eitaa logo
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
2.2هزار دنبال‌کننده
31.4هزار عکس
12.5هزار ویدیو
106 فایل
❣🍃بسم رب خادم الشهداء🍃❣ 🥀شھید...به‌قَلبت‌نگـاھ‌میکُند اگࢪجایےبࢪايَش‌گذاشتھ‌باشےمےآيد‌مےمانَد لانھ میکُند تاشھيدت‌ڪُند ﴿شهیدحجت الله رحیمے♡﴾️🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸دیدید که میگن : طرف از همون اول هم بود؟! ♨️روز است ... و بندگان در مقابل ایستاده اند ... ⚜برگه ایی سفید🗒 را بین توزیع می کنند ، دارند برگه ی سرنوشت هرکس را به دستان می سپارند ، میان آن سفیدی فقط یک کلمه نوشته اند📝 و می درخشد✨ ، در همان خط اول : ...😍 ♨️اما امضایش نکردند✍ ، یعنی نمی کنند😢 ، ماند برای دنیا ، ماند به اینکه چگونه کنیم ، کدام مسیر🔀 را انتخاب کنیم.. ⚜ زین پس نویسنده ی✍ احوالتمان ، !(کاش نویسنده خوبی بودیم...😔) ♨️خدایا ، ارزشش را دارد که این پاکی🍃 را آلوده کنم؟! ⚜به دنیا می آییم ... بعضی ها ، خالص می مانند👌 و کلمه از بالا تکان نمی خورد... ♨️اما برخی ها قاطی دارند ، عوض می شوند ، ، آلوده می شوند🔥و پی در پی کلماتی در ابتدای پرونده قرار می گیرد که کلمه را به پایین و پایین تر هل می دهند😔 ⚜می رود و در آن آخرها برای خودش جایی پیدا می کند ، گاه کور سویی 💫از او هست و اکثر نیست 🚫... ✘غیبت ،✘تهمت ،✘دروغ ،✘نگاه حرام ،✘حرف نادرست و ... ♨️و حالمان چقدر شبیه آن برخی هاست ... به یک بازگشت به عقب↪️ مقتدرانه احتیاج داریم ... 💯 ... این را شاهرخ ، ثابت کرده اند . 🌹 @shahidhojatrahimi
می گفت: آدم ها٣ دسته اند: ✓خام، ✓پخته، ✓سوخته 🔸خام ها که 🔸پخته ها دارند و دنبال کار و زندگے حلالند 🔸سوخته ها ،چیزهای بالاترے مےبیینند،و توے همان عشق آخر سوخته بود. 🌴 @shahidhojatrahimi
•🌱🌱• ✍رفقا بخونید 👌 به نقل از شهید : 🔹از روزی كه او آمد، عجيبی در اردوگاه افتاد‼️ لباس های كه خاكی بود و در كنار ساكهايشان قرار داشت، شبانه شسته می شد و روی طناب وسط اردوگاه خشك شده بود.👖👕 🔸ظرف بچه ها هر دوسه تا دسته ، نيمه های شب خود به خود می شد. هر پوتيني كه شب از چادر می ماند، صبح واكس خورده و جلوی چادر قرار ...👞👞 🔹او كه از كوچكتر و شوختر بود، وقتی اين اتفاقات را می ديد،می خنديد و می گفت: اين كيه كه شبها زورو بازی در می آره و لباس بچه ها و ظرف رامی شوره؟☺️ و گاهی می گفت : « زورو، لطف كنه و امشب لباسهای منم بشوره و پوتينهام رو هم بزنه»😅✋ 🔸بعد از ، وقتی «علی قزلباش » شهيد شد، از بچه ها با گريه گفت: يادتونه چقدر قزلباش زوروی رو مسخره مي كرد...؟ زورو بود و به من قسم داده بود كه به كسی 😭 📝 برگرفته از : خاطرات ابر و باد
✨| روزی که خبر تجاوز صدام رو شنید😳 راه افتاد بره ...🚐 بهش گفتن : عمل جراحیت نزدیکه؛💉 بذار ترکش رو از سینه ات در بیاریم بعد 👌 : وقتی اسلام در خطره من این رو نمی خوام❌ ...‼️ رفقاش می گفتند : اصلا به استراحت نمی داد استاد تانک بود🔭 طوری که بیابون های کشور رو 🔥به گورستانی از بعثی های مزدور و تانک هاشون کرده بود💪 |✨ 🍃🌸 @shahidhojatrahimi
🌷 #شهید_محمد_صاحب_کرم 🍃ولادت : ۶۱/۶/۲۷ - سپیدان شیراز 🍂شهادت : ۹۳/۱۱/۱۲ - حلب 🍁آرامگاه : گلزار شهدای سپیدان 🌸 #مداح بود و مراسم‌های خانوادگی از صدای مداحی او برای #اهل_بیت گرم می‌شد. 🌺به او گفتم اگر دلیل رفتنت را مردم پرسیدند چه بگوییم؟ 🌼گفت: "بگو #خودش رفت، با #عشق هم رفت، بگو خودش را فدای #اهل_بیت و #دین کرد." 🆔 @shahidhojatrahimi
#خاطرات_شهدا 🌷| یکی از بچه ها به #شوخی پتویش را پرت کرد طرفم. اسلحه از دوشم افتاد و #خورد توی سر کاوه. کم مانده بود سکته کنم ؛ سر #محمود شکسته بود و داشت خون می آمد. با خودم گفتم: الان است که یک #برخورد ناجوری با من بکند. چون خودم را بی تقصیر می دانستم ، آماده شدم که اگر حرفی ، #چیزی گفت ، جوابش را بدهم. او یک دستمال از تو جیبش در #آورد ، گذاشت رو زخم سرش و بعد از سالن رفت بیرون. این #برخورد از صد تا توی گوشی برایم سخت تر بود. در حالی که دلم می سوخت ، #با ناراحتی گفتم: آخه یه حرفی بزن ، همانطور که می خندید گفت: مگه چی شده؟ گفتم: من زدم #سرت رو شکستم ، تو حتی نگاه نکردی ببینی کار کی بوده ، همان طور که خون ها را پاک #می_کرد ، گفت: این جا کردستانه ، #از این خون ها باید ریخته بشه ، این که چیزی نیست. چنان مرا شیفته #خودش کرد که بعدها اگر می گفت بمیر ، می مردم ...|🌷 #سردارشهیدمحمود_کاوه 📕 یادگاران 🆔 @shahidhojatrahimi
#مادرشهید 🔰حیف بودشهیدنشود 🔸میثم آن قدر خوب و #مظلوم بود که حیف بود غیر از #شهادت از دنیا برود. لیاقت شهادت🌷 را داشت. از بچگی حرف‌گوش‌کن بود👌 خیلی کمک حالم بود. برای ما و عمه‌ها و مادربزرگش نان🍞 می‌خرید. بچه فعالی بود. 🔹بزرگ‌تر که شد تا من جلوتر از او وارد اتاق نمی‌شدم قدم برنمی‌داشت❌هیچ وقت به من #نمی‌گفت برایش فلان کار انجام بدهم. همیشه با #وضو بود. نمازش را اول وقت می‌خواند. 🔸یک جوری #معلم اخلاق بود و با ایمانش برای همه #الگو بود. از من بپرسند میثم به کدام یک از معصومین بیشتر علاقه💞 داشت می‌گویم به #حضرت_زهرا(س). با تأسی به همان بزرگوار نیز حجب و حیای خوبی داشت. 🔹هیچ وقت از #خودش حرف نمی‌زد. همکارانش بعد از شهادت🕊 از شهامت‌ های #میثم تعریف کردند. به او می‌گفتیم دنبال جانبازی‌ات برو ولی نمی‌رفت🚷 در بیشتر #عملیات‌ها فرمانده بود. در #سوریه فرماندهی گروهان #ناصرین را برعهده داشت. #شهید_میثم_علیجانی @shahidhojatrahimi
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
#سیره_شهدا 🔸مثل بچه #بسیجی ها زندگی میکرد خیلی ساده و به دور از تجملات. نمی پذیرفت درخانه حتی مبل🛋
🌷 💠کتاب 🔰شوق داشت، به ویژه ازچندماه مانده به ؛ اما این چیزی نبود که یک شبه در او ایجاد شده باشد❌ علی رغم اینکه درجمهوری اسلامی، دوست و دشمن😈 این همه توی سر تبلیغ از وجنگ وگفتن ونوشتن از دفاع مقدس📝 می زنند 🔰به عنوان برادرِمحمودرضا👥 می گویم: که او هرچه داشت، از دفاع مقدس داشت.شخصیت محمودرضا حاصل اُنس💞 باهمین ها وفیلم ها🎥 و ها وگفتن ها ونوشتن ها از شهدای دفاع مقدس🌷 بود. 🔰دانش آموز بود که با پروین قدس در تبریز رفاقتی به هم زده بود. مرتب برای دیدن آرشیو🎞 عکس هایش سراغش می رفت. اولین ریشه های به فرهنگ جبهه وجنگ راحاج بهزاد در او ایجاد💖 کرده بود. 🔰کتابخانه ای📚 که از او به جامانده، تقریباً تمام کتابهای منتشرشده در حوزه دفاع مقدس در چند سال گذشته را در خود گنجانده است. مثل همه ی بچه های ، به یاد ونام وتصاویر📸 سرداران شهید دفاع مقدس، به ویژه تعلق خاطر داشت. 🔰این اواخر پیگیر محصولات جدید ادبیات بود. گاهی ازمن می پرسید فلان کتاب راخوانده ای⁉️ واگر میگفتم نه✖️ نمیگفت بخوان، می خرید وهدیه🎁 میکرد. اواخر، چندتا کتاب را توصیه کرد که بخوانم. ازبین این کتابها📚کوچه نقاش ها، دسته یک، همپای صاعقه وضربت متقابل یادم مانده💬 است. 🔰مجموعه سیری درجنگ ایران وعراق💥 را که ازکتابخانه ی خودش به من کرد، هنوز به یادگار دارم. یک بار هم رُمانی را که براساس زندگی نوشته شده بود، ازتهران برایم پست کرد📬 که بخوانم. 🔰یادم هست باهم در مراسم این کتاب📙 شرکت کرده بودیم. سردار هم درآن مراسم حضورداشت. به سردارسعیدقاسمی وموسسه فرهنگی میثاق هم علاقه مند💖 بود و بدون استثنا، هرسال بارفقایش درمقتل شهدای فکه🌷 که سردار حضور می یافت، حاضر می شد. چند بار هم به من گفت که عاشورا بیا . هربار گفتم می آیم ولی نمی رفتم😔 به روایت: برادر بزرگوار شهید 🌷 @shahidhojatrahimi
#حواس_جمع 🔸حامد هـمیشه حواسش بہ نزدیکان💕 و اطرافیانش بود طورے که مے شد رویش #حساب باز کرد هـواے هـمہ را داشت👌 از رفقاے هـم سن و سال گرفتہ تا #نوجوان هـایے که با او ارتباط داشتند👥 🔹وقتے برف سنگین🌨 در رشت سقف خیلے از خانہ هـا🏘 را پایین آورد حامد اول سقف خانہ #رفیقش را که در آموزشے بود پارو کرد بعد رفت سراغ خانہ #خودش 🔸یا وقتے قرار شد خودش بہ ماموریت #آموزشے برود در حالے که خودش متاهل💍 بود و وضع مالے اش خیلے هـم جالب نبود براے یکی از نوجوان هـایے که احساس مے کرد #نباید ارتباطش با او قطع شود یک سیم ڪارت💳 خرید و گفت #خودم شارژ مے کنم شما ارتباطت رو با من قطع نکن💞 حالا آن نوجوان شدہ یک #طلبہ موفق #شهید_حامد_کوچک_زاده ای شهیدماهم روی توحساب بازکردیم هوای ماروهم داشته باش❤️ @shahidhojatrahimi
💠 #مجروحیت_وتحمل_درد 🔰دفعه دوم که اومده بود سوریه یه #ترکش خورد تو دستش. همه طبق معمول تو این فکر بودن که الان سید مجتبی (شهید حسین معز غلامی) با یه ماشین برمی گرده عقب که به دستش رسیدگی کنه و خون ازش نره 🔰ولی دیدیم خیلی #آروم و بدون هیچ ترسی و بدون اینکه درد رو توی چهره اش نشون بده رفت یه گوشه نشست و شروع کرد به بیرون آوردن ترکش با ناخنگیر! 🔰می گفت: نمی تونم برم عقب کار رو زمینه؛ بعدشم #خودش دستشو #پانسمان کرد و پاشد . چون فرمانده بود تمام تلاششو می کرد که حتی یه ذره هم احساس درد و ضعف تو چهره اش معلوم نباشه و روحیه بقیه #تضعیف نشه. #شهید_حسین_معزغلامی🌷 #شهید_مدافع_حرم #ذاکر_اهل_بیت @shahidhojatrahimi
⚘﷽⚘ #اخلاق_شهدایی 🌷 🔰اگر ڪسی او را نمی شناخت؛ هرگز باور نمی کرد که با #فرمانده ی لشکر مقدس امام حسین (ع) روبروست 🔹نماز جماعت ظهر تمام شد. جعبه شیرینی را برداشت🍱. چون وقت تنگ بود؛ سریع #خودش به هر نفر یکی می داد و می رفت سراغ بعدی. 🔸رسید به #حاج_حسین_خرازی؛ چون فرمانده بود کمرش را #بیشتر خم کرد و جعبه را پایین آورد. رنگ حاجی عوض شد😕 با اخم زد زیر جعبه و گفت: #خودت مثل بقیه یکی بده  بہ نقل از: آقای مرتضوی #سردارشهید_حسین_خرازی🌷 @shahidhojatrahimi
یه بار بهش گفتم: روح‌الله به نظرت چیکار کنم که #ارادم زیاد بشه⁉️ مکثی کرد و گفت: این لباسای خوشگل👔 رو دربیار، یه لباس پارچه‌ای #ارزون و گشاد بپوش، متوجه بشی #هیچی_نیستی❌ و باید همه چی رو بسازی، درست میشه😊 🔺این راهکاری بود که #خودش بهش عمل کرده بود👌 به نقل از: یکی از دوستان شهید #شهید_روح_الله_قربانی #شهید_مدافع_حرم @shahidhojatrahimi
🔹اولين بار که ايشان را ديدم همراه ما با يک خودرو🚗 به سمت #نجف بر مي گشتيم. موقع #اذان صبح بود که به ورودي نجف و کنار #وادي_السلام رسيديم. 🔸هادي به راننده گفت: نگه دار⛔️تعجب کرديم. گفتم: #شيخ_هادي اينجا چه کار داري؟ گفت: مي خواهم بروم وادي السلام♥️ 🔹گفتم: نمي ترسي⁉️ اينجا پر از سگ و حيوانات است. صبر کن وسط روز برو توي #قبرستان. هادي برگشت و گفت: مرد ميدان نبرد✊ از اين چيزها نبايد بترسد. بعد هم پياده شد و رفت. 🔸بعدها فهميدم که مدت ها در ساعات #سحر به وادي السلام مي رفته و بر سر مزاري که براي #خودش مشخص کرده بود مشغول عبادت📿 مي شده. #شهید_محمدهادی_ذوالفقاری @shahidhojatrahimi
[☘] 👌🏽چہ خـــوش گفـــت پیرِ جماران..! انســــان تــا را نســـــازد نمیتــــواند [دیگران] را بسازد... ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎•💔• ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌@shahidhojatrahimi
⚘﷽⚘ نسیم، عطر تـــو را صبح با آورد و گفت: روزے عشاق با خداوند است... 😍 🤚 💐 @Shahidhojatrahimi
⚘﷽ نسیم، عطر تـــو را صبح با آورد و گفت: روزے عشاق با خداوند است...🌱 🌹 @shahidhojatrahimi