eitaa logo
❀شهیدحجت الله رحیمی❀
2.1هزار دنبال‌کننده
33هزار عکس
14.2هزار ویدیو
108 فایل
❣🍃بسم رب خادم الشهداء🍃❣ 🥀شھید...به‌قَلبت‌نگـاھ‌میکُند اگࢪجایےبࢪايَش‌گذاشتھ‌باشےمےآيد‌مےمانَد لانھ میکُند تاشھيدت‌ڪُند ﴿شهیدحجت الله رحیمے♡﴾️🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
پسر حیدر کرار میا کوفه حسین آه ای سید احرار میا کوفه حسین پسر حضرت زهرا به هوایت دارم یک سلام از سر این دار میا کوفه حسین ایام شهادت حضرت مسلم (ع) تسلیت باد▪️ @Shahidhojatrahimi🏴
بسم الله الرحمن الرحیم امروز: شمسی: سه شنبه - ۳۰ مرداد ۱۳۹۷ میلادی: Tuesday - 21 August 2018 قمری: الثلاثاء، 9 ذو الحجة 1439 🌹 امروز متعلق است به: 🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام 🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام 🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام 💠 اذکار روز: - یا اَرْحَمَ الرّاحِمین (100 مرتبه) - یا الله یا رحمان (1000 مرتبه) - یا قابض (903 مرتبه) برای رسیدن به حاجت 🗞 وقایع مهم شیعه: 🔹روز عرفه 🔹شهادت مسلم بن عقیل علیه السلام، 60ه-ق 🔹شهادت هانی بن عروة رحمة الله علیه، 60ه-ق 🔹روز سد الابواب روزشمار: ▪️1 روز تا عید سعید قربان ▪️6 روز تا ولادت امام هادی علیه السلام ▪️9 روز تا عید الله الاکبر، عید سعید غدیر خم ▪️22 روز تا آغاز ماه محرم الحرام ▪️31 روز تا عاشورای حسینی 🏴 @shahidhojatrahimi🏴
🌸🍃| خیلی شوخ طبع بود☺️ با همه به زبان خودشان حرف می زد ✌️ با بچه ها به زبان بچگی، با بزرگ ها هم به زبان بزرگی و ادب 😍 اعتقاد داشت امر به معروف، اینگونه بهتر جواب می دهد. |🌸🍃
❀شهیدحجت الله رحیمی❀
🌸🍃| خیلی شوخ طبع بود☺️ با همه به زبان خودشان حرف می زد ✌️ با بچه ها به زبان بچگی، با بزرگ ها هم به ز
بیشتر لبخند بر لبانش بود خیلی سریع با افراد جوش می خورد و آن ها را جذب می کرد 😊✋ مکروهات را انجام نمی داد مثلا وقتی سر سفره می آمد دستش را می شست و با نمک غذا را شروع و در میان غذا آب نمی خورد ❌ مراقبت از چشم او فوق العاده بود.در کوچه و خیابان سرش را پایین می انداخت و اصلا بلند نمی کرد 👀 وقتی منزل ما می آمد، هنگام رفتن همینطور که سرش پایین بود چقدر از مادرم تشکر می کرد ❤️ یکی از الگوهای رفتاری او برخورد با مادرش بود ما از علی در این موضوع درس گرفتیم. وقتی پیش مادر بود اینقدر خوش برخورد بود که تعجب می کردیم.😐 _مادر دور سرت بگردم، چیکار می کنی، شرمنده ام کردی و ... جوری برای مادرش زبان می ریخت که همه درس می گرفتند که آدم با پدر و مادر چطور صحبت کند. ✌️😍 📝 به روایتی از دوست شهید 📚 از کتاب : بیا مشهد
#تصویر - مهم ترین ویژگی یڪ انقلابی چیه ؟ - عشق چگوارا / 2008 [ @shahidhojatrahimi
📚 #کتاب_بخوانیم | اهمیت کتاب » بهای کتاب را جزئی از هزینه های ضروری زندگی بدانید ... [آیت الله العظمی خامنه ای -۱۳۷۶/۲/۱۸] #رسم_کتابخوانی #سید_علی_خامنه_ای @shahidhojatrahimi
🌸🍃 اگر یڪ لحظه انسان به خدا راست بگويد: خدایا واقعاً پشیمانم، دیگر گناه نمی‌كنم، خدا یڪ خط قرمز می‌كشد روے همه گذشته‌ها! اما كلام در این است كه، آن لحظه را آدم راست بگوید! و اِلّا خدا می‌گوید: چه کسی را فریب می‌دهی؟! از من ضعیف‌تر و نادان‌تر ندیدے؟! من فریب نمی‌خورم! | عرفه ♻️ @shahidhojatrahimi
عرض سلام و احترام خدمت دوستان بزرگوار✋ 📢اطلاعیه اعلام زمان برگزاری مراسم دعای پرفیض عرفه در دو منطقه عملیاتی جنوب کشور 1)💠یادمان ملکوتی شلمچه 🕝ساعت14:30 2)💠یادمان ملکوتی شهدای هویزه 🕟ساعت16
#ساعات_مهم... #اڪسیر... #ڪیمیا... [ @shahidhojatrahimi
✍ دست نوشته #شهید_محسن_حججی در #روز_عرفه خدایا معرفتم ده تا #حسینی شوم ، و حسینی قربانی ات ... روزی ام کن در جوانی به #پای_اسلام #فدا شوم ... #خدایا_شهیدم_کن عرفه ۹۴/۷/۱ @shahidhojatrahimi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 ✍ به روایت 🔰اردیبهشت بود که آمد. شب . شبی که آرزوی دیدن مرتضی برایم مستجاب شد😍. همه فامیل و دوست و آشنا رفتیم فرودگاه🛬 استقبالش. تمام یک ماهی که بود، روز و شب مهمان داشتیم.‌ همه می‌آمدند ببینند چه خبر است. 🔰دو سه سالی که تا سوریه بود، مرتضی دیگر آن مرتضای سابق نبود✘. رشد وجودی و را با تمام وجود حس می‌کردم. با ما هم که بود مدام دلشـ❤️ پیش نیروهایش بود. مدام با بچه‌هایش در تماس📞 بود. 🔰وقتی از آزادی می‌گفت به وضوح برق شادی توی چشم‌هایش😃 دیده می‌شد. چقدر ذوق می‌کرد وقتی می‌گفت: «مردم از خوشحالی و به نشانه تشکر، روی سر بچه‌های ما خشک می‌ریختند😅.» 🔰کوچک‌ترین اتفاقی کم‌صبرش می‌کرد؛ می‌شد، فلان نیرویش شهید🌷 می‌شد، فلان منطقه می‌کرد. مرتضی دیگر دلش با ما نبود🚫. هربار که می‌آمد، خستگی را به وضوح روی شانه‌هایش می‌کردم. 🔰مرتضی تا قبل از رفتنش به ، موهایش یک‌دست مشکی بود ولی از روزی که رفت، می‌دیدم دارند سفید می‌شوند. شهید 🕊که شد، 13 تار مویش سفید شده بود. 🔰بین خواب و بیداری حس کردم روی تپه‌ای ایستاده. داشت از سرما❄️ می‌لرزید و دندان‌هایش به هم می‌خورد😖. سرما به جان من هم افتاد. آن‌قدر سردم شده بود که از خواب پریدم🗯. بلافاصله به مرتضی پیام📲 دادم. به همان اسمی که توی گوشی‌ام برایش انتخاب کرده بودم: . جواب نداد. 🔰دلم طاقت نیاورد💔، زنگ زدم ‌ولی باز هم جواب نداد😥. دیگر خوابم نمی‌برد. جدای از سرما، هم بی‌خوابم کرده بود. دم اذان صبح بود که تماس☎️ گرفت. بی ‌سلام و احوال‌پرسی گفتم: «مرتضی! چرا این‌قدر لباس کم پوشیدی که بشه؟ نمی‌گی سرما می‌خوری؟» 🔰 مهربان جواب داد: «چی کار کنم ، عملیات بود. همین یک‌دست لباس تمیز بود که پوشیدم🙂.» فهمیدم واقعا سردش بوده. مثل همیشه،قبل ازعملیات کرده بود و با همان یک‌دست لباس 👕سردش شده بود. @shahidhojatrahimi