هدیه امام حسین علیهالسلام به #امیرکبیر
آیت الله اراکی: شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت. پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟
با لبخند گفت: خیر
سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟
گفت: نه
با تعجب پرسیدم: پس راز این مقام چیست؟
جواب داد: هدیه مولایم حسین است!
گفتم: چطور؟
با اشک گفت: آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند؛ چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! دو تا رگ بریدند این همه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود!
از عطش حسین حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد. آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین آمد و گفت:
به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی این هدیه ما در برزخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم.
۲۱ دی سالروز شهادت امیر کبیر
📚 منبع : کتاب آخرین گفتارها
@khaimahShuhada
9.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ماجرای خواب جالب «آیتالله اراکی» درمورد امیرکبیر
🔺 انتشار بهمناسبت ۲۰ دیماه، سالروز شهادت میرزاتقیخان امیرکبیر
@khaimahShuhada
🌹 شرحی بر یک عکس یادگاری:
📝《اینجا مقر لشکر۱۷ علیبنابیطالب "علیهالسلام" در منطقهی مهاباد در سال ۱۳۶۳
و این عکس مربوط به ایام شهادتِ سردار شهید آقا مهدی زینالدین میباشد.
این روزها سختترین روزهای ما بود.
شاید کسی باور نکند
که بگویم سردار شهید آقا جواد دلآذر چقدر تنهایی از فراق آقا مهدی گریه میکرد.
در کنار ساختمان ما فضایی بیابانی بود
با جواد قدم میزدیم و با هم گریه میکردیم.
او نمیخواست کسی اشک او را ببیند.
مرحوم نعمت رمضانی متوجه شده بود و آمد ما را دلداری داد...
آقا جواد هر شب، نماز شب میخواند
و با خدا راز و نیاز میکرد...
همه خندهها و شوخطبعیهای او را دیده بودند و نماز شبهای آقا جواد را ندیده بودند...》
🖋 به قلم: حاج علی حاجیزاده
📸 ایستاده از سمت راست: مرحوم حاج نعمت رمضانی، شهید جواد رجبعلی، حاج
احمد حاجیزاده، حاج علی مالکینژاد و ابوالفضل ایرانی؛ نشسته از راست: حسین قربانی، سردار شهید جواد دلآذر، حاج علی حاجیزاده و حاج سید رضا شمس.
🌷نثار ارواح مطهر سردار شهید "محمدجواد دلآذر" و همهی شهیدان والامقام صلوات🌷
@khaimahShuhada
🥀۲۱ دی ماه سالروز شهادت ۱۳ تن از شهدای مدافع حرم کربلای خان طومان ۹۴
و چه نیک گفت سید شهیدان اهل قلم
هر شهید کریلایی دارد که خاک آن تشنه ی خون اوست... ❣
💐شادی روح پرفتوح شهدای کربلای خانطومان ۹۴
@khaimahShuhada
بابای من چرانیومد💔💔💔💔💔
جنگ درسوریه فروکش کرد عزیز من خدایا چرا نیومد........
۲۱ دی سالروز عملیات خانطومان گرامی باد
روزیکه درآن بعداز مجاهدت جانانه، از بهترین وغیرتمندترین جوانان مدافع حرم توسط داعش به ناجوانمردانه ترین وضع ممکن قتل عام شدند
یادش بخیر حاج قاسم با نام جهادی حبیب پشت بی سیم درحالی که نظاره گر مجاهدت بچه ها بود گفتند که شما ماموریتتان را به بهترین نحو انجام دادید .............
یاد ونامشان جاودان .......
@khaimahShuhada
21 دی ماه سال 94 و خاطره آن روز از ذهن هیچ یک از رزمندگان یگان ویژه فاتحین پاک شدنی نیست. برنامه ریزی برای اجرای عملیات آغاز شده بود، پس از روزها زندگی نیروها در کنار هم حالا میبایست بچه ها خودشان را در میدان رزم میآزمودند، تمام این مدت چه خاطرات نابی که از هم به یادگار نداشتند، چقدر خندیده بودند، چقدر در بین دعاها و مناجاتهایشان گریه کرده بودند، چه روزهای شیرین و سختی را پشت سر گذاشتند، هرچه بیشتر همدیگر را میشناختند دور شدن از هم برایشان سخت میشد، این خاصیت جبهه بود که در اوج سختی و جنگ دل هایشان را بهم نزدیک کرده بود.
آن روز همه برای اجرای عملیات آماده شدند، هدف اصلی عملیات، برهم زدن برنامه ریزی دشمن بود، نیروها میخواستند حدود چند ساعت دشمن را معطل کنند، قرار بود ما دامی برای دشمن پهن کنیم تا نیروها در جبهه ای دیگر دشمن را به زانو درآورند. «حسین امیدواری» و «علیرضا مرادی» دو شهیدی بودند که پس از تصرف منطقه مورد نظر به شهادت رسیدند، همه چیز خوب پیش میرفت اما یه یکباره ورق برگشت. همه 280 نیرویی که به عملیات رفتند 11 ساعت با دشمن درگیر شدند. در عرض 2 ساعت 9 شهید دیگر به آمار شهدا اضافه شد.
مجموعا در این عمیلات 13 تن از نیروهای یگان ویژه فاتحین تهران به جمع شهدای مدافع حرم پیوستند تا نام خانطومان برای همیشه به نام شهدای مدافع حرم ثبت شود. منطقه خانطومان چند ماه بعد یعنی اردیبهشت ماه 95 بار دیگر شاهد شهادت شهدای دیگری از مدافعان حرم مازندرانی لشکر25 کربلا بود.
پیکر تعدادی از شهدا همچون مرتضی کریمی، محمد اینانلو، مصطفی چگینی و عباس آسمیه در منطقه ماند و پیکر باقی شهدا در همان مقطع و در ماه های بعد به کشور بازگشت.
یادشون گرامی وراهشان پررهرو
@khaimahShuhada
🌷🕊🌹🥀🌹🕊🌷
#ما_از_اینها_غافلیم
#دانشمند_هسته_ای
#شهید_والامقام
#مصطفی_احمدی_روشن
دستم را گرفت، از خوابگاه برد بیرون. روبهروی خوابگاه زنجان خانههایی بود که معلوم بود از قدیم مانده؛ از زمان آلونکنشینها.
همیشه چشمم به این خانهها میافتاد، اما هیچوقت فکر نکرده بودم به آدمهایی که توی این آلونکها زندگی میکنند. اوضاعشان خیلی خراب بود. رفتیم جلوتر. از یکی از خانهها خانمی آمد بیرون، سه تا بچه قد و نیم قد هم پشت سرش.
مصطفی تا چشمش به بچهها افتاد، قربان صدقهشان رفت. خانه درواقع، یک اتاق خرابه نمناک بود. در نداشت؛ پرده جلویش آویزان بود. از تیر چراغبرق سیم کشیده بودند و یک چراغ جلوی در روشن کرده بودند.
مصطفی گفت: «ببین اینا چطوری دارن زندگی میکنن. ما ازشون غافلیم.» چند وقتی بود بهشان سر میزد. برنج و روغن میخرید و برایشان میبرد. وقتی هم که خودش نمیتوانست کمک کند، چندتا از بچهها را میبرد که آنها کمک کنند .
🌹 #سالروز_شهادت🕊
۲۱دی ماه سالروز شهادت دانشمند عزیز و گرامی کشورمان شهید مصطفی احمدی روشن گرامی باد.
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
شادی روح پرفتوح این شهید بزرگوار فاتحه مع الصلوات.🌹
@khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه خوش است راز گفتن
به حریف نکته سنجی ؛
که سخن نگفته باشی ،
به سخن رسیده باشد...
@khaimahShuhada
#شهیدانه
🌟ابوالفضل ابوالفضلی
💫روز ولادت آقا امام رضا (صلوات الله علیه) بود و رمز ما یا ابوالفضل (علیه السلام). محل کارمان هم طلائیه بود. اولین شهید کشف شد. شهید «ابوالفضل خدایار»، گردان امام محمدباقر (صلوات الله علیه)، گروهان حبیب و از بچه های کاشان. گفتیم اگر شهید بعدی هم اسمش ابوالفضل بود، این جا گوشه ای از حرم آقا ابوالفضل (علیه السلام) است. رفتم پشت بیل و زمین را کندم که بچه ها پریدند داخل چاله. خیلی عجیب بود. یک دست شهید از مچ قطع شده که داخلی مشتش، جیره های شب عملیات (پسته و ...) مانده بود. آب زلالی هم از حفره خاکریز بیرون می ریخت. گفتیم آب از قمقمه ای است که کنار پیکر شهید است؛ اما قمقمه خشک خشک بود.
🌟 با پیدا شدن پیکر، آب قطع شد. وقتی پلاک شهید را استعلام کردیم، دیگر دنبال آب نبودیم، جواب را گرفتیم. شهید «ابوالفضل ابوالفضلی» گردان امام محمدباقر (صلوات الله علیه)، گروهان حبیب که او هم بچه کاشان بود.
@khaimahShuhada