سال ۹۷در سوریه بودم ، فاصله محل سکونت آقا رضا با ما ۶۰کیلومتر بود،همسر محترم ایشان دور آ دور از احوال خانواده من ،جویا بودند ،یک روز همسرم به همسر آقا رضا میگه ،این پسر کوچک من هی بهانه می گیره که برای من چیزی نمی گیری واز این حرف ،فردای همان روز
شهید جان نثار حسینی به همراه همسرشان واسه بچه های من خوراکی و تنقلات گرفته بود وآمده بود
حاج عمار علوی
AZ
همه چیز رضا رو قاعده وحساب و کتاب بود
مخصوصاً نماز خواندنشان ،اکثرا رو نماز جماعت عادت داشت ،این هم از روی اجبار نبود ،از روی جاذبه بود ،یعنی هرکجا به نماز می ایستاد ،پشت سرش پر می شد ونمازش به جماعت تبدیل می شد ،نسبت به شرایط و مکان و زمان مدت زمان نمازش تغییر پیدا می کرد اگر وقت داشت ،قرائت نمازش مثل قرائت حضرت آقا بود ولی اگر وقت ضیق بود سریع ولی با تجوید صحیح
نماز را اقامه می کرد
حاج عمار علوی
A.Z
برادر رضا جان نثار ،از گمنامی بیشتر لذت می برد تا از دیده شدن ،واز عکس و فیلم دوری می جست مگر این که به دام یکی مثل من می افتاد که ولش نمی کردم واز لحظات خاص ایشان عکس و فیلم می گرفتم ،که در این فیلم که مخفیانه از ایشان فیلم گرفتم هویدا هست که چقدر ناراحت است
حاج عمار علوی A.Z
https://eitaa.com/shahidjannesarhoseyni
وقتی حاج رضا و خانواده محترمشان را هرکدام از ما دو نفر دوست صمیمی برای مهمانی دعوت می کردیم .اولا با کمال میل قبول می کرد و وقتی هم که می آمدند ،یک صفای قرآنی و معنوی باخودشان می آوردند
وبا هم خاطرات گذشته را مرور می کردیم
ثانیا شرطش این بود که خانم ها خیلی به زحمت نیافتند،وبعد از اتمام پذیرایی وجمع شدن سفره ،ایشان از خانم میزبان خیلی تشکر می کرد که اسباب زحمت شدند
حاج عمار علوی A.Z
برادر رضا خیلی ساده زیست بود و خیلی هم خاکی و افتاده ،وبرایش درجه و جایگاه مهم نبود خودش را به آن پست و مقام نمی گرفت ،هرموقع به یکی از پایگاه سر می زد با سربازان آنقدر گرم برخورد می کرد که انگار چندین سال هست با آنها رفیق هست ومی شناسند واز مشکلات آنها جویا می شد در حالی که اصلا برای ایشان مسئولیتی نداشت که از مشکلات آنها جویا شود اما بر خود حق می دانست که از وضعیت آنها اطلاع داشته باشد
حاج عمار علوی A.Z
برادر رضا با خیلی ها فرق داشت ،اگر با خیلی ها هم رکاب شوی سوار ماشینش شوی هر موقع سیستم صوتی اش را باز کنی ،حداقل یه آهنگ مجاز پخش می شود
ولی هر موقع سیستم پخش ماشین برادر رضا را باز می کردی فقط دو مورد را
می شنیدی، یکی صدای تفسیر آیت الله جوادی آملی و دومی صوت قرآن وهر دوی آنها در زندگی ایشان در جریان بود وعمل می کرد
در اوایل دهه نود که داداش رضا جوان تر بود وکمی هم فراقت ذهن داشت در پایگاه جمع می شدیم وبا شوخی می گفتیم دوستان دم غنیمت است هر درخواستی داری بخواهید که قاری بین المللی از کشور مصر آوردیم
رضا هم به شوخی خودش را می گرفت وبچه ها هر کدام از یک قاری درخواست می داد و آقا رضا تلاوت می کرد ،وقتی نوبت به من رسید من به رضا گفتم برام از عبدالعال بخوان ،یه خنده ملیحانه ای کرد که تو اینو از کجا پیدا کردی ،ولی بعد از چند ثانیا سکوت شروع به تلاوت کرد مثل خود آن قاری مصری.
رضا در هر کجای تلاوت قرآن اگر به جایی می رسید که نکته ی گفتنی داشت برای دوستان توضیح می داد
حاج عمار علوی A .Z