حاج رضا خیلی عاطفی بود و بچه ها را خیلی دوست داشت ،یک بار که به منزل ما برای چشم روشنی آمده بود
پسر خردسال مرا به آغوش گرفت و بو کرد و گفت حاج عمار بچه ها در این موقع بوی بهشت میدهند
حاج عمار علوی A.Z
حاج رضا ،از نظر علوم روز خیلی با سواد بود
ایشان کارشناسی الکترونیک داشت
یکبار دیدم در اتاق تنها هست رفتم پیشش نشستم آن موقع هم سرش این قدر شلوغ نبود بهش گفتم رضا، بابا این باینری ها چه صیغهای هست هرچی می خونم ،یادم نمی مونه ،یک کاغذباطله برداشت ودر روی آن مطالب های مختلفی را نوشت ویاد داد
حاج عمار علوی A .Z
حاج رضا با سه تا از دوستاش رفت آمد خانوادگی داشت ،
حاج رضا ،در تربیت نفس خیلی کار می کرد
وهر موقع به خونه دوستان می آمد ویا با هم به پارکی ویا گردشی می رفتند ،اولا با خانم های دوستان خیلی خیلی کم صحبت می کرد وثانیا هر کجا می نشستند ،جوری می نشست که نامحرمی در مقابلش نباشد
حاج عمار علوی A .Z
هدایت شده از واحد فرهنگی رسانهای،سردارشهید رضا جان نثار حسینی
هدیه برای شهید ،صلوات هست
"اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد
شهید رضا جان نثار حسینی ،خیلی وابستگی به مال دنیا نداشت
در سال ۹۳و۹۴ که با ایشان و سه نفر دیگر از بچه ها به ماموریت می رفتیم ایشان به خاطر این که همکاران در رفت آمد دچار مشکل نشوند و زود تر به محل ماموریت برسند و آن یکی بچه ها از محل ماموریت زود تر برگردند و به سیاهی شب برنخورند
ایشان ماشین می آوردند(پراید نوک مدادی۱۴۱) ،از تبریز تا به یکی از روستا های مرزی ایران حدود ۶ساعت راه بود که کل مسیر را خودشان رانندگی
می کردند این مدل برای برگشتن هم بود
یک روز از ماموریت که برمی گشتیم در بوکان
در کنار جاده نگاه داشت ورفت،وقت هم حوالی ساعت ۱۴بود بعد از چند دقیقه به ماشین برگشت وبه بچه ها گفت بچه ها بستنی بفرمایید ،همه خوردیم و ماشین به راه افتاد ،بعد یکی از بچه ها گفت حاج رضا
به بستنی ها چند دادی ،حاج رضا گفت این به گردن راننده هست واز هیچ کس پول نگرفت ،وکرایه ماشین هم این گونه حساب می کرد
ولی بچه ها این گونه نمی پذیرفتند و باید پول را می دادند وهر نفر ۳۰هزار تومان با کش و قوس های فراوان به حاج رضا کرایه پرداخت کردند
حاج عمار علوی
https://eitaa.com/shahidjannesarhoseyni
رضا خیلی اهل عکس و فیلم و شهرت طلبی نبود وکمتر اجازه می داد که عکس و فیلم بگیریم 😇
سال ۹۴ در یکی از ماموریت ها با رضا به شهر رفته بودیم تا خریدی انجام بدهیم ،من دیدم فکر رضا مشغول هست واین بهترین زمان هست که از ایشان عکس بگیرم ،کمی از ایشان فاصله گرفتم و دوربین را آماده کردم و رضا را صدا کردم (داداش رضا منو نگاه کن) که این عکس را انداختم
تیکه کلام رضا در این مواقع این بود ،از این کارهات دست بردار(بو ایشلریننن ال کوتور)
حاج عمار علوی A.Z
https://eitaa.com/shahidjannesarhoseyni
سال ۹۷در سوریه بودم ، فاصله محل سکونت آقا رضا با ما ۶۰کیلومتر بود،همسر محترم ایشان دور آ دور از احوال خانواده من ،جویا بودند ،یک روز همسرم به همسر آقا رضا میگه ،این پسر کوچک من هی بهانه می گیره که برای من چیزی نمی گیری واز این حرف ،فردای همان روز
شهید جان نثار حسینی به همراه همسرشان واسه بچه های من خوراکی و تنقلات گرفته بود وآمده بود
حاج عمار علوی
AZ