم ⚡️اما هرچه گشتم #آغوشی نبود😔 🔸عکس هایت📸 را کنار مامان دیده ام، قدو #قامتت، دستهایت. همان عکسها که #مرا در آغوش داشتی💞 پس چرا نیمی از آن قدو قامت هم در تابوت⚰ نبود؟ 🔹خواستم مثل #رقیه(س) سرت را بغل کنم نمی شد❌ دستانم #استخوان هایی را لمس کرد که گفتند بابا مهدی ست😭 باشد #سهم_من از آغوشت💖 همین بود.. #عاشقانه_های_سلما #شهید_مهدی_ثامنی_راد #شبتون_شهدایی 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidhojatrahimi
💠همسر بزرگوار شهید عبدالله باقری: ⭐️دختر کوچکم می گوید: بهشت تلفن☎️ ندارد تا من با #بابا حرف بزنم؟ 🌟خب #من دلم تنگ شده و می خوام صداش رو بشونم؛ بابا دلش💔 برای ما تنگ نمیشه⁉️ #بهشت_تلفن_ندارد #شهید_عبدالله_باقری #شبتون_شهدایی🌙 @shahidhojatrahimi
#بابای_مهربونم...♥️ #دختر است و نازکردن براے بابا😔 و "نفَسِ بابائے" شنیدن از #بابا 💥امّا #نازدانہ‌ات چہ کند بادنیا دنیا، دل‌تـنگےاش💔 و آرزوے #نازکردن برایت دلش #دختـر مےخواست دختری ڪہ با شیرین زبانے " #بابا " صدایش ڪند ... #حلمـا خانـم ۱۸ روز پس از شهـادت " پـدر" بہ دنیا آمد. #شهید_میثم_نجفی #دردانه_شهید #دخترا_بابایی_اند #شبتون_شهدایی🌙 @shahidhojatrahimi
🔸چهار سال از #نبودنت گذشت رفیق... 🔹چهار ساله که امیرحسین #بابا نداره😔😔 ۱۶ آبان/سالگرد شهادت🌷 #شهید_محمدحسین_محمدخانی @shahidhojatrahimi
4_311104783559688611.mp3
3.63M
💔★💔★💔 الو سلام‌ #بـابـا...😔 🌾گوشیت داره بوق مے خوره 🌾پس چرا #چیزےنمیگے😭 🎤بـانـواے: مـحـمـد #مـحـمـدزاده @shahidhojatrahimi
#بابا اگه بیاد . . . 😔 چه #شبایی چشم خیسم واسه تو ستاره🌟 بارید از عروسکام میپرسم از #بابام خبر ندارید⁉️ جز #عروسکام تو دنیا دیگه من چیزی ندارم😢 هرچی دارم رو میدم که #تو_بیای بازم کنارم💞 🔺نازدانه #شهید_محمود_رضا_بیضایی @shahidhojatrahimi
🔸 #بابا مهدی جان؛ وصیت📜 کرده بودی که روی سینه ات سربگذارم 🔹آن شب در #معراج خواستم سر روی سینه ات بگذارم ⚡️اما هرچه گشتم #آغوشی نبود😔 🔸عکس هایت📸 را کنار مامان دیده ام، قدو #قامتت، دستهایت. همان عکسها که #مرا در آغوش داشتی💞 پس چرا نیمی از آن قدو قامت هم در تابوت⚰ نبود؟ 🔹خواستم مثل #رقیه(س) سرت را بغل کنم نمی شد❌ دستانم #استخوان هایی را لمس کرد که گفتند بابا مهدی ست😭 باشد #سهم_من از آغوشت💖 همین بود.. #عاشقانه_های_سلما #شهید_مهدی_ثامنی_راد @shahidhojatrahimi
⇜حالا که رفته ای👤 ★ هایم زیاد شده😔 💔شبـ بیداری هایی از بارانـ🌧 تر ★شبـ بیداری هایِ 😭 💔سنگین و گلوگیر ★واشک هایی که فریاد میزنند ⇜حالا که رفـته‌ای آسمانم بی تو💕 بارانیست😭 فرزند 🌷 🌙 @shahidhojatrahimi
🍄مهدی در روزهای آخر گفته بود: این روزها خیلی برایم شیرین شد😍 به حسین گفتن را یاد بده تا من برگردم 🍄هرچند دل کندن💕 سخت است ولی برخودم میدانم که فقط به فکر بچه های خودم نباشم، به فکر بچه شیعه های محاصره شده در هم باشم👌 🌹🍃🌹🍃 @shahidhojatrahimi
❣﷽❣ 📚 🌷 ↶° به روایت: همسرشهید 7⃣1⃣ 📝تا مدت ها تعقیبش می کردند.تمام کلاس ها و جلسه های و مخفیش را تعطیل کرد. به من هم گفت تا مدتی جلسه ی قرآن و این چیزها نرم. تصمیم گرفت برنامه های تفریحیمان را زیاد کند. انگار خدا خواسته بود برای حامد. 📝هرشب می رفتیم این طرف آن طرف؛ ، جشن، سینما اینقدر رفته بودیم پارک که حامد می گفت: مامان! چی شده که هرشب من رو می بره پارک؟ توی همین اوضاع، خانم یکی از افسرهای مافوق یوسف، زایمان کرد👶 ما سال به سال خانه شان نمی رفتیم. به ماها نمی خوردند شاه دوست بودند. 📝ولی وقتی یوسف فهمید خانمش زایمان کرده، تلفن زد☎️ خانه شان و تبریک گفت: چشمتون روشن، امشب می خوایم بیایم دیدن شما. و رفتیم، توی راه دوباره فهمید که دارند می کنند. میدان احتشامیه نگه داشت و رفت توی یک گل فروشی. وقتی بیرون آمد اصلا ندیدمش. یک سبد گل بزرگ💐 و قشنگ گرفته بود. این قدر بزرگ بود که خودش پیدا نبود. 📝آن را بردیم برای خانواده ی همان افسر. گاهی هم مراسمی بود که باید با هم می رفتیم، مثل سالگرد تولد شاه👑 سالگرد کشف ، مهمانی باشگاه افسران یا مجلس که افسرهای گارد هم باید شرکت می کردند. این جور موقع ها من را می فرستاد اصفهان پیش پدر و مادرم. 📝وقتی ازش می پرسیدند: چرا خانمت رو نیاورده ای؟ می گفت: خانمم کسالت داشته، یا رفته . توی آن مهمانی ها نمی شد با حجاب بروم؛ حتی با روسری. ولی خودش برای این که شک نکنند، کت و شلوار های مد روز می پوشید و کراوات های👔 شیک می زد؛ حسابی به سر و وضعش می رسید. 📝وقتی بهش مشروب🍾 تعارف می کردند، می گفت: به معده اش نمی سازد و نمی خورد. دوستانش دیگر اخلاقش را می دانستند. برای همین هم توی مهمانی ها هیچ وقت به رقص دعوتش نمی کردند. نمی توانستیم  مثل بقیه ی مردم برویم تظاهرات✊ خیلی توی چشم بودیم. گاهی یواشکی وقتی حوری و حسن یا فک و فامیل ها می آمدن تهران ما زن ها با هم میرفتیم؛ حسن و که نمی توانستند. 📝با این که من خیلی دوست داشتم از کارش سر در بیارم ولی یوسف چیزی بروز نمی داد❌ در مورد کارش خیلی کم با من حرف میزد. می گفت: این طوری راحت ترید ... @shahidhojatrahimi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اشک‌های جانسوز دختر ‌ 👈 میگه حالا همه بابا دارن من ندارم. یکی از مرزبان‌هاست که چند روز پیش توی شهید شده... ‌ ‌ @Shahidhojatrahimi
✿ ~🕊 + سه ساله بود که پدرش شد ... دانشگاه که قبول شد ، همه گفتند با سهمیه قبول شده؛ ولی هیچ وقت نفهمیدند کلاس اول وقتی می خواستند به او یاد بدهند که بنویسد ..... یک هفته درتب می سوخت ...(: ❤️ @shahidhojatrahimi