اکنون که اسارتم روبه پایان است✔️
جادارد کہ من
یک_سوم_پاداش_اسارتم_را
اگر پاداشے داشته باشد ،
بہ همسری تقدیم کنم که سال ها
رنج فراق و در به درے را
با صمیم قلب تحمل نمود...
و در غیاب این حقیر٬
زندگی رابه خوبی #اداره کرد
و فرزندان را بہ شایستگے پرورش داد...
❣سید آزادگان
مرحوم #علی_اکبر_ابوترابی
📚برگرفته از کتاب بانوی انتظار
#نشر بمناسبت سالروز آزادی آزادگان
@khaimahShuhada
1.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▫️۲۶ مرداد سالروز بازگشت آزادگان به میهن اسلامی گرامی باد .
#سالروز_بازگشت_آزادگان
#الگوهای_صبر_و_شکیبایی
@khaimahShuhada
📌انتشار به بهانه سالروز بازگشت #آزادگان به میهن
🕹 سوال عجیب نماینده صلیب سرخ از اسرای ایرانی به هنگام آزادی
🔻دکتر علی هادیتبار که از ۱۷ سالگی تا ۲۴ سالگی در اردوگاه های بعثی به سر برد، در بخشی از خاطراتش در کتاب «شهر که آرام شد برمیگردم» می گوید:
🔻روز آزادی، نام و شماره مرا که خواندند جلو رفتم. یک دست لباس و کفش کتانیام را گرفتم، لباسهایم را عوض کرده و رخت نو را پوشیدم. کمی آن طرفتر میزی بود که چند نماینده صلیب پشت آن نشسته بودند. اسیران قبل از خروج در مقابل آن میز لحظاتی میایستادند و به سؤالی پاسخ میدادند. نمیدانستم این گفتگوی کوتاه چه هست، تا وقتی نوبتم رسید. سؤال این بود: «آیا میخواهی به ایران برگردی یا میل داری به عراق و یا هر کشور دیگری پناهنده شوی؟»
🔻سؤال بسیار مسخرهای بود. ولی من که نمیتوانستم همه احساسم را نسبت به این سؤال بیان کنم، لبخندی زدم و جواب منفی دادم و از پای آن میز هم گذشتم...
🗓۲۶ مرداد ۱۳۶۹؛ بازگشت نخستین گروه آزادگان به کشور
@khaimahShuhada
4.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢حاج آقا قرائتی از حاج علی اکبر ابوترابی ،سید آزادگان می گوید
کسی که افسر شکنجه گر عراقی را متحول کرد
👈بمناسبت سالروز آزادی اسرا
@khaimahShuhada
طرح/ سرباز امام خمینی در قلب آمریکا!
🔹در سال 1342 وقتی امام خمینی به سوی تبعیدگاه برده میشدند، یک مامور ساواک از ایشان پرسید: پس یاران شما کجا هستن؟امام خمینی در جواب این جمله تاریخی را فرمودن که " یاران من در گهوارههای مادرانشان هستند ".
🔹 حالا هادی مطر که سلمان رشدی مرتد را ترور کرد، در زمانی که امام خمینی این جمله را گفتند حتی در گهواره هم نبود و یک دهه بعد از فوت امام به دنیا آمد!
@khaimahShuhada
🔹در دبیرستان دکتر علی شریعتی مربی ورزش بودم یادم هست در سال تحصیلی ۱۳۸۸_۱۳۸۹ در ایامی که زنگ ورزش بعد از اذان ظهر میخورد از بین بچه ها یکی دو نفر بودند که برای خواندن #نماز از من اجازه می گرفتند که یکی از آنها عباس بود خبر شهادتش را که شنیدم
فهمیدم کسی که #نمازاولوقت بخواند
به چه درجاتی می رسد!
#شهید_عباس_دانشگر
@khaimahShuhada
7.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لیست زائرات دسته کیه؟
هی خط میخورم چه سریه..؟
@khaimahShuhada
#شهید_مطهری_ره:
اگر غریبه ای از علت بریدن سر حســـــین(ع) پرسید، بگویید:
ترڪیبی از منافقـــــان باهوش و مردم جاهل عاشورا را رقم زدند و ݘه معجون عجیبی ست این ترڪیب...
#بصیرت
@khaimahShuhada
🌹🌹:
#خاطرات_شهید
●همیشه با او شوخی میکردم و میگفتم: «اگه شربت شهادت آوردند نخوری، بریز دور! یادمه یک بار به من گفت: «اینجا شربت شهادت پیدا نمیشود، چه کار کنم؟» گفتم: «کاری ندارد، خودت درست کن، بده بقیه هم بخورند.» خندید و گفت: «اینطوری خودم شهید نمیشوم، بقیه شهید میشوند.»
●«شربت شهادت» یک جوری رمز بین من و آقا ابوالفضل بود. یک بار دیدم در تلگرام یک پیام از یک مخاطب آمد که من نمیشناختم! متنش این بود: «ملازم، مدافع هستم. اگر کاری داشتی به این خط پیام بده. هنوز هم شربت نخوردم.» هنوز چند دقیقه نگذشته بود که دیدم گوشی خانه مادرم زنگ زد. ''آقا ابوالفضل بود'' بعد از احوالپرسی گفت: «این، خط دوستم است، کاری داشتی پیام بده.»
● دو روز قبل از شهادت آخرین تماسش بود، خیلی با هم صحبت کردیم. مثل همیشه! یادم هست که به او گفتم: «ببخشید اگر زن خوبی برایت نبودم.» گفت: «خدا دو تا نعمت بزرگ به من داد، زن خوب، پول خوب! بعد هم زد زیر خنده.»
✍راوی: همسرشهید
#شهید_ابوالفضل_راه_چمنی
@khaimahShuhada
22.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 نماهنگ #رفیق_شهیدم
🌿یاد شهدا ڪمتر از شهادت نیست ...
سلام صبحتون منور به نگاه شهدا 🌷
#شهدا_همیشه_نگاهی💔
#ما_ملت_امام_حسینیم
@khaimahShuhada
💎قدرت جذب سالار آزادگان💎
🔻از صلیب سرخ آمده بودند اردوگاه اسرا پرسیدند: در اردوگاه شما را شکنجهتان میکنند یا نه؟ همه به آقا سید نگاه کردند. ولی آقا سید چیزی نگفت. مأمور صلیب سرخ گفت: آقا شما را شکنجه میکنند یا نه؟ ظاهراً شما ارشد اردوگاه هستید. آقاسید باز هم حرفی نزد. پس شما را شکنجه نمیکنند؟ آقا سید باوجود ابهت خاص خودش، سرش پایین بود و چیزی نمیگفت. نوشتند اینجا خبری از شکنجه نیست. افسر عراقی که فرمانده اردوگاه بود، آقای ابوترابی را برد تواتاق خودش گفت: تو بیشتر از همه کتک خوردی، چرا به اینها چیزی نگفتی؟
🔹آقای ابوترابی برگشت فرمود:
"ما دو تا مسلمان هستیم. با هم درگیر شدیم. آنها کافر هستند. دو تا مسلمان، هیچ وقت شکایت پیش کفار نمیبرند."
🔸فرمانده اردوگاه کلاه نظامی که سرش بود را محکم به زمین کوبید و صورت آقا سید را بوسید. بعدش هم نشست روی دو زانو، جلو آقا سید و به فکر عمیقی فرورفت. او میگفت: شما الحق سربازان🌹"خمینی"🌹هستید.
"سید آزادگانمرحوم مغفور خلدآشیان حاج آقا ابوترابی"
🌷یاد شهدا، رزمندگان، ایثارگران، جانبازان و آزادگان سرافراز را گرامی می داریم با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد "صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین"
غفرالله لنا و لکم
@khaimahShuhada