رضا از نظر کار نظامی و قانونی به هیچ عنوان کوتاه نمی آمدند و مماشات هم نمی کردند ولی اهل انعطاف بودند ،
رضا برای یه تصمیم ،همه جوانب شرعی،قانونی،اخلاقی،... و خانواده را در نظر می گرفتندتا در حق سازمان ونیروهایش حقی پایمال نشود
حاج عمار علوی
همان روزی که ما جلوی دفتر کار همسرم بخاطر تحویل فلش با شما ملاقات داشتیم،(حاج عمار علوی) بعد از تحویل فلش برای ثبت سفارش به مغازه ای در همان نزدیکی رفتیم و پسر کوچکم در حال قائم با شک بازی بین میز و صندلی ها بود و با تذکر ما بیرون رفت،وقتی کارمان تمام شد،هرچه صدا کردیم و گشتیم او را نیافتیم ؛فروشنده ها و برادر و من و پدرش حدود نیم ساعت و شاید هم بیشتر چندین بار آن خیابان دوطرفه را زیر و رو کردیم تا اینکه سر دو راهی مصلی و طالقانی من و همسرم جدا شدیم تا هر کدام از سوئی به دنبالش بگردیم همان لحظه بدون هماهنگی هردو باهم در یک زمان متوسل به شهید جان نثار حسینی شدیم و چند قدم بعد موبایل مان، زنگ زد که علی پیدا شده و بین خوشخواب ها مخفی شده بود در راه برگشت به مغازه در تابلوی کوچه نوشته بود کوچه شهید جان نثار حکیمی و مهرداد جان نثار که من تا به آن روز نمیدانستم ،پس منمطمئن شدم که یاری شهید بوده و بس.
خواهر شهید رضا جان نثار حسینی
https://eitaa.com/shahidjannesarhoseyni
12.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یاد برادر عزیزم بخیر
روزها چه زود گذشت اما حیف که ما قدرش را ندانستیم
حاج عمار علوی
https://eitaa.com/shahidjannesarhoseyni