برادر رضا خیلی ساده زیست بود و خیلی هم خاکی و افتاده ،وبرایش درجه و جایگاه مهم نبود خودش را به آن پست و مقام نمی گرفت ،هرموقع به یکی از پایگاه سر می زد با سربازان آنقدر گرم برخورد می کرد که انگار چندین سال هست با آنها رفیق هست ومی شناسند واز مشکلات آنها جویا می شد در حالی که اصلا برای ایشان مسئولیتی نداشت که از مشکلات آنها جویا شود اما بر خود حق می دانست که از وضعیت آنها اطلاع داشته باشد
حاج عمار علوی A.Z
برادر رضا با خیلی ها فرق داشت ،اگر با خیلی ها هم رکاب شوی سوار ماشینش شوی هر موقع سیستم صوتی اش را باز کنی ،حداقل یه آهنگ مجاز پخش می شود
ولی هر موقع سیستم پخش ماشین برادر رضا را باز می کردی فقط دو مورد را
می شنیدی، یکی صدای تفسیر آیت الله جوادی آملی و دومی صوت قرآن وهر دوی آنها در زندگی ایشان در جریان بود وعمل می کرد
در اوایل دهه نود که داداش رضا جوان تر بود وکمی هم فراقت ذهن داشت در پایگاه جمع می شدیم وبا شوخی می گفتیم دوستان دم غنیمت است هر درخواستی داری بخواهید که قاری بین المللی از کشور مصر آوردیم
رضا هم به شوخی خودش را می گرفت وبچه ها هر کدام از یک قاری درخواست می داد و آقا رضا تلاوت می کرد ،وقتی نوبت به من رسید من به رضا گفتم برام از عبدالعال بخوان ،یه خنده ملیحانه ای کرد که تو اینو از کجا پیدا کردی ،ولی بعد از چند ثانیا سکوت شروع به تلاوت کرد مثل خود آن قاری مصری.
رضا در هر کجای تلاوت قرآن اگر به جایی می رسید که نکته ی گفتنی داشت برای دوستان توضیح می داد
حاج عمار علوی A .Z
حاجی رضا ،خیلی در مطالعه، به مطالب دقت داشتند ،حتی اگر آن مطلب تخصصی هم نبود
،یک بار در مورد گام دوم انقلاب ۷صفحه مطب نوشته بودم دادم به آقا رضا ،گفتم اگر میشه یه نگاه بیاندازید ،ایشان هم با کمال میل گرفت و بعد از چند دقیقه ،مرا صدا زدند وآن برگه ها را برگرداندند،وگفت خیلی عالی وتعریف و تمجید کردند و گفتند باز هم ادامه بده وبیار
بعد از خداحافظی ،دوباره به برگه ها نگاه انداختم دیدم دور الف لام کلمه (العلم السلطان)خط کشیده که سلطان ،الف لام ندارد
حاج عمار علوی A.Z
از تمامی دوستان و همکاران درخواست داریم اگر خاطر ،عکس،فیلم ویا نوشته از این شهدای بزرگوار دارید به این حقیر برسانید تا به آیندگان به عنوان میراث معنوی وسبک زندگی اسلامی نگه داریم
مخلص شما حاج عمار A .Z
برادر رضا ،یه تیکه کلامی داشت که به همه می گفت وآن هم این بود
(غفرالله لنا و لکم)
حاج عمار علوی
یکی از عادت های زیبای رضا این بود که ،هر کدام از دوستان نزدیک خود را می دید بعد از به آغوش کشیدن شانه راست او را می بوسید
حاج عمار علوی
برادر رضا در منطقه عملیاتی ،اکثرا شب ها تا صبح بیدار می ماند تا همکاران بیشتر استراحت کنند،یعنی از ساعت ۱۲تا ۶صبح
وبعد از آن می آمد برای خوابیدن
ساعت هشت صبح از تهران زنگ می زنند ،برای دریافت مطالب مورد نیاز
در طول هفته هر روز این تماسه تکرار می شد ،آخر من به رضا گفتم چرا چیزی به آنها
نمی گی که من خوابیدم ظهر زنگ بزنید
رضا با تبسم گفت اینها حتما نیاز دارند که تماس می گیرند اشکال نداره
حاج عمار علوی
https://eitaa.com/shahidjannesarhoseyni
شوخی با رضا
سال ۹۶ بود که با خانواده محترم رضا به مشهد مشرف شدیم ،بعد از دو روز زیارت ،هر دو با خانواده به خیابان طلاب رفتیم تا برای همسرامون چادر ملی بخریم
زینب خانم دختر بزرگ آقا رضا ،که آن موقع کوچک بود ،از رضا طلب بادکنک کرد ،رضا از بادکنکی یک بادکنک خرید و پنجاه هزار تومان داد ،فروشنده ،گفت آقا لطفاً این بادکنک ها را نگه دارید تا من مابقی پول شما رابدهم ،وقتی رضا بادکنک ها را به دست گرفت ،من گفتم دیگه تمام شد ،بادکنک ها را نمی توانی زمین بزاری و من ازت یه عکس یادگاری می گیرم ،و رضا کاری جز خنده نداشت😁😜😉
حاج عمار علوی
https://eitaa.com/shahidjannesarhoseyni