📣عشق داره بر میگرده
❤️خبرآمد خبری در راه است.
طی اخبار حاصله پیکر شهید #سید_جواد_اسدی از #ساری
شناسایی شد
تاریخ شهادت: ١٧ اردیبهشت ۹۵
#خان_طومان #سوریه
@shahidhojatrahimi
📣عشق داره بر میگرده
❤️خبرآمد خبری در راه است.
طی اخبار حاصله پیکر شهید #علیرضا_بریری از #بابلسر
شناسایی شد
تاریخ شهادت: ١٧ اردیبهشت ۹۵
#خان_طومان #سوریه
@shahidhojatrahimi
🕊 زنــدگــے نــامــه و خــاطــرات 🕊
♥️ #شــهیــد_ابــراهیــم_هادے ♥️
🌷 قــســمــت #پنجمــ📖
🍃 @shahidhojatrahimi
❂◆◈○•--------------------
﴾﷽﴿
❂○° #سلام_بر_ابراهیم °○❂
🔻 قسمت #پنجم
🍀 زندگینامه و خاطرات پهلوان بیمزار " #شهید_ابراهیم_هادی "
✅ ورزش باستانی (راوی: جمعی از دوستان شهید) – بخش اول
💥 اوایل دوران دبیرستان بود که ابراهیم با ورزش باستانی آشنا شد. او شبها به زورخانهی حاج حسن میرفت.
حاج حسن توکل معروف به حاج حسن نجار، عارفی وارسته بود. او زورخانهای نزدیک دبیرستان ابوریحان داشت. ابراهیم هم یکی از ورزشکاران این محیط ورزشی و معنوی شد.
💥 حاج حسن، ورزش را با یک یا چند آیه قرآن شروع میکرد. سپس حدیثی میگفت و ترجمه میکرد. بیشتر شبها، ابراهیم را میفرستاد وسط گود، او هم در یک دور ورزش، معمولاً یک سوره قرآن، دعای توسل و یا اشعاری در مورد اهل بیت(ع) میخواند و به این ترتیب به مرشد هم کمک میکرد. از جمله کارهای مهم در این مجموعه این بود که؛ هرزمان ورزش بچهها به اذان مغرب میرسید، بچهها ورزش را قطع میکردند و داخل همان گود زورخانه، پشت سر حاج حسن نماز جماعت میخواندند.
به این ترتیب حاجحسن در آن اوضاع قبل از انقلاب، درس ایمان و اخلاق را در کنار ورزش به جوانها میآموخت.
فراموش نمیکنم، یکبار بچهها پس از ورزش در حال پوشیدن لباس و مشغول خداحافظی بودند. یکباره مردی سراسیمه وارد شد! بچهی خردسالی را نیز در بغل داشت. بارنگی پریده و با صدائی لرزان گفت: «حاج حسن! کمکم کن. بچهام مریضه، دکترا جوابش کردند. داره از دستم میره. نَفَس شما حقه، تو رو خدا دعا کنید. تو رو خدا... بعد شروع به گریه کرد.»
ابراهیم بلند شد و گفت: «لباساتون رو عوض کنید و بیائید تو گود.»
خودش هم آمد وسط گود. آن شب ابراهیم در یک دور ورزش، دعای توسل را با بچهها زمزمه کرد. بعد هم از سوز دل برای آن کودک دعا کرد. آن مرد هم با بچهاش در گوشهای نشسته بود و گریه میکرد.
دو هفته بعد حاج حسن بعد از ورزش گفت: «بچهها روز جمعه ناهار دعوت شدید!»
با تعجب پرسیدم:کجا !؟
گفت: «بنده خدائی که با بچهی مریض آمده بود، همان آقا دعوت کرده. بعد ادامه داد: الحمدالله مشکل بچهاش برطرف شده. دکتر هم گفته بچهات خوب شده. برای همین ناهار دعوت کرده.»
برگشتم و ابراهیم را نگاه کردم. مثل کسی که چیزی نشنیده، آمادهی رفتن میشد. اما من شک نداشتم دعای توسلی که ابراهیم با آن شور و حال عجیب خواند کار خودش را کرده.
💥 بارها میدیدم ابراهیم، با بچههائی که نه ظاهر مذهبی داشتند و نه به دنبال مسائل دینی بودند رفیق میشد. آنها را جذب ورزش میکرد و به مرور به مسجد و هیئت میکشاند.
یکی از آنها خیلی از بقیه بدتر بود. همیشه از خوردن مشروب و کارهای خلافش میگفت! اصلاً چیزی از دین نمیدانست. نه نماز و نه روزه، به هیچ چیز هم اهمیت نمیداد. حتی میگفت: «تاحالا هیچ جلسه مذهبی یا هیئت نرفتهام. به ابراهیم گفتم: «آقا ابرام اینها کی هستند دنبال خودت مییاری!؟
با تعجب پرسید: «چطور، چی شده؟!»
گفتم: «دیشب این پسر دنبال شما وارد هیئت شد. بعد هم آمد و کنار من نشست. حاجآقا داشت صحبت میکرد. از مظلومیت امام حسین(ع) و کارهای یزید میگفت.
این پسر هم خیرهخیره و با عصبانیت گوش میکرد. وقتی چراغها خاموش شد به جای اینکه اشک بریزه، مرتب فحشهای ناجور به یزید میداد!!
ابراهیم داشت با تعجب گوش میکرد. یکدفعه زد زیر خنده. بعد هم گفت: «عیبی نداره، این پسر تا حالا هیئت نرفته و گریه نکرده. مطمئن باش با امام حسین(ع) که رفیق بشه تغییر میکنه. ما هم اگر این بچهها رو مذهبی کنیم هنر کردیم.
🍃🌹🍃 ادامه دارد...✒️✒️✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا امام زمان (عج) ، سلامتی رهبر معظم انقلاب و همچنین شادی روح امام (ره) و ارواح طیبه شهدا صلوات.
🍃 @shahidhojatrahimi
4_5908734599579567699.mp3
5.01M
🎬نزار قطری ؛ نوحه سه زبانه برای اربعین امسال ؛ عربی، ترکی، فارسی
بسیار شنیدنی👌
@Shahidhojatrahimi
🏳پـــنـــد نــٰـامــہ
پدر بزرگوارم ! خوب میدانم که برایم بسیار زحمت کشیده اید ، و نان حلال را با هزار رنج و زحمت به دست آورده اید، ولی من در دنیا نتوانستم خدمتی در خور زحمتتان برایتان انجام دهم ، امیدوارم که مرا ببخشید و بر کشته شدنم ، که در راه استیلای حق و پیروی از امام عزیزمان می باشد صبر کنید ، که ان الله مع الصابرین ؛ تا خداوند در آخرت اجری عطا فرماید . مادر جان ! اگر صبر کنید در روز قیامت سرافراز خواهید بود .
#شهید_علی_اصغر_پاسیار🌷
@Shahidhojatrahimi
🌷🕊🌷
چہ
مراعات و
نظيريست
ميانِ ڪلمات
بوی تو ، آمدنت ،
نم نم باران ،
با عــشق...
#شهـید_بابک_نوری
#سالروز_ولادت
@Shahidhojatrahimi
🕊🌷🕊
#خاطره
#به_نقل_ازدوست_شهید
#شهید_مدافع_حرم_بابک_نوری_هریس
اینجا روی خاکریز نشسته بود.
اونرور هوا خیلی گرم بود من با لباس شخصی رفته بودم و همش غر میزدم که چرا به ما لباس نمیدن!!
بابک کنارم بود بهش گفتم این چیه پوشیدی اینو از کجا گرفتی؟
لباسش خیلی براش تنگ بود و کمی هم کهنه...
.
گفت: این لباس رو از زمان خدمت سربازیم دارم بهش گفتم اینکه تنگه (و واقعا هم تنگ بود بحدی که جلوی تحرکاتش رو گرفته بود ).
گفت: اره ولی مهم نیست تو خبر نداری اعزام کی شروع میشه گفتم نمیدونم.
الان که خاطرات رو مرور میکنم میبینم شهادت واسه هرکسی نیست شهادت لباس تک سایزیه که باید اندازش بشی؛
این هارو گفتم که واسه خودم مروری بشه که من تو فکر چی بودم و اون به چی فکر میکرد،
افکار من سمت مادیات و لباس سایز تنم بود که باید نو هم میبود فکر تیر اندازی و لذت کل کل بعدش ولی اون اروم بود و فکرش ..... توی اون هوای گرم و اون شرایط چی بود
بعد شهادتش عکسی ازش دیدم که منو بیشتر سوزوند بابک با همون لباس وسط معرکه جنگ رفته بود.
حتی ذره ای هم به فکر مادیات نبود .
اون اینجا بود کنار ما البته جسمش ولی روح بزرگش کنار ما جا نمیشد پس خدا جسمش رو با خودش برد.
#اللهم_الرزقنا_شهادت_فی_سبیلک
#اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_و_عجل_فرجهم
@Shahidhojatrahimi
🌿🌹🕊🌹🕊🌹🌿
#فرازے_از_وصیت_نامہ 😍
خدایا همیشه خواستم به چیزهایی که از آنها آگاه هستم عمل کنم،ولی در این دنیای فانی به قدری غرق گناه و آلودگی بودم که نمیدانم لیاقت قرب تو را دارم یا نه؟
🌷شهید بابک نوری🌷
@Shahidhojatrahimi
〰❁🍃❁🌺❁🍃❁〰
ای آخرین توسلِ سبزِ دعای ما؛
آیا نمی رسد به حضورت دعای ما؟
شنبه، دوبارهشنبه...، دوبارهسهنقطهچین؛
بی تو، چه زود می گذرد هفته های ما.
جهت تعجیل در ظهور #صلوات
〰❁🍃❁
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
#مادرشهید
پویا دوست داشت مدافع حرم و شهید راه دفاع از حرم شود. 9 ماه خدمت بود. او با خودروی پدرش در ساعت های بیکاری کار می کرد. پسرم با دختردایی اش هفت ماه بود عقد کرده و قرار بود پایان سال به خانه بخت بروند. پسر شهیدم تازه 20 ساله شده بود. با شهادتش آرزوی دامادی او بر دلم ماند. یک هفته پیش از این که به آخرین ماموریت بی بازگشت برود، من خواب عجیبی دیدم. خواب دیدم پویا در یک مزرعه پر از گل ایستاده و چفیه به دور گردنش انداخته است. می گفت مامان من شهید شده ام برایم بی تابی نکن. از خواب که بیدار شدم، خیلی دلنگران بودم. صبح که پویا می خواست به کلانتری محل خدمتش برود، خوابم را برایش تعریف کردم که گفت مامان نگران نباش خیر است.»
مادرداغدیده گفت:«یک هفته بعد از آن خواب او به ماموریت رفت و دیگر بازنگشت. او برای برقراری امنیت در جامعه اش شهید شد. از مسئولان قضایی می خواهم قاتل فرزند شهیدم را هرچه زودتر محاکمه و او را در ملأ عام مجازات کنند که دیگر فردی امنیت جامعه را به خطر نیندازد.»
#شهید_پویا_اشکانی
#شهدا_هویت_جاودان_تاریخ
@Shahidhojatrahimi
جز تو ڪہ چشم
فتنہ در آورد یاعلــے
این هم شباهتے است
ڪہ دارے تو با علــے
#جانم_فدای_آقا_سیدعلـــے😍
@shahidhojatrahimi
خدا خودش دستم را
در دست
شهدا گذاشت
و این #رفاقت آغاز شد؛
حالا شهدا
شده اند انیس و مونسِ
تنهایی ها و همدمِ
دلتنگی هایم !
و چه رفیقی بهتر از #شهدا ؟
@shahidhojatrahimi
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
🌱°| اوایل جنگ بود و مرزها دست عراق بود.
در ارتفاعات گیلان غرب بودیم🌴
با حسرت به ابراهیم گفتم : یعنی میشه مردم ما راحت از این جاده عبور و به شهر خودشون برن؟😞
ابراهیم هادی گفت : چی میگی! روزی میاد که از همین جاده مردم ما دسته دسته به کربلا سفر می کنند! |🌱°
#شهید_ابراهیم_هادی
#اربعین
#معرفتانهـ🌹🍃
چند روزے استــ
غمے 😔سخت
دلمـ💔 را برده
هاتفے داد ندا :
پنجِ #صَفـــرشهادت رقیه استـــ...😭
#یارقیهبنتالحسین
#دلبرانهـ🍃
🍃 @shahidhojatrahimi
4_5909059333466883309.mp3
12.15M
🎧 #شور فوق العاده شنیدنی
🎼 گفتم میاد بابا.....
🎤 #سیدمجید_بنی_فاطمه
🌙 #السلام_علیک_یابنت_الحسین
#شهادت_حضرت_رقیه
:
@Shahidhojatrahimi
🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃
#کلام_شهید
شهید سید اصغر خبازی🌹
خدايا ما كه حسين گونه زندگي نكرديم
تا حسين گونه به شهادت برسيم😔
پس خدايا ما را حُر گونه بپذير.💐
@Shahidhojatrahimi
نرخ رفتن به سوریه چند است؟😔
قدر دل کندن از دو فرزند است...😭
#شهید مدافع حرم _سید مصطفی _صادقی
@Shahidhojatrahimi
|ڪلامـ شہید
_ هرگز فراموش نڪنید،
_ تا خود را نسازیم و تغییر ندهیم،
_جامعه ساخته نمی شود.
🕊 #شهید_ابراهیم_هادی 🕊
@Shahidhojatrahimi