eitaa logo
واحد فرهنگی رسانه‌ای،سردارشهید رضا جان نثار حسینی
418 دنبال‌کننده
182 عکس
45 ویدیو
1 فایل
یک تمدن بزرگ ،با انسان طرازش شناخته می شود و انسان طراز انقلاب اسلامی شهدا هستند
مشاهده در ایتا
دانلود
رضا اهل مباحث علمی ،دینی،قرانی،تخصصی،اخلاقی،وغیره بود،هرموقع به دیدار خانوادگی همدیگر می رفتیم ،من یه چیزیو مطرح می کردم وبحث شروع می شد ومن فقط شروع کننده بودم و خیلی دوست داشتم فقط رضا صحبت کند ،در این عکس ،یه کتاب از علامه مصباح یزدی ،نشانش دادم ،تا از این جهت هم از ایشان استفاده کنم که ،زرنگی کردم عکس انداختم حاج عمار علوی
برای شادی شهدا مخصوصاً شهدای مبارزه با رژیم صهیونسیتی وآمریکا صلوات ««اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد و عَجِّل فَرَجَهُم» ( خداوندا بر محمد و خاندان او درود فرست و فرج ایشان را نزدیک بگردان) »
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امامزاده سید محمد کلجانی در محدوده شهر تبریز۱۳۹۴
اواخر دهه هشتاد بود و ما با شهید رضا جان نثار حسینی هم دوره بودیم ،آنجا پادگان تربیت نیرو مخصوص سپاه بود ، وقتی از آموزش فراقت پیدا می کردیم با دوستان دسته جمعی به حمام پادگان که نزدیک به ۳۰۰ اتاقک حمام داشت می رفتیم ،وقتی همه جمع می شدیم به بچه ها می گفتیم همه سکوت کنید تا یک تلاوت مجلسی از رضا بشنویم که همه سکوت اختیار می کردند و شهید رضا جان نثار حسینی شروع به تلاوت می کرد وحمام سرشار از نور می شد برادر علی ب https://eitaa.com/shahidjannesarhoseyni
برای شادی روح شهدا مخصوصاً شهدای مبارزه با رژیم صهیونسیتی وآمریکا صلوات https://eitaa.com/shahidjannesarhoseyni
اواخر اردیبهشت ماه سال ۰۲ قرار بود به خانه رضا برویم ،(سالی چند بار این دید و بازدید را داشتیم)روز قرار آیت الله رئیسی شهید شد ،وحال همه دلسوزان انقلاب خراب بود حوالی ظهر بود که من به رضا زنگ زدم که با این حال دیگر حالی برای دور هم شدن را نداریم،انشاالله بماند برای بعد ، رضا گفت نه باید بیایی ،ما هم اطاعت امر کردیم وبا خانواده به خانه آنها رفتیم ،بعد از سلام و احوالپرسی ،با هم به ذکر احوال ومصیبت وارد شده صحبت کردیم وبه آرامی گریه کردیم ،تا ساعت ۱۲شب آنجا بودیم رضا گفت ،خیلی خوب شد آمدی ،داشتم می ترکیدم ،کمی دلم آرام شد . این خاطره از یادم رفته بود که دیشب با برادر محمود پ در مورد شهید رضا جان نثار حسینی صحبت می کردیم که محمود این خاطره را از قول رضا برایم تعریف کرد وآن روز به یادم افتاد محمود پ {حاج عمار علوی}