6.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تهیه شده توسط واحد رسانه ای سردار شهید حاج رضا جان نثار حسینی
کلیب با کیفیت در آپارات و روبیکا بار گذاری شده است
https://eitaa.com/shahidjannesarhoseyni
🎬کلیب فوق با کیفیت بالا در آپارات و روبیکا بارگذاری شده است
👇🏻👇🏻👇🏻🎥
https://www.aparat.com/v/juj5m5a
51.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تولد سرکار خانم زینب جان نثار حسینی
در مزار پدر بزرگوارشان
تهیه شده توسط واحد رسانه ای سردار شهید حاج رضا جان نثار حسینی
https://eitaa.com/shahidjannesarhoseyni
20.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تولد دختری که امید را می سازد
روایت برگزاری جشن تولد دختر سرداررشید اسلام شهیدحاج جان نثار حسینی با حضور و همراهی مسئول بسیج دانش آموزی و مسئول بسیج فرهنگیان
#حوزه_باقرالعلوم_اسکو
#بسیج_دانش_اموزی_باقرالعلوم_اسکو
#آذربایجان_شرقی
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
http://shad.ir/BDA_Asharghi
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
https://eitaa.com/shahidjannesarhoseyni
حاجرضا فقط یک فرمانده نبود؛ یک معلم بیادعا بود.
با اینکه خودش سالها در خط مقدم اطلاعاتی و شناسایی کار کرده و از هر جهت باسواد و کارکشته بود، هیچوقت فکر نمیکرد همه چیز را خودش بهتر میداند.
هر بار جلسهای تشکیل میشد، قبل از اینکه حرفی بزند، گوش میداد. دقیق… آرام…
به حرفهای جوانترین نیرو تا باتجربهترین فرمانده.
میگفت:
— من اگه امروز تصمیم درستی بگیرم، بهخاطر شماست. شما چشم و گوش من تو پایگاهها هستید. شما دست عملیاتی امت اسلامی هستید. من فقط پُشتیبان شما هستم، همین.
و همین حرفها بود که جان ما را گرم میکرد.
هیچکس در حضورش احساس کوچکی نمیکرد؛ چون او هر ایده، هر تحلیل و هر خبر کوچک میدانی را ارزشمند میدید. وقتی یکی از نیروها پیشنهادی میداد، حاجرضا با دقت در دفترچهاش یادداشت میکرد، بعد میگفت:
— عملیات با فکر جمعی موفق میشه، نه با رأی یک نفر.
همین روحیه باعث میشد تصمیمهایی که میگرفت، دقیقترین و کمخطاترین باشد.
پیش از کارهای عملیاتی، همهی ما دورش جمع میشدیم؛ او آخرین آدمی بود که حرف میزد، اما اولین کسی بود که مسئولیت را روی دوشش میگذاشت.
بارها دیده بودم پاسداران که تازه وارد بودند، اول از او میترسیدند؛ چون عنوانش سنگین بود.
اما کافی بود یکبار با او صحبت کنند…
نگاهش، مهربانیاش، و اهمیت واقعیای که به حرفهایت میداد، کاری میکرد که از جان برایش بگذری.
او فرماندهای بود که به جایش نمینشست؛ میان نیروهایش راه میرفت.
خودش را بالاتر از کسی نمیدید، و شاید همین تواضع بود که از او یک شخصیت بزرگ ساخته بود.
در پادگان، همیشه میگفت:
— من اگر تنها باشم، یک نفرم؛ اما با شما، یک مجموعهام.
قدرت واقعی من، شماها هستید.
و ما میدانستیم…
این مرد، با این همه فروتنی، ستون اصلی امنیت آن منطقه بود.
ابراهیم قائمی