❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
🌹شهیدی که نحوه شهادت خود را میدانست🌹
#شهیدمدافع حرم سردار_جبار_عراقی
چندین بار در طول ۱۲سال زندگی مشترکمان، مطلبی را به من یاد آوری می کرد، از بیان این مطلب ناراحت وحتی گریه می کردم، به من #ميگفت: نمی دانم چرا فکر میکنم یابهتر بگم یقین دارم مرگم در ســـــرم است چیزی به سرم میخورد وباعث مرگم می شود ،ناراحت میشدم وبهش میگفتم چرا نفوس بد میزنی عزیزم،
#گفت حاج خانم احساس عجیبی دارم، به وی گفتم چه احساسی، برگشت با آرامش گفت احساس قوی دارم که مرگم درسرم است بعد دو دستش را از روی سکان ماشین برداشت وبه علامت انفجار مانند، گفت یقین دارم سرم منفجر میشود
مبهوت شدم بغض گلویم را فـشار میداد گفتم توکه نمی خوای مرا تنها بزاری که گریه امانم را برید و شروع به گریه کردم و با همان حالت گریان گفتم تو خواب میبینی یا رویت میکنی؟ چرا اینقدر با اطمینان از مردنت وشکل مردنت برام میگی، دلمو به درد میاری صدسال زنده باشی برای ساکت شدنم ادامه داد مامان رضا باید حقیقت را پذیرفت
روزی همه میرویم ولی ای کاش خدا مرگی باعزت وحرمت نصیبم کنه، وقتی خبر شهادتش را اعلام کردند خبرهای مختلفی پخش شد بعضی میگفتن سرازبدنش جدا، بعضی میگفتن تیرباران شده....
دیدم صورتش سالم ولی پشت سرش طبق گفته خودش در اثر انفجار متلاشی ومنفجر شده بود😔🌹
#شهادت_هفت_محرم۹۴
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
🌺 ماجرای خواب زیبای حکاک سنگ مزار #شهید_رسول_خلیلی 🌺
🔻 اینو برای کسایی میگم که تا حالا نشنیدن این ماجرا رو...
🔻این قضیه برای اسفند سال 92 ...
🔹این سنگی که میبینید سنگ مزار #شهید_رسول_خلیلی هستش که توسط خراطی حکاکی شده ...
🔸 خراط این سنگ برامون ماجرای عجیبی رو تعریف کرد که هنوز وقتی یادم می افته مو به تنم سیخ میشه و بغض گلوم رو میگیره
🔹صبح روح الله (برادر #شهید) اومد دنبالم
رفتیم بهشت زهرا منتظر شدیم حکاک اومد...
🔸یه نگاه به ما انداخت گفت ببخشید این سنگ مزار کیه؟
گفتیم چه طور؟
#گفت:
اصلا نمی دونستم قراره امروز بیام اینجا بنویسم
🔹دیشب خواب دیدم از طرف حرم #امام_حسین علیه السلام منو خواستن گفتن شما مامور شدی رو ضریح آقا قرآن بنویسی
🔸ما که خشکمون زد...
وقتی بهش گفتیم سنگ رو از حرم #امام_حسین آوردن و قراره برای یه #شهیدی نصب بشه حالش منقلب شد...
🔹سنگ مزاری که میتوان گفت هدیه ای از جانب اربابش #حسین بود❤️
🍃🌹
📻 #راوی :از دوستان شهید
#شهید_رسول_خلیلی
#شهید_مدافع_حرم
#شهدا_را_یاد_کنیم_باذکر_یک_صلوات
@Shahidhojatrahimi
📝همسر شهید :
🌷| #هنوز حرفهایی که در جلسه خواستگاری مطرح #کردم یادم هست
صحبت هامون #خیلی طول نکشید👌کوتاه بود و در #همون فرصت کوتاه چند باری روی یک نکته تاکید داشت
می گفت : من یه #همسنگر می خوام❤️✌️
#بعد از چند سال بهش گفتم : الان که زمان جنگ نیست؛ #پس دلیل اون همه تاکید بر همسنگر بودن #چی بود؟
#گفت : جنگ ما جنگ نظامی نیست؛ جنگ فرهنگیه
دوست دارم #همسرم پا به پای من مشغول کار فرهنگی #باشه ... |🌷
#شهید_مصطفی_صدر_زاده
💚 @shahidhojatrahimi
#معیار_دوستی ✍
به #بسکتبال خیلی علاقه داشت⛹
لیگ بسکتبال NBA آمریکا رو هم #تعقیب می کرد
یکبار بازی تیم ( #اورلاندومجیک ) رو می دیدیم 📺 ؛ شروع کرد از (شکیل اونیل) تعریف کردن؛ که #خیلی بازی کن خوبیه 👌
#گفتم : هرچقدر خوب باشه به ( مایکل جردن) که نمی رسه😒
گفت : شکیل اونیل با بقیه فرق داره، #مسلمونه، هر هفته نماز جمعه شرکت می کنه
حتی یکبارکه #جمعه مسابقه داشتند بر خلاف میل مسئولین باشگاه، به #نماز جمعه می ره و بعد از نماز اون رو سریع🚐به #مسابقه می رسونند😳
اینهارو که #گفت، فهمیدم معیارش برای دوست داشتن ورزشکارها فقط #حرفه ای بودن نیست👌
#شهید_محمود_رضا_بیضایی
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌸 @shahidhojatrahimi
✨| #فردای روزی که خبر تجاوز صدام رو شنید😳
راه افتاد بره #منطقه ...🚐
بهش گفتن : #نوبت عمل جراحیت نزدیکه؛💉
بذار ترکش #کردستان رو از سینه ات در بیاریم بعد #برو👌
#گفت : وقتی اسلام در خطره من این #سینه رو نمی خوام❌
#رفت ...‼️
رفقاش می گفتند : اصلا به #خودش استراحت نمی داد
استاد #شکار تانک بود🔭
طوری که بیابون های #غرب کشور رو 🔥به گورستانی از بعثی های مزدور و تانک هاشون #تبدیل کرده بود💪 |✨
#شهید_احمد_کشوری
🍃🌸 @shahidhojatrahimi
خاطرهای پرمحتوا از #شهید_مدافع_حرم مصطفی صدرزاده🌹
کار کردن برای خدا با زبان روزه و تنی خسته...
برای #شهادت باید تلاش کرد...
باید با تنی خسته برای خدا کار کرد...☝️
📌مصطفی خیلی مقید به #روزه های مستحبی بود.
دهه ی اول ذی الحجه سال ۸۴ را به مدت هشت روز روزه گرفت... ایامی که روزه بود فعالیت کاری بسیـــاری داشت...😞
📌کارهای پایگاه و هیئت ، پست های شب، توان مصطفی را گرفته بود...
📌عصر روز هشتم اومد منزل ، مدام تلفنش زنگ می خورد 📱،اون روز نتونست استراحت کنه ،با ضعف بسیار زیاد و خستگی بلند شد که بره دنبال کاراش😞🚶 ،وکه از پایگاه بسیج تماس گرفتن.
📌ازش خواهش کردم ، روزه هستی بذار بعد از افطار برو الان نزدیک افطاره
📌 #گفت: لطفش به اینه که با زبان روزه برا خــدا قدم برداری☺️ تا دم در دنبالش رفتم شاید از رفتن منصرفش کنم...
📌هنوز در بسته نشده بود که ،یه دفعه صدای مهیبی اومد😨 یه لحظه در رو باز کردم خودم رو بالای سر مصطفی دیدم، که از پله ها پرت شده بود پایین و تمام سروصورتش خونی شده بود😳😱
📌بهش گفتم : دورت بگردم خدا راضی نیست که تو به خودت این همه ریاضت بدی...
📌مصطفی داشت خودش رو برای امتحان های خیلی سخت آماده می کرد که به چنین درجه بالایی برسه🕊 ....
ان شاالله خداوند به ما هم چنین توفیقی عنایت فرماید...🌺
#روایت_از_مادرشهید❤️
@Shahidhojatrahimi
انگشتر عقیقی که حلقه ازدواج شد...
#الگو_برداریاز_ساده_زیستی_شهدا 📢
سر سفره عقد به من گفت:
من که نمی تونم از حلقه طلا استفاده کنم؛💍
سریع انگشتر عقیقی که در دستش بود را به من داد
و #گفت: لطفأ این رو برام بذارید.
انگشتر عقیقش رو به عنوان حلقه براش گذاشتم.💍
#میگفت: طلا برای مرد حرام است و حاضر نیستم که برای لحظه ای هم تو دستم بذارم.
#راویهمسرشهید
#شهادت_اردیبهشت۹۵
@shahidhojatrahimi