#خاطرات
پدرم همیشه دعایش میکرد و می گفت: «بابا ا گر
دردی را از دردمندی برداری، دنیا و آخرت همه مان آباد است». هروقت احمد خداحافظی میکرد که به جبهه برود، میگفت: «خدا پشت و پناهت. برو بابا و سلام من را هم به همه رزمنده ها برسون». مادرم هم با همه سختی هایی که در نبود احمد تحمل میکرد، همیشه برای سلامتی اش دست به دعا بود و نذر میکرد صحیح و سالم برود و برگردد.
به روایت حسن کاظمی(برادر شهید)
@shahidhojatrahimi
#خاطرات
#شهید_عباس_بابایی
🌷🌷🌷🌷🌷🌷
هروقت النگوهایم را می دید ناراحت می شد و می گفت:«خانم!اگر یه زن و دختر فقیری اینها را تو دستت ببینن و حسرت بخورن،جواب خدا را چی می دی؟این همه فقیر توی این جامعه هست.مگه خانم زینب کبری(س) النگو دستش می کرد...»
شادی روح شهدا و سيدالشهداء #صلوات.🌷
@shahidhojatrahimi
✍ #خاطرات
🌷سال 85 با علی در سیرجان کار می کردیم. روز عاشورا گفت: یه حاجت دارم و می خواهم یک گوسفند قربانی کنم. در خانه یکی از بچه ها گوسفند را ذبح کردیم .
🌷وقتی داشتیم گوشتش را تقسیم می کردیم
علی گفت: دیشب خواب دیدم #سوره_صف را با صوت زیبایی دارم می خوانم. تعبیرش چیه ؟ تعبیرش می دونی چیه ؟
🌷به کتاب تعبیر خواب رجوع کردیم که دیدیم امام صادق علیه السلام فرموده اند: هر کس سوره صف را در خواب بخواند سرنوشتش به #شهادت ختم می شود.
#شهید_علی_عسگری🌷
#شهید_مدافع_حرم
@shahidhojatrahimi
چه خنده های قشنگی
به لب نشانده ای
ای #یـــار
چه #خاطرات که مانده
ماندگار افق های ناکجا آباد ..
و من انگار #بیدارم
و شعر شهــ🌷ــادت می خوانم!!
مرا به خود برسان💞
دلم برای تبسم هایت تنگ💔 است..
#شهید_حجت_الله_رحیمی
#سلام_صبحتون_بخیر
@shahidhojatrahimi
💠منتظرت هستم
یک روز بعد از #شهادت عبدالمهدی، دلم خیلی گرفته بود💔
گفتم بروم سراغ آن دفتری که #خاطرات مشترکمان📖 را در آن می نوشتیم.
به محض باز کردن دفتر، دیدم برایم یک نامه💌 با این مضمون نوشته بود:
#همسر عزیزم، من به شما افتخار می کنم که مرا سربلند و #عاقبت_به_خیر کردی و باعث شدی اسم من هم در فهرست #شهدای_کربلا نوشته شود. آن دنیا #منتظرت_هستم😍❤
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_عبدالمهدی_کاظمی 🌷
@shahidhojatrahimi
🔹رسول خیلی به قرآن اهمیت می داد و علاقه داشت.
کلاس اول ابتدایی که رفت ,همون روز اول مدرسه رفته بود و به ناظم مدرسه گفته بود که من می خوام سر صف قرآن بخونم .
من همیشه شبها موقع خواب که می شد , می خواستم براشون قصه بگم ;می گفتم اول یه سوره کوچیک از قرآن بخونیم و شما هم تکرار کنید و بعد قصه بگم براتون. به این ترتیب بود که سوره های کوچیک قرآن رو حفظ شده بودند.
📚نقل از مادر شهید رسول خلیلی
#خاطرات
#شبتون_شهدایی🌙
@shahidhojatrahimi
بخون رفیق👇
اومد بهم گفت:میشه ساعت ۴ صبح بیدارم کنی
تا داروهامو بخورم....❓
ساعت ۴ صبح بیدارش کردم تشکر کرد🙂
بلند شد از سنگر رفت بیرون...
بیست الی بیست و پنج دقیقه گذشت
اما نیومد....
نگرانش شدم رفتم دنبالش دیدم یه قبر کنده!
توش نماز شب میخونه زار زار گریه میکنه...😭
بهش گفتم:مرد حسابی تو منو نصف جون کردی....
میخواستی نماز شب بخونی چرا به من دروغ گفتی
مریضم و میخوام داروهامو بخورم...!!
برگشت گفت:خدا شاهده من مریضم 💔
من ۱۶ سالمه ....🙂
چشمام مریضه ....🚶♂
چون توی این ۱۶ سال امام زمان (عج) رو ندیده..💔
دلم مریضه ...🚶♂
بعد ۱۶ سال هنوز نتونستم با خدا ارتباط بر قرار کنم💔
گوشام مریضه ...😔🚶♂
هنوز نتونستم یه صدای اللهی بشنوم....💔
#خاطرات
خاطرات #شهید_احمد_مشلب🌸🌷
راوے: #احمد_سلوم {دوست شهید}
شغل دوممان در محلہ این بود کہ مسجد محل را هر سہ روز تنظیف مےکردیم و دستمزد کارگران از اهداکنندگان جمعآورے مےشد و در این ماه، #شھیداحمـد، پول خودش را قبل از شہادتش بہ کارگران اهدا کرده بود..!❤🌸
#خاطرات
#شهید_احمد_مشلب