❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
🌸 #زیباترین_سلفی، متعلق به شهیدعلاءنجمه است ڪه جوان زیبا و خوشتیپی بود.
اما هیچ وقت زیباییش را واسطه ای برای #جلب_توجه در فضای مجازی قرار نداد و هیچ وقت پست نگذاشت و ننوشت منو عشقم یهویی تو پارتی و...
راستش رو بخواید، اون #زیباییش رو فدای حضرت زینب(س) ڪرد.
آرزویش زیارت بارگاه وضریح امام #حسین(ع) بود. اما هرگز به دیدار دوست نائل نشد، تا اینڪه به قافله #شهدای مدافع حرم پیوست.
@Shahidhojatrahimi
#خاطرات_شهدا🌷
💠 #اشکهای_جاری_خودرا_آماده_کنید
🍃🌹آخرين نماز صبح «علاء نجمه» نماز #وداع او بود، گويی ديگر دنيا برايش تنگ شده بود و فرصتی برای برآورده شدن آرزوی مادرش و ديدن او در لباس #دامادی باقی نمانده بود
🍃🌹كسی فكر نمی كرد متنی را كه در صفحه شخصیاش در فيسبوك نوشته است وداع آخر قبل از #شهادتش باشد و بعد از آن نوبت ديگران است كه درباره «علاء» بنويسند
🍃🌹او چند روز قبل از شهادتش نوشت: «اشکهای جاری خود را آماده كنيد»
اين جمله را درباره استقبال از #عاشورای حسينی نگاشت
🍃🌹«علاء» آماده شهادت بود، آماده ديدار محبوب... روز شهادت «علاء» روزی بود كه حتی سنگها هم به حالش گريستند و خاکهای زمين طاقت نداشتند تا روی زيبايش را بپوشانند
🍃🌹چه سخت بود وداع آخر #مادر شهيدی كه تنها آرزويش داماد كردن پسر #يتيمش بود در حالی كه بايد او را در لباس سفيد و كفن بدرقه میكرد
#شهیدمدافع_حرم_لبنانی
#شهید_علاء_حسن_نجمه🌷
@Shahidhojatrahimi
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
#سینه_چاک_ولایت_فقیه
🔴شهید حجت عاشق ولایت بود ...سینه چاک ولایت بود ...
🔴يادم مياد يه روز بش گفتم شما که اينهمه از ولايت دم مي زني بلدي ولايت فقيه رو برام تشريح کني ... چقدر قشنگ و مفصل برام موضوع ولايت و مشروعيت و مقبوليت ولايت فقيه رو توضيح داد .. خنديدم و بش گفتم با با خيلي جلوتر از مائي ... تبسمي زد گفت کجاشو ديدي عمو جان ...
🔴نگاه شهيد حجت به ولايت عميق و قلبي بود و در قريب به اتفاق مداحي ياش نسبت به اين مهم توجه داشت ...
🔴فتنه سال ۸۸ خيلي پکر بود ..باهاش صحبت که مي کردي مي فهميدي که قصه چيه درد ولايت داشت...
#شهيد_حجت_الله_رحیمی
#فدایی_رهبری
#خصوصیات_اخلاقی
◾کـــــانال مداح شهیـد کربلایـی حجــت اللّٰه رحیمــی
🆔 @shahidhojatrahimi
ترنم باران پاییزی این روزها...
یادی کنیم از آنانکه زیر باران نماز خواندند،
چون نمیدانستند صاحب منزل از نماز در منزل
آنان راضی هست یانه...
شادی ارواح طیبه ی شهدای مدافع حرم صلوات
@Shahidhojatrahimi
هر کس سراغ خدا را گرفت
و دلش تنگ بود
آدرس #شهدا را بہ او بدهید ...
خدایا ما را تا رسیدن بہ آسمان شهدا یارے فرما
#کانال_شهید_حجت_الله_رحیمی
@shahidhojatrahimi
✍ڪلام شهید:
نمے توانیم با آمریڪایے ها قدم بزنیم
و انتظار شفاعت شهدا را داشته باشیم!
@Shahidhojatrahimi
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
#اخلاق_حسنه
💠رفتار و منش شهید حجت هم در خانه و هم در بیرون خانه زبان زد خاص وعام بود ... کمتر کسی رو سراغ دارم که در این خصوص و نکات مثبت اخلاق حجت سخن نگفته باشد ... در منزل و در جمع خانواده هیچ وقت اخم و عصبانیت حجت رو ندیده ... هیچ کس ...
💠در بیرون هم اگر موضوعی دوستانه پیش می آمد برای پیشبرد کارهای هیئت بود ... اخلاق حجت واقعا شبیه شهدا ... بود خیلی ها که با حجت حشر ونشر داشتند بش می گفتند شهید زنده ...
#شهيد_حجت_الله_رحیمی
#خصوصیات_اخلاقی
#اخلاق_حسنه
◾کـــــانال مداح شهیـد کربلایـی حجــت اللّٰه رحیمــی ◾
🆔 @shahidhojatrahimi
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
🌷/ وقتی می امد خانه، رسیده و نرسیده می رفت سراغ بچه ها👧
کلی باهم حرف می زدند و بازی می کردند. 👌
خم می شد تا روی شانه هایش بنشینند و یک دل سیر بازی کنند😊
بچه هاهم کم نمی گذاشتند و مرتب از سر و کولش بالا می رفتند
می خواست بچه ها کمبودی احساس نکنند. 👌 /🌷
#شهید_قربانعلی_عرب
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
✍ به روایتی از خواهر شهید :
☘| آخرین باری که می خواست به سوریه برود خیلی مهربان شده بود😇
با مادرم که خداحافظی می کرد یکی از همسایه ها دیده بود که چندباری برگشت و مادر را نگاه کرده بود 😢
تا مدت ها شهادت برادرم را باور نمی کردم 😞
وقتی به ماموریت می رفت، می گفت، برمی گردم، چون می دانست من خیلی حساس هستم حرفی نمی زد که ناراحت شوم.👌
روزی که شهید شد🕊 من خبر نداشتم، کسی هم جرات نداشت به مادرم حرفی بزند.
بستگان پیراهن سیاه می پوشیدند اما اصلا متوجه نبودم
به ما گفتند پاهایش قطع شده، باز خیلی ناراحت نبودیم می گفتیم پای مصنوعی می گذارد خدا را شکر که زنده است.✋
شب که دیدیم جلوی خانه بنر می زنند مادرم غش کرد، برادرم که ناراحتی قلبی داشت زیر سرم رفته بود،🛌
من اصلا باور نمی کردم😭
فردا که حتی پیکرش را آوردند باز هم باورم نمی شد، حس می کردم خواب هستم.
می خواستم صورتش را ببینم تا باور کنم. وقتی پیکر را آوردند خیلی اصرار کردم که حداقل صورتش را ببینم. صورتش را که دیدم انگار داشت لبخند می زد 🌹
همیشه عذاب وجدان داشتم که او را اذیت کردم. با این همه سجاد همیشه هوای من را داشت، همیشه دعا می کنم که من را ببخشید. تا اینکه یک شب خوابش را دیدم و پرسیدم سجاد تو از من راضی هستی؟ او هم فقط لبخند زد.🙂✌️ |☘
#شهید_سجاد_زبرجدی
📚 منبع: دفاع پرس
🕊 زندگی نامه و خاطرات شهید ابراهیم هادی 🕊
🌷 قسمت #اول
🍃 @shahidhojatrahimi
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
🕊 زندگی نامه و خاطرات شهید ابراهیم هادی 🕊 🌷 قسمت #اول 🍃 @shahidhojatrahimi
❂◆◈○•--------------------
﴾﷽﴿
❂○° #سلام_بر_ابراهیم °○❂
🔻 قسمت #اول
🍀 زندگینامه و خاطرات پهلوان بیمزار " #شهید_ابراهیم_هادی "
✅ چرا ابراهیم هادی؟
💥 تابستان سال 1386بود. در مسجد امینالدوله تهران مشغول نماز جماعت مغرب و عشاء بودم.
حالت عجیبی بود! تمام نمازگزاران از علماء و بزرگان بودند. من در گوشه سمت راست صف دوم جماعت ایستاده بودم.
بعد از نماز مغرب، وقتی به اطراف خود نگاه کردم، با کمال تعجب دیدم اطراف محل نماز جماعت را آب فرا گرفته!
درست مثل اینکه مسجد، جزیرهای در میان دریاست!
💥 امام جماعت پیرمردی نورانی با عمامهای سفید بود. از جا برخاست و رو به سمت جمعیت شروع به صحبت کرد. از پیرمردی که در کنارم بود پرسیدم: امام جماعت را میشناسی؟
جواب داد : حاجشیخ محمدحسین زاهد هستند. استادِ حاجآقا حقشناس و حاجآقا مجتهدی.
💥 من که از عظمت روحی و بزرگواری شیخ حسین زاهد بسیار شنیده بودم با دقت تمام به سخنانش گوش میکردم. سکوت عجیبی بود. همه به ایشان نگاه میکردند. ایشان ضمن بیان مطالبی در مورد عرفان و اخلاق فرمودند: «دوستان، رفقا، مردم ما را بزرگان عرفان و اخلاق میدانند و... اما رفقای عزیز، بزرگان اخلاق و عرفان عملی اینها هستند.»
بعد تصویر بزرگی را در دست گرفت. از جای خود نیمخیز شدم تا بتوانم خوب نگاه کنم. تصویر، چهرهی مردی با محاسن بلند را نشان میداد که بلوز قهوهای بر تنش بود.
خوب به عکس خیره شدم. کاملاً او را شناختم. من چهرهی او را بارها دیده بودم. شک نداشتم که خودش است. ابراهیم بود، ابراهیمهادی!!
سخنان او برای من بسیار عجیب بود. شیخ حسین زاهد، استاد عرفان و اخلاق که علمای بسیاری در محضرش شاگردی کردهاند چنین سخنی میگوید !؟
او ابراهیم را استاد اخلاق معرفی کرد؟!
در همین حال با خودم گفتم: «شیخ حسین زاهد که... او که سالها قبل از دنیا رفته!!»
💥 هیجانزده ازخواب پریدم. ساعت سه بامداد روز بیستم مرداد 1386 مطابق با بیست و هفتم رجب و مبعث حضرت رسول اکرم(ص) بود.
این خواب رویای صادقهای بود که لرزه بر اندامم انداخت. کاغذی برداشتم و به سرعت آنچه را دیده و شنیده بودم نوشتم.
دیگر خواب به چشمانم نمیآمد. در ذهن، خاطراتی را که از ابراهیم هادی شنیده بودم مرور کردم.
💥 فراموش نمیکنم. آخرین شب ماه رمضان سال 1373 در مسجد الشهداء بودم. به همراه بچههای قدیمیجنگ به منزل شهید ابراهیم هادی رفتیم.
حاج حسیناللهکرم در مورد شهید هادی شروع به صحبت کرد. خاطرات ایشان عجیب بود. من تا آن زمان از هیچکس شبیه آن را نشنیده بودم!
آن شب لطف خدا شامل حال من شد. من که جنگ را ندیده بودم. من که در زمان شهادت ایشان فقط هفت سال داشتم، اما خدا خواست در آن جلسه حضور داشته باشم تا یکی از بندگان خالصش را بشناسم.
💥 این صحبتها، سالها ذهن مرا به خود مشغول کرد. باورم نمیشد یک رزمنده اینقدر حماسه آفریده و تا این اندازه گمنام باشد! عجیبتر آنکه خودش از خدا خواسته بود که گمنام بماند! و با گذشت سالها هنوز هم پیکرش پیدا نشده و مطلبی هم از او نقل نگردیده!
💥 هنوز تا اذان صبح فرصت باقی است. خواب از چشمانم پریده. خیلی دوست دارم بدانم چرا شیخ زاهد، ابراهیم را الگوی اخلاق عملی معرفی کرده؟
💥 فردای آن روز بر سر مزار شیخ حسین زاهد در قبرستان ابنبابویه رفتم. با دیدن چهرهی او کاملاً بر صدق رویائی که دیده بودم اطمینان پیدا کردم. دیگر شک نداشتم که عارفان را نه درکوهها و نه در پستوخانههای خانقاه باید جست بلکه آنان در کنار ما و از ما هستند.
💥 همان روز به سراغ یکی از رفقای شهید هادی رفتم. آدرس و تلفن دوستان نزدیک شهید را از او گرفتم.
تصمیم خودم را گرفتم. باید بهتر و کاملتر از قبل ابراهیم را بشناسم. از خدا هم توفیق خواستم.
شاید این رسالتی است که حضرت حق برای شناخته شدن بندگان مخلصش بر عهدهی ما نهاده است
🍃🌹🍃پایان قسمت اول 🍃🌹🍃
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا امام زمان (عج) ، سلامتی رهبر معظم انقلاب و همچنین شادی روح امام (ره) و ارواح طیبه شهدا صلوات.
🍃 @shahidhojatrahimi
╭━═━⊰🍃💔🍃⊱━═━╮
#حدیث_نور
💔امام صادق علیه السلام فرمودند:💔
سجده بر تربت حسين عليه السلام حجابهاى هفتگانه را پاره مى كند.
╰━═━⊰🍃💔🍃⊱━═━╯
دلم فقط وفقط هوایی شماراکرده...
این روزها
دلم ازهمه گرفته...
از:
#کنایه ها
#طعنه ها
😭
دلم تنگ است.
براے آسماڹ..
براے شماها...
دوست ندارم بگویم ڪم آورده ام
اما
احساس میڪنم ڪم آورده ام😭
#رفقا_هوایے_دل
°🌱| آیتالله سیدعلی شفیعی میگوید:
بچههای هویزه دفاع و جهاد جانانهای داشتند، #شهدای_هویزه تاریخ جداگانهای دارند. وقتی پیکر شهید علمالهدی را پیدا کردند، قرآن📖 روی سینهاش وسیله شناسایی👌 وی شد.
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
°🌱| آیتالله سیدعلی شفیعی میگوید: بچههای هویزه دفاع و جهاد جانانهای داشتند، #شهدای_هویزه تاریخ جد
🍃❤️
📝 به روایتی از هم رزم شهید :
🍃| بنی صدر دستور داده بود كه باید نیروهای مستقر در هویزه عقب نشینی كنند و برگردند سوسنگرد 🎌
حسین میگفت: هویزه توی دل دشمنه و ما از اینجا میتونیم به عراق ضربه بزنیم.✊شخصاً هم با بنی صدر صحبت كرده بود...
ولی وقتی كه دید راه به جایی نمیبره، نامه ای✉️ به آیت الله خامنه ای نوشت در این باره كه تعداد اسلحه های ما از تعداد نیروها هم كمتر هست، ولی میمانیم!✌️
چهارم دی 1359 بیست تا سی نفر از جوانان با دست خالی، اما با دلی استوار از ایمان و توكل، مقابل دشمن تا دندان مسلح ایستادگی كردند.💪 هیچ كس زنده نماند!😔✋
عراقیها با تانك از روی اجساد مطهر شهدای هویزه گذشتند، طوری كه هیچ اثری از شهدا نماند.😭
بعدها جنازه ها به سختی شناسایی شدند. حسین را از قرآنی كه در كنارش بود شناختند. قرآنی با امضای امام خمینی(ره) و آیت الله خامنه ای. ✋|🍃
#شهید_سید_حسین_علم_الهدی
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃
✍️ #خاطرات_شهید
مے گفت آدم ها سہ دستہ اند:
۱.خام ۲.پختہ ۳.سوختہ
-خام ها ڪہ هیچ...
-پختہ ها هم عقل معیشت دارند و دنبال ڪار و زندگے حلال اند...
-سوختہ ها عاشق اند. چیزهاے بالاترے مے بیینند و مے سوزند، توے همان عشق...
#خودش_هم_سوخت...🕊
#شهید_مجید_پازوکی
@shahidhojatrahimi
🌷 شهید احمد علی نیری 🌷
شهیدی است ڪہ
در نوجوانی با
" ترڪ یڪ گناه و نگاه حرام "
بہ درجہ بالای عرفانی رسید و
در جوانی به
دیدار امام زمانش نائل آمد .
#گلزارشهداےتهران
قطعه ۲۴
@Shahidhojatrahimi