eitaa logo
شهید جمهور
142 دنبال‌کننده
10.6هزار عکس
5.9هزار ویدیو
52 فایل
🌹 شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت به کسی «منتظر» گفته می‌شود که منتظر شهادت باشد، منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد اللّـهـمَّ‌عَـجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 : هیچکس نیست که راهی کربلا نیست، مگر نه این است که کربلا قیامت است و ما راهیان قیامت! ترس ما از مرگ، همان فاصله ماست تا کربلا و فاصله ی ما از کربلا همان دوری ما از شهادت است! اگر کربلا میروی، دلت را ببر و اگر باز میگردی، نیاور! شبتون شهدایی التماس دعا @sardaraneashgh
یک آدم لاتی بود واسه خودش ! کارش چاقو کشی و خلاف بود ، توی تشیع جنازه یکی از دوستانش که از بچگی با هم ، هم بازی و بزرگ شده بودند و شهید شده بود از این رو به آن رو شد و به جبهه آمد . یک هفته ای میشد که آمده بود توی گردان ما ، نه سلامی نه علیکی و نه التماس دعایی !! حالات عجیبی داشت ، دور از چشم همه بود و کارهایش را پنهانی انجام می داد ، موج انفجار اونقدر شدید بود که هیچی از بدنش باقی نماند ، جز یک تیکه از بازوش که نوشته بود ، توبه کردم !!.... 📕 امام سجاد و شهدا ، ص34 « اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج » @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 هر وقت می‌اومد دست بنّا رو می‌بوسید که داره حسینیه می‌سازه روایتی شنیدنی از سیره شهید @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴سردار حسین معروفی در کتاب "بچه های حاج قاسم" به بیان خاطره ای از حاج قاسم در هنگام بازدید از خط حلبچه می پردازد: ✍رفتیم و در خط پیاده شدیم. قرار شد کاملا خط را دیده و سنگرها را چک کنیم و براساس وضعیت موجود، نیرو بیاوریم. در مسیری که برای گشت زنی می رفتیم، چند بسیجی را دیدیم که بیرون سنگر نشسته بودند. حاج قاسم رو کرد به یک نفر از آن ها که از همه کم سن و سال تر به نظر می رسید و با حالتی خاص گفت: خوشا به سعادتت، تو شهید می شی! بسیجی مثل اینکه خودش را باخته باشد، گفت: چرا من شهید می شم؟ حاجی گفت: من آدم شناسم! من فرمونده لشکرم! می فهمم کی شهید می شه و کی زنده می مونه! خاصه کلی سربه سر آن نوجوان بسیجی گذاشت. همین که حاجی آمد از آن جا رد شود، دیدم رنگ و روی بسیجی زرد شده و با بدنی لرزان بی حال شد و روی خاکریز افتاد! گفتم: حاجی، بیا ببین چی شد؟دحاجی برگشت و شانه های او را ماساژ داد و گفت: براش آب قند بیارین. بچه ها دویدند داخل سنگر و یک لیوان آب قند آوردند و دادند او خورد. حالش جا آمد. حاجی گفت: بابا! من شوخی کردم، نترس شهید نمی شی! آن بسیجی مثل این که عمر دوباره ای به او داده باشند، آرام شد و ما نیز به راه خود ادامه دادیم. @sardaraneashgh
🏴یا حسین شهید 📸تصویری از پیراهن شهید گمنام که در جریان تفحص پیکرهای مطهر شهدا در جزیره مجنون در سالهای گذشته در ماه محرم کشف شده است. @sardaraneashgh
🌷 گداے تو از هر ڪسے ڪه پا بخورد تو را ڪه داشتہ باشد غمِ چہ را بخورد تمام دغدغہ‌اش حسرٺ همین جملہ‌سٺ خدا ڪند ڪه مسیرم بہ بخورد 🥀 💚 @sardaraneashgh
✍ همیشه با دو سه نفر میرفت گلزار شهدا قدم به قدم که میرفت جلو ، دلتنگ تر از قبل میشد ، دلتنگ شهادت ، دلتنگ رفقای شهیدش.... 🔹کنار قبور می ایستاد و رازهای مگویش را به یارانش میگفت. جنس نجواهای فرمانده را نشنیده هم میشد فهمید. نجواهایی از جنس دلتنگی ، جاماندگی و دلواپسی .حاجی بین قبر ها راه میرفت مینشست و خلوت میکرد بعد رو میکرد به ما و میگفت:《قرآن همراهتون هست؟》 🔹اگر بود که سوره حشر را میخواند و اگر هم نبود از توی موبایل برایش می آوردیم این عادت حاجی بود باید سوره حشر را سر مزار شهدا حتما میخواند.. وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ @sardaraneashgh
✍توی مسجد روستا مراسم ختم گرفتند‌ مردم می‌امدند برای عرض تسلیت . یکهو حاجی از مسجد زد بیرون ! فهمیدیم اتفاقی افتاده. پشت سرش راه افتادم . کمی ان طرف تر از ورودی مسجد ، گیت بازرسی گذاشته بودند و مردم را میگشتند ! خیلی بدش آمد. اخم پیشانیش را چین انداخت . رفت و با ناراحتی گفت: « ما سی سال کسب آبرو کردیم ، جمع کنید این ها رو ! مردم باید راحت رفت و آمد کنند، ما داریم برای آسایش همین مردم کار میکنیم، نه اینکه اون ها رو بذاریم تو تنگنا» 📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز @sardaraneashgh
32.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایتِ قبض روح امام حسین (علیه السلام) توسّط خداوند، و تحیّر عزرائیل از زخم های پیکر مطهر امام حسین ( علیه السلام ) @sardaraneashgh