هدایت شده از ❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
4_5992229111706157799.mp3
3.31M
🍂چقدر تلخ است روزهایی که میگذرند و مژده ی ظهور به گوش نمیرسد...
جمعه ای گذشت!
آغاز هفته ای دیگر....
وباز انتظار...
مهدی جان
من منتظرت می مانم!
#سلام_آقا..
صبحت بخیر
پزشڪ نسخہے من را #حرمـ رقــمـ زده سٺ😍
نوشٺہ: خاڪ حرمـ اضطــرار عاشــقے اسٺ ...❤️🌸
#صُبْحِٺٓونْحُسِیْنٓے
در صدا کردنِ نام #تو
یک "کجایی؟" پنهان است
یک "کاش مےبودی"💔
یک "کاش باشی"
من نامِ تو را
حذف به قرینهء این همه #دلتنگی ❣و پرسش
صدا مےزنم:
برادرم....💔
#شهید_عباس_کردانی
عاشقان چون با بصیرت می شوند
جنگ باشد حاج همت می شوند
چون نباشد جنگ، اندر جنگ نرم
تحت امر رهبر حجت می شوند
#شهید_ابراهیم_همت🌷
#شهید_حجت_الله_رحیمی🌷
#همت_نسل_سوم
رفیق شهید #شهیدت میکند
یادشون باصلوات
🌺بسْمِ رَبّ الشُهَداءِ وَالصّدِیقینَ🌺
از بیمارستان ڪه مرخص شد، هنوز به ماه نرسیده، رفت جبهه !
حسابی عصبانی شدم ...
بهش گفتم :
محسن !
تو با این وضعیت چه جوری میخوای بجنگی ؟
تو ڪه دست راستت ڪار نمیڪنه !
عضله بازوی دست راستش ڪاملا از بین رفته بود و فقط انگشت سبابه اش حرڪت میڪرد !
...به همان انگشت سبابه اش اشاره ڪرد و گفت:
مادرم ببین !
خدا این انگشت را برای من سالم نگه داشته !
برای چڪاندن ماشه تفنگ !
همین یه انگشت ڪافیه !
...و در حالی ڪه سعی میڪرد اشڪ هایش را از من پنهان ڪند
گفت :
مادر !
دلم بدجوری هوای ڪربلا رو ڪرده !
به او گفتم :
من چشام آب نمیخوره تو بری ڪربلا رو ببینی !
ڪربلا رو نمی بینی ڪه هیچ، ما رو هم به فراق خودت می نشونی !
...ڪمی تامل ڪرد و گفت :
مادر جان !
من ڪربلا رو برای خودم نمیخوام !
برای نسل های بعدی میخوام !
برای 7-8 سال آینده !
🌷شهید محسن وزوایی🌷
تاریخ تولد: 5 مرداد 1339
محل تولد:تهران
محل شهادت:عملیات بیت المقدس
تاریخ شهادت: 10 ارديبهشت 1361
#شهیدمدافع حرم
#محمد_پورهنگ
حدود 5 هفته از حضور ما در سوریه می گذشت
و همسرم دیگر خیلی شناخته شده بود.
همزمان با فعالیت #فرهنگی، فعالیت #نظامی هم در خط مقدم داشت
👈و همین موضوع مزید برعلت بود که ایشان توسط دشمن #شناسایی شود.
▫روزی که این اتفاق افتاد، هوا خیلی گرم بود. همسرم توسط یکی از نیروهای نفوذی دشمن که اهل #سوریه هم بود و مدتی با ایشان کار می کرد #مسموم شد.
این فرد یک لیوان آب به همسر من تعارف کرده بود.
❌ ظاهر آب هم که هیچ تفاوتی با آب های سالم نداشت.
اما همسرم می گفت:
که همان موقع که آب را نوشیدم
#در_شدیدی در معده ام احساس کردم. چندساعت بعد وقتی ایشان به خانه آمد حالش خیلی بد بود.
دکتر از همان اول تشخیص #مسمومیت داد اما ما فکر می کردیم که یک مسمومیت ساده غذایی است؛
▫تصورمان این بود که با مصرف دارو حالش بهتر می شود.
❌ اما این اتفاق نیفتاد.❌
سم ،رفته رفته بیشتر اثر کرد.
علائم دیگری هم از راه رسید،
➖ مثل تب شدید ،
➖علائم سرماخوردگی ،
➖ خون ریزی معده ،
➖تهوع شدید و ضعف و سردرد و سرگیجه. 👈در نتیجه همسرم در بیمارستان بستری شد و آنجا بود که تشیخص دادند که
#سم_وارد_خون شان شده و حتی چند واحد خون جدید به ایشان تزریق کردند که به خیال خودشان تعویض خون انجام شود.
اما چون در❌ #ترور_بیولوژیک❌ سم در مرحله ای وارد بدن می شود که قابل شناسایی نباشد و به سرعت هم اثر کند،
ظرف سه هفته این سم در بدن همسرم اثر کرد و کبد ایشان را از کار انداخت.
طوریکه ظاهر کبد ایشان سالم بود اما در داخل کاملا از کار افتاده بود.
ما همانجا به تشخیص فوق تخصص خون و دستور مافوق همسرم ، به ایران برگشتیم.
اما اینجا هم به خاطر پیشرفت بیماری، همسرم ظرف یک هفته در بیمارستان #شهید شد...
#شادی روحش#صلوات
#ترور_بیولوژیک